هر کس غفلت کرد، نادان ماند . [امام علی علیه السلام]
مدینه العلم(سیاسی . اعتقادی . فرهنگی )
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» واکاوی ابعاد نفوذ در شرایط پساتوافق

اشاره

راهبرد اصلی آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران در شرایط پساتوافق «زمینه‌سازی برای نفوذ در ایران»می‌باشد. شکست‌ها و ناکامی‌های تفکرات افراطی‌ و جنگ‌طلبانه نئوکان‌ها و دولت بوش، از دلایل عمده تغییر راهبرد آمریکایی‌ها در قبال ایران بود. برخی از مراکز تصمیم‌ساز و اتاق‌های فکر آمریکایی تلاش کردند در قالب گزارش‌های راهبردی و تدوین سناریوهایی چگونگی مواجهه با ایران را طراحی و باز مهندسی نمایند. از جمله در این رابطه می‌توان به مقاله‌ای در فصلنامه واشنگتن به قلم مشترک عباس میلانی و دو آمریکایی اشاره کرد که تحت عنوان«استراتژی برد- برد آمریکا برای تعامل با ایران» در سال 2007 میلادی، یعنی یک سال قبل از روی کار آمدن اوباما نوشته و چاپ شده است.

کسانی که مناسبات بین ایران و آمریکا را در آن زمان دنبال می‌کردند، این مقاله را نشانه و قرینه‌ای برای کاربست احتمالی این راهبرد از سوی آمریکایی‌ها در قبال برنامه‌ی هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران تحلیل می‌کردند. بر این اساس، برخی تحلیل‌گران با اعتقاد به تغییر مسیر دیپلماسی آمریکایی در قبال برنامه هسته‌ای ایران، تصریح می‌کردند که کاخ سفید به تهران پیشنهاد مذاکره خواهد داد. تاکید اوباما بر این موضوع در سخنرانی‌های انتخاباتی، این گمانه تحلیلی را بیشتر تقویت می‌کرد.

جالب است بدانید توصیه‌هایی که در آن مقاله آمده، دقیقاً با نوع استراتژی‌ای که آمریکایی‌ها در پیش گرفته‌اند، کاملا به هم شباهت دارند. معنی و مفهوم اصلی نهفته در این توصیه‌ها، استراتژی برد - بردبرای آمریکا در تعامل با ایران می‌باشد.

اهداف راهبردی آمریکا در قبال ایران

بررسی و مطالعه سابقه آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران نشان می دهد که آمریکایی‌ها در سیاست راهبردی خود نسبت به ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، همواره چهار هدف عمده را دنبال کرده‌اند:

1‌- محدود کردن قدرت و نفوذ منطقه‌ای ایران؛

2-‌ متوقف کردن حمایت ایران از تروریسم[1] ؛

 3- توصیه به ارتقای دموکراسی و حقوق بشر در ایران؛

 4- جلوگیری از ایران برای دست‌یابی به سلاح‌های هسته‌ای.

بنابراین، ملاحظه می شود که سیاست نفوذ به ساختارهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاست‌گذاری‌های کلان برای تاثیرگذاری بر آنها همواره مد نظر غرب بویژه آمریکایی‌ها بوده است.

ابزارهای آمریکا برای رسیدن به اهداف راهبردی

آمریکایی‌ها از ابزارهای مختلفی برای رسیدن به اهداف راهبردی خود استفاده می‌کنند که برخی از آنها را می‌توان به صورت زیر برشمرد:

1-‌ تحریم اقتصادی؛ بلافاصله بعد از تسخیر لانه جاسوسی، آمریکایی‌ها شروع کردند به تحریم‌های اولیه علیه ایران اسلامی که هنوز هم ادامه دارند. مطابق با مذاکرات هسته‌ای آنچه قرار است لغو شود، تحریم‌های ثانویه مربوط به موضوع هسته‌ای است و کماکان تحریم‌های اولیه که چیز جدیدی نبوده و از اول انقلاب بر سر موضوعاتی از قبیل اتهام نقض حقوق بشر و حمایت از تروریسم وجود داشته، پا بر جا خواهند بود. بنابراین با تحریم‌های مربوط به هسته‌ای تنها دامنه تحریم‌ها علیه جمهوری اسلامی ایران گسترده‌تر شده است.

