دیپلماسی خط 1 و 2 ؛ ابزارها و اهداف
اما این که هدف این استراتژی چیست و چگونه میتوان این اهداف را برآورده کرد؟، سوال مهمی است که پاسخ آن دموکراتیک کردن ایران با استانداردهای غربی و لیبرالی است و این، یعنی همان سیاست نفوذ. اما ایران را چطوری دموکراتیک کنیم یا به قول ما چطوری می شود در ایران نفوذ کرد؟ برای این کار دو راهکار وجود دارد؛ یکی دیپلماسی خط 1 است که به آن دیپلماسی رسمی نیز گفته میشود. دیگری، دیپلماسی خط2 میباشد، یعنی مردم دو کشور با هم در ارتباط باشند.
آنها میگویند که ما باید با ایران درگیرسازی داشته باشیم، یعنی با هم پیوند بخوریم و با عادیسازی روابط و بازگشایی سفارتخانهها تعامل داشته باشیم. در همین مورد وقتی به مقام معظم رهبری گفته شد چون ما در آمریکا دفتر حافظ منافع ملی داریم، به آمریکاییها نیز اجازه بازگشایی چنین دفتری در ایران داده شود ایشان فرمودند دفتر ما را در آنجا ببندید که نیازی به دفتری برای آمریکا در ایران نباشد.
این سیاست راهبردی آمریکاست، یعنی فقط درصدد این نبودند که موضوع هستهای را حل کنند. بلکه موضوع هستهای گام اول است و گامهای دیگری باید به تبع آن باشد که اهداف آمریکا را محقق کند. ضمن این که برای موضوع هستهای هم آن روندی که آنها میخواستند طی نشد، یعنی به همه اهداف خود نرسیدند.
اما دیپلماسی خط 2 یعنی مردم از جامعه مدنی هر دو کشور بیایند با هم تعامل داشته باشند؛ مثل رسانهها، دانشگاهها و نهادهای به اصطلاح مدنی و... از دو کشور با هم رابطه متقابل داشته باشند و دفتر دایر کنند. اینها می شود دیپلماسی خط 2 که معمولا بین کشورهایی که رابطه ندارند، آغاز برقراری رابطه از اینجا کلید میخورد، یعنی از خط 2 شروع میشود تا به خط اول که دیپلماسی رسمی است برسد و سوم دیپلماسی عمومی است که این روزها مصادیق آن را زیاد دیدیم مثل پیام تبریک عید نوروز و از این قبیل و رسانههای اینها که به زبان فارسی میباشد و مخصوص ایران است. پس این بخشی از راهبرد آمریکاست که بسیار هم مهم میباشد و تلاش برای نفوذ رسمی از طریق آن مشهود است اما بیشتر بر دیپلماسی خط 1 و 2 برای برقراری ارتباط، سرمایهگذاری میشود.
نفوذ خطرناک و مهمتر، فرهنگی است
اما آنچه مهمتر می نماید این است که چگونه میتوان به افکار عمومی در ایران شکل داد؟با توجه به اینکه بهترین شکل نفوذ و اعمال قدرت آن است که طرف مقابل این نفوذ را احساس نکند، یعنی طرف مقابل همان کاری را انجام دهد که شما میخواهید بدون اینکه خود متوجه این موضوع شود. لذا مهمترین اقدام در این رابطه، سوژهسازی است. یعنی جامعه هدف را طوری درست کنیدکه خودتان می خواهید. مانند فیلم های تخیلی که خودشان درست میکنند. در روابط بین الملل هم به همین صورت است، یعنی دموکراسی را آن طور که می خواهید تعریف میکنید. بدون اعمال قدرت خواسته مردم ایران را شکل میدهید.
یکی از آسیبهای فرهنگی این است که بدون ارزیابی، جنس خارجی را به جنس داخلی ترجیح می دهیم. اگرچه تجهیزات ما مشکلاتی دارد ولی مهمترین وجه این گونه ترجیح، آن اعمال قدرت است. آنها هر وسیله ای را که بخواهند به ما می فروشند. تولیدکننده داخلی جنس قلابی را برچسب خارجی می زند. این، از عوامل اعمال قدرت آنها می باشد. در واقع، صاحبان قدرت به افکار عمومی شکل میدهند یا این که آدمها را طوری تربیت میکنند که با این که مثلا در ایران بزرگ شده، ولی سلیقه و ذائقه اش مثل غربی ها می باشد. منظور آنها از توسعه همین است. پیشرفت در این جا سوژه سازی و الگو سازی می شود هر کسی می خواهد توسعهیافته باشد لاجرم باید خودش را این طوری معرفی کند.