 2- تجاوز خارجی؛ حمله به ایران که نمونه بارز آن حمله صدام حسین بود، یکی دیگر از ابزارهای عملیاتی کردن اهداف راهبردی در ایران است. البته در جنگ تحمیلی نه تنها آمریکا بلکه بقیه کشورها نیز از صدام حمایت کردند.

 3-‌ منزوی کردن ایران؛ تلاش برای منزوی کردن ایران از دیگر ابزارهای آمریکا برای رسیدن به اهدافش بوده است. آمریکایی‌ها معتقدند ایران را باید همیشه منزوی کرد و نگذاشت به عنوان یک کشور عادی در عرصه بین‌المللی با کشورهای دیگر تعامل داشته باشد.

 4-‌ حمایت از گروه‌های ضدانقلاب؛ منظور همان منافقین هستند مثل حمله مرصاد و سال‌های خشونت و ترور و امثال این ها. البته گروه‌های ضدانقلاب دیگری هم هستند.

 این‌ها بخشی از ابزارهایی بوده‌اند که آمریکایی‌ها برای تغییر نظام جمهوری اسلامی تا کنون استفاده کرده‌اند.

 

از تغییر سیاست تغییر تا طراحی سناریوهای آمریکایی

 بعضی از تحلیل‌گران اعتقاد دارند که آمریکایی‌ها در شرایط فعلی از این کار(تغییر نظام جمهوری اسلامی ایران) دست برداشته‌اند. به عنوان مثال، چند وقت پیش آقای موسویان در مقاله‌ای، مهم‌ترین دستاورد مذاکرات هسته‌ای را برای ایران همین موضوع و این که دیگر آمریکا به فکر تغییر و براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران نیست دانسته و استدلال می‌کرد که اگر تنها این دستاورد در مذاکرات برای ایران بدست آمده باشد واقعا مهم است.

برخلاف تحلیل فوق، رفتارشناسی آمریکایی‌ها نشان می‌دهدکه‌آنها همچنان در فکر تغییر رژیم بوده و هستند و از همه این ابزارها و روش‌ها استفاده کرده و خواهند کرد. پس از 11 سپتامبر و حمله آمریکا به عراق، بازار گمانه‌زنی‌ها و تحلیل‌ها برای حمله به ایران از سوی رسانه‌های غربی و برخی از دنباله‌های آنها در داخل داغ بود. در بحبوحه این موضوع که تقریبا با بحث علنی شدن برنامه هسته‌ای ایران مصادف شد، چند سناریو از آن زمان در رابطه با برخورد با برنامه هسته‌ای ایران و به طور کلی با ایران مطرح شد که برخی از این سناریوها عبارتند از؛

الف)حمله نظامی به ایران؛ یکی از سناریوها یا راهبردهای آمریکا در قبال ایران اسلامی از بدو انقلاب تا کنون توسل به حمله نظامی بوده است. این سیاست بویژه در دوران بوش به طور جدی از سوی نومحافظه‌کاران جمهوریخواه دنبال می‌شد که هنوز هم آمریکایی‌ها تهدید به روی میز بودن گزینه نظامی را کنار نگذاشته، مرتب مقامات کنونی آمریکایی گزینه نظامی در برخورد با ایران را به رخ می‌کشند. در حالی که در عمل کاربردی نداشته است. به هر حال، این تفکر که مشکل ایران را می‌توان از طریق حمله نظامی حل کرد، در مقامات آمریکا وجود دارد. مسئله هسته‌ای ایران هم در درون همین تفکر قرار می‌گیرد.