تعامل با غرب و منافع آن
حال این سوال مطرح است که این تعامل چه منافعی برای ایران دارد؟ در مقالهای از نشریات راهبردی آمریکاییها به این موضوع پرداخته شده است. نویسندگان مقاله پس از ذکر ادبیات مفهومی تعامل به تشریح آثار و دستاوردهای تعامل از قبیل؛ ایجاد توسعه اقتصادی و رفاه، جذب سرمایه خارجی، اشتغال زایی و ایجاد فرصتهای آموزشی جدید پرداخته و تاکید میکند که باید به مردم ایران گفته شود وقتی رابطه ایران با آنها خوب شد این منافع در دسترس خواهد بود. باید به مردم بگوییم امنیت و فعالیت های هسته ای نشر پیدا نکند یا هزینه های برنامه هسته ای به درد چه کاری می خورد؟ یکی دیگر از راه ها این است که به مردم بگوییم که از انزوا خارج شوید. این موضوعات را برای افکارعمومی ایران تشریح کنید. اساسا یکی از راههایی که استراتژی لازم دارد، توجیه منطقی است.
نکته دیگر که همه این مسائل قرار است به آن ختم شود و بسیار حائز اهمیت است، حقوق بشر و دموکراسی است. آمریکاییها در سه حوزه دیپلماسی1 و2 و عمومی اهداف خود را توجیه و بیان کرده اند اما هدف راهبردی ایران چیست؟ با توجه به اهداف آمریکایی ها، استنباط بسیاری از تحلیلگران این حوزه این است که آمریکاییها از راهبرد«تغییر رژیم» جمهوری اسلامی ایران دست نکشیدهاند.در صورتی که شاید بعضی از دوستان به این نتیجه برسند که آنها ناامید شده یا حداقل با شرایط جدید به فکر عملیاتی سازی این راهبرد قدیمی نیستند. این راهبرد سه پیش فرض دارد:
1- ایران دموکراتیک دشمن آمریکا نخواهد بود؛
2- امکان و احتمال دموکراتیک شدن جامعه ایران بیش از آن چیزی است که تصور می شود؛
3- تعامل با ایران باعث خلع سلاح هسته ای ایران می شود.
بعضیها میگویند ایران از اشتباه آمریکا به این موقعیت رسیده است. اگر هم این مطلب درست باشد این موضوع خیلی مهم است. تفکر راهبردی همین است و باید درحال حاضر چه اقدامی صورت گیرد؟ البته این مطلب، علمی و درست نیست که بگوییم ما اقدامی نکردیم بلکه آمریکایی ها اشتباه کردند و ما قدرت گرفتیم. نه آنها اشتباه کردند و ما استفاده کردیم؛ خود این موضوع خیلی مهم است و نشان می دهد که راهبردهای ما خوب تنظیم شده است.
عوامل تغییر دموکراتیک در ایران
چه عواملی باعث تغییر دموکراتیک در ایران می شود:
1- مردم ایران دچار یکسری اختلالات در مسائل اقتصادی هستند و نیاز به توسعه اقتصادی دارند. آنها از یک طرف می گویند آن را برجسته کنیم و از یک طرف هم اگر برجسته کنیم دارای مطالبه می شود.
البته یکی از مسائل تهدید همین است که مطالبات مردم از مذاکرات هسته ای را بالا ببریم به گونهای که بحران مطالبات ایجاد شود. اصلا این موضوع استراتژی دولت نیست و باید مراقب باشد که به دعوای جناحهای سیاسی هم تبدیل نشود؛ چرا که در این برهه از زمان جناح مهم نیست بلکه نظام مهم است باقی بماند.
2- اختلاف و شکاف بین مردم و دولت (دودستگی بین دولت، حاکمیت، ایجاد حاکمیت دوگانه) یک عده مخالف و یک عده موافق باشند و دوقطبی ایجاد شود و با حمایت و تقویت یکی از طرفها تغییر ایجاد می شود. این ها زمینه سازی است ما نمی توانیم مستقل باشیم ولی می توانیم زمینه آن را درست کنیم و به قول خودشان تقویت جامعه مدنی و جنبش های دموکراتیک و فعال کردن آنها بر گسترش روابط تجاری و اقتصادی در سطوح دولتی و غیره بیشتر در بخش خصوصی مورد تاکید می باشد. همه این ها را به عنوان نفوذ فرهنگی میتوان تحلیل کرد.
علت این که راهبرد آنها انتقادی شد، این بود که گزینه های حمله و تحریم جواب نداد. آمریکا هم در زمان بوش و هم در زمان اوباما نهایت تلاش خود را کرد اما اتفاقی رخ نداد و اوباما رسما اعلام کرد که ما سه راه بیشتر نداشتیم؛ حمله نظامی ـ تحریم ـ مذاکره که دو موضوع اولی به سرانجام نرسید و مجبور به پذیرفتن گزینه مذاکره شد. منتهی اوباما میگوید من مذاکره میکنم تا به اهداف خود برسم و موضوع هسته ای یکی از این مسائل است که می خواهد به آن برسد.
پیامدها و آثار رد و پذیرش برجام
موضوع بسیار مهمی که با هوشمندی مقام معظم رهبری مواجه شد. این بود که غربیها حساب شده می خواستند با قبول یک سری ویژگی های ایران از قبیل زدودن کامل تحریم ها، عادی سازی روابط دنیا با ایران و ... بگویند مسئله با راهبرد برد ـ برد برای آمریکا و ایران حل خواهد شد. آنها در این راستا معتقد بودند به ایران پیشنهاداتی را مطرح می کنیم و ایران اگر این پیشنهادات را رد کرد پیامد خوبی برای ما دارد؛ اولا ما می توانیم به مردم بگوییم که نظام جمهوری اسلامی ایران، پیشنهاداتی که همه مشکلات شما را حل کند را نپذیرفت و مردم نسبت به نظام بدبین میشوند و اعتراض میکنند. به نظرمی رسد با پذیرش پیشنهادات اولین آن خنثی شد. حال که پذیرفتیم اهدافمان چگونه انجام شود؟ با نرمش قهرمانانه ای که مقام معظم رهبری فرمودند این بخش هزینه آن کاملا خنثی شده است در داخل هم خیلی ها می خواستند هزینه را به دوش رهبری بیاندازند، اما مقام معظم رهبری قبول نکردند با این تدبیر هر دوی آنها خنثی شد. آنها در این موضوع خیلی مانور می دادند و مهم تر از همه حجت به آمریکا تمام شد و هرکاری که از دستشان بر می آمد انجام دادند تا کاملا زمینه ایجاد شود که فشار به ایران بیاورند اما با این تصمیم، آن هم انجام نشد.
موضوع دوم پذیرش است اگر ایران این را بپذیرد، این پذیرش باید چگونه باشد؟ چه شرایطی داشته باشد؟ خیلی جالب است آنها می گفتند ایران اگر رد کند به نفع آمریکا است اگر بپذیرد که خیلی بهتر است چون در اینجا اهداف ما را انجام می دهد؛ اولا این راهبرد شبیه برخورد آمریکا با شوروی است. آمریکایی ها به شوروی گفتند اولا ما شما را بعد از هسته ای شدن به رسمیت می شناسیم که شورویها میگفتند آمریکایی ها ما را به عنوان ابرقدرت به رسمیت شناختند و در این جا اشتباه آنها این بود که این تعامل، نتیجهاش فروپاشی شد.
در مورد ایران هم باید توجه داشت که همانند باز کردن زمینههای ارتباطگیری با شوروی سابق پیش نیاید که نتیجه آن فروپاشی یک ابرقدرت بود. بنابراین لازم است بدانیم که آمریکایی ها تلاش می کنند از مذاکره تنها بر سر مسائل هسته ای عبور کنند تا زمینههایی را برای نفوذ به داخل و ساختارهای ایران بیابند. هدف آمریکایی ها فقط هستهایی نیست اگر آنها پذیرفتند، باید تبعات آن را بررسی کنیم این نکته بسیار مهمی است. به گفته رهبری معظم انقلاب اتفاقا سدنفوذ در اینجا می باشد، درست است که آنها اعلام میکنند ما را به عنوان یک قدرت منطقه ای پذیرفتهاند ولی این پذیرفتن به معنای این است که ایران باید از این جایگاه پایین بیاید و فرو بپاشد نه این که بپذیرند که ایران تقویت شود.
آنها پذیرفتهاند که دربهای ایران به سمت غرب باز شود تا زمینه های نفوذ در ایران از درون شروع شود. و این مسئله نیز برای آنها برد محسوب می شود. وقتی تعاملی با ایران صورت گیرد دو حالت دارد؛ یا مثل مدل شوروی است که از هم پاشیدند. اما دومین موضوع این است که ایران قبول کند با یک شرایطی که آن را راهبرد جمهوری اسلامی ایران و استراتژی مقام معظم رهبری با عنوان نرمش قهرمانانه میدانیم، مذاکره را بپذیرد.البته آنها تنها میخواستند از هستهای شروع نمایند و الگوی مذاکره را به سایر حوزه ها هم تسری بدهند که مقام معظم رهبری فقط هسته ای را اجازه فرمودند و ورود به موضوعات دیگر را منع کردند. فاز اول آمریکا که در این جا شکست خورد. اما آنها از موضوع هسته ای که به روی میز مذاکره آمد، دست برنمیدارند؛ چون هدف آنها مداخله از این طریق است. در شرایط کنونی میخواهند سه موضوع دیگر تروریزم، حقوق بشر و نفوذ منطقهای ایران را به میز مذاکره بکشند.