البته سناریو یا راهبرد حمله نظامی به ایران همواره در آمریکا با مخالفان جدی هم مواجه بوده که اعتقاد داشته و دارند که گزینه نظامی در مورد ایران کارآمد نیست؛ زیرا اولا عملی نیست، ثانیاً هیچ یک از اهداف آمریکا را برآورده نمی‌کند. آنها استدلال می‌کردند به فرض به تأسیسات هسته‌ای ایران هم حمله کنیم، فقط می‌توانیم برنامه‌ هسته‌ای را به تأخیر بیاندازیم. در مقابل، ایران تصمیم می‌گیرد که برنامه هسته‌ای خود را تشدید کرده و بر خلاف خواسته ما که می‌خواهیم ایران بمب نسازد، با توجه به اقدام ما و تهدیدهای امنیتی که احساس می‌کند، چه بسا به سمت ساخت بمب هم برود و این باعث عوض شدن استراتژی آمریکا می‌شود.

ب) تغییر رژیم ایران؛ دومین راهبرد آمریکایی‌ها این است که می‌خواهند به قول خودشان رژیم ایران را تغییر بدهند، در حالی که حمله نظامی به ایران باعث وحدت و انسجام ملی می‌شود که در جنگ هشت ساله این امر تجربه شد، یعنی به جای این که مردم سرخورده شده و برای تغییر رژیم کمک نمایند، اتفاقاً برعکس شد. در عرصه جهانی هم ایران در مبارزه با استکبار محوریت جهانی پیدا می‌کند. پس هیچکدام از این اهداف با حمله نظامی برآورده نمی‌شود و مهم‌تر این که آمریکایی‌ها می‌گفتند چگونه حمله کنیم؟ حملات هوایی محدود که جواب نمی‌دهد و مستلزم این است که ایران را اشغال نظامی کنیم؟ در حالی که مقامات آمریکایی خود اذعان دارند که در باتلاق عراق گیر کرده اند، چگونه می‌توانند ایران را اشغال کنند؛ بنابراین گزینه نظامی نشدنی است و این ایده در زمان بوش بود و حالا که اوباما می‌گوید نمی‌شود. پس این راهبرد منتفی است.

ج) تحریم‌ها؛ تحریم‌ها، سومین راهبرد آمریکایی‌ها بود که از زمان بوش شروع و در زمان اوباما تشدید شد. در دوره اول اوباما، تصمیم تشدید تحریم‌ها اتخاذ شد و به سال 88 و انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری منتهی گردید که آمریکایی‌ها حساب می‌کردند آن چیزی که ما می‌خواهیم زمینه‌اش در ایران آماده هست، یعنی روی مردم فشار بیاورند تا آنها اعتراض کنند و رژیم را تغییر دهند و جمهوری اسلامی ایران سرنگون شود. اما نه در آن موقع به دلیل عبور مقتدرانه نظام اسلامی از فتنه عمیق 88 و نه در شرایط فعلی که نظام به مراتب قوی‌تر شده، این سوال مطرح می شود که آیا واقعاً تحریم‌ها تأثیرگذار بود؟ باید بگویم نه؛ زیرا هیچ‌کدام از اهدافی را که آمریکایی‌ها در نظر داشتند برآورده نکرد. در زیر به برخی از آنها اشاره می‌شود؛

1- یکی از آن هدف‌ها این بود که تأسیسات هسته‌ای و توان ایران از بین برود، اما تأسیسات ده برابر شد پس تأثیری نداشت.

2-‌ مردم قرار بود شورش کنند نشد و جواب نداد.

 3- نفوذ منطقه‌ای ایران را می‌خواستند کم کنند که بیشتر شد و حمایت ایران از متحدان منطقه‌ای خود افزایش پیدا کرد و سوریه هم به آن اضافه شد، پس اصلا تحریم‌ها تأثیری نداشته است. البته منظور از بی‌تأثیری این است که اهداف و استراتژی‌های آمریکا از تحریم‌ها محقق نشد و الا در مسائلی مثل گرانی کالاهاو ... اثرگذار بوده است.

4- مهم‌ترین مسئله‌ای که آنها دنبال می‌کردند این بود که مردم را در مقابل حکومت قرار دهند. در حالی که امروز برخی از مقامات و رسانه‌های آمریکایی معتقدند که این اقدامات سبب شد ایرانی ها نسبت به ما بدبین شوند و بگویند آمریکایی‌ها ما را تحت فشار قرار می‌دهند یا به گفته آمریکایی‌ها به جای این که رژیم را مجازات کنیم، مردم ایران را مجازات کردیم در صورتی که ما برای نفوذ به ایران به مردم نیاز داریم.