آمریکا دنبال منافع خودش هست. موضوع آن را در مرحله اول خنثی کردیم بقیه آن اهدافی را که در مذاکرات نتوانسته به دست بیاورد امروز می خواهد آنها را به دست آورد که ما باید توجه داشته باشیم مقام معظم رهبری در چند حرکت بسیار راهبردی زمینه سازی کردند تا فاز دوم آنها هم موفق نباشد البته اگر بتوانیم به خوبی آن را اجرا کنیم.
موضوع بعدی اقتصاد مقاومتی است که رهبری معظم با طرح کردن آن میکوشند ذهن افکار عمومی به آن طرف نرود که همه مشکلات در آن طرف حل می شود. اتفاقا مشکلات را باید خودمان حل کنیم؛ پس اقتصاد مقاومتی ارتباط تنگاتنگی با مذاکرات دارد که آنها نتوانستند چیزهایی که می خواستند در ایران پیاده کنند. اگر نفوذ اقتصادی سخت شود هیچ کس نمی تواند بگوید ما توسعه اقتصادی نمی خواهیم موضوع اقتصادی از اول درون گرا و بیرون گرا می باشد. این شرایط جلوی نفوذ را می گیرد خیلی مهم است. نباید اجازه دهیم نفوذ اقتصادی ایجاد شود که یک راه آن مدیریت منابع است که خیلی مهم است.
نکته مهم دیگر ایجاد شکاف میان ملت و دولت است. یکی از استراتژی های مهم آنها این است که مردم نسبت به حاکمیت بدبین شود. در این سطح نباید دودستگی ایجاد شود. یکی از راهبردهای آنها شکاف بین حاکمیت است. آنها به دنبال حاکمیت دوگانه هستند. باید توجه داشت که نباید با یکدیگر دعوا کرد تا یکی این وسط از این موضوع سود ببرد. باید جلوی شکاف در نخبگان حاکمیت و دو دستگی گفته شده را سد کرد.
البته برای ایجاد سد نفوذ، مقدماتی لازم است. در دو عرصه داخلی و منطقه ای می شود به سد نفوذ اشاره کرد؛ در سطح داخلی، مقام معظم رهبری فرمودند توافق به مفهوم پایان استکبارستیزی نیست آن چیزی که آمریکایی ها نظر داشتند کاملا در اینجا از بین رفت. دوم، جلوگیری از عادی سازی روابط است که می خواهند مذاکرات هستهای را تسری بدهند به سایر بخش ها که مقام معظم رهبری به صراحت فرمودند ما اجازه نمی دهیم و فاز دوم هم یکی یکی دارد خنثی می شود. حال باید عملیات کرد. ایشان راهبرد را تدوین می کنند و باید در سطوح مختلف اجرا کرد.
حال با مشخص شدن راهبرد دشمنان باید دیدکه در چه موقعیتهایی میخواهند وارد شوند. نفوذ فرهنگی از طریق جامعه مدنی و به بیان دیگر دیپلماسی از طریق خط دو و عمومی بسیار مهم است. ما نباید بگذاریم این موضوع تاثیر بگذارد قسمتی از این موضوع به توان ما بستگی دارد و در مورد سد نفوذ اقتصادی هم نباید پولهایی که به دست می آید راحت از دست داد. بایددر مواقعی آن را هزینه کرد واقعا حساب شده و به صورت راهبردی در سطح کلان تصمیم گیری می شود که این ها چگونه باید مصرف شود.
حفظ راهبردها و سیاستهای نهضتی جمهوری اسلامی ایران هم مساله بعدی است که مقام معظم رهبری به آن اشاره فرمودند. باید فکر کنیم که چگونه میتوانیم از این موضوع نهایت استفاده را ببریم و جلوی چالشها را بگیریم و تهدیدات را به فرصت تبدیل کنیم. گاه روزنههایی در این قبیل موضوعات وجود دارند یا فرصت بروز پیدا می کنند که می تواند این موضوع را کم اثر کند. باید جلوی آن را بگیریم. اگر دشمن تلقین کند که ما ایران را به زانو در آوردیم و ایران تسلیم شد، می تواند در منطقه برای ما پیامد منفی داشته باشد. در صورتی که واقعیت چیز دیگری است. اگر بتوانیم مسائل را با الگوی رهبری معظم انقلاب مدیریت کنیم به نظر می رسد که موفقیت آمیز باشد.
[1]. منظور غربیها از حمایت ایران از تروریسم، به حمایت جمهوری اسلامی از گروههای آزادیبخش و گروههای مبارز و جهادی مقاومت نظیر حزبالله، جهاد اسلامی و حماس بر میگردد که مطابق با اعتقادات اسلامی، قانون اساسی جمهوری اسلامی و آرمانهای امام(ره) و مقام معظم رهبری لازم و ضروری بوده، مصداق یاری مظلوم به شمار میآید.