د) تغییر رژیم به صورت خشونت‌آمیز؛ استراتژی دیگری که آمریکایی‌ها داشتند، تغییر رژیم جمهوری اسلامی ایران به صورت خشونت‌آمیز مثلاً از طریق راه‌اندازی جنگ نیابتی بود مانند جنگ صدام حسین و منافقین در گذشته که البته با بررسی همه جوانب به این نتیجه رسیدند که این هم کارآمد نیست. بخصوص الان که ایران قدرتمند شده است. اینکه اوباما در توجیه پذیرش برجام می‌گوید که من سه گزینه بیشتر برای برخورد با ایران نداشتم (حمله نظامی تحریم مذاکره) در همین راستا بوده است. در حال حاضر، دو استراتژی عمده، یعنی حمله نظامی و تحریم نه در زمان بوش و نه در زمان اوباما جواب ندادند و نتوانستند اهداف آمریکا را برآورده نمایند پس باید تغییر راهبرد می‌دادند، لذا راهبرد جدیدی پیشنهاد دادند که منظورشان همان مذاکره بود البته با یک شرایط خاص که به آن اشاره می‌کنیم، وارد مذاکره شدند.

 اساسا راهبرد مذاکره با آمریکا در دولت یازدهم تغییر نکرد و در دولت دهم تغییر کرد؛ پس تغییر دولت در ایران باعث تغییر راهبرد آمریکا نبوده است که باید به این موضوع توجه کرد. در واقع، آمریکایی‌ها در دوره قبل به این نتیجه رسیدند که باید با ایران مذاکره کرد؛ فارغ از این که دولت از چه فکر و جریانی باشد البته شاید یک زمینه بهتری ایجاد شده باشد، ولی تغییر دولت اصلا باعث تغییر استراتژی آمریکا نشد پس معلوم می شود که یک راهبرد فراتر از دولت و تغییر آن است.

اتاق‌های فکر و مسئولان آمریکایی گفتند ما باید یک پیشنهاد مذاکره جامع به ایران بدهیم و به ایران بگوییم که می‌خواهیم در مورد همه زمینه‌ها مذاکره کنیم. مقام معظم رهبری با هوشمندی که به خرج دادند کاملا این راهبرد آنها را بهم زدند و این خیلی مهم است که ما دست طرف مقابل را خواندیم. آنها می‌گفتند در این محورها مذاکره همه‌جانبه ‌کنیم؛

 1‌- توقف همه تحریم‌ها؛

2- آزادسازی همه دارایی‌های ایران؛

3- عادی‌سازی روابط دیپلماتیک کامل با ایران و حمایت از بازگشت ایران به جامعه بین‌المللی و جذب سرمایه‌گذاری خارجی.

در مقابل پیشنهاد آمریکایی‌ها، تاکید می‌کردند که ایران باید سه چیز را بپذیرد؛

 1-‌ غنی‌سازی خود را تعلیق کند و تحت نظارت آژانس بیاید ؛

2-‌ توقف حمایت ایران از گروه‌های تروریستی بویژه زب‌الله و حماس؛

3-‌ رعایت حقوق بشر و اصول دموکراتیک با نظارت و تأیید مجامع بین‌المللی.

ملاحظه می‌کنید که آن اهداف در این سه مورد وجود دارند و فقط هدف آن‌ها مذاکره هسته‌ای نیست و می‌گویند اصلا مذاکره در مورد مسائل هسته‌ای نیست یا همه یا هیچ. این یکی از مواردی بود که مقام معظم رهبری در آن خدشه‌ وارد کردند.

 

 



[1]. منظور غربی‌ها از حمایت ایران از تروریسم، به حمایت جمهوری اسلامی از گروه‌های آزادی‌بخش و گروه‌های مبارز و جهادی مقاومت نظیر حزب‌الله، جهاد اسلامی و حماس بر می‌گردد که مطابق با اعتقادات اسلامی، قانون اساسی جمهوری اسلامی و آرمان‌های امام(ره) و مقام معظم رهبری لازم و ضروری بوده، مصداق یاری مظلوم به شمار می‌آید.    



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد مهدی ممشلی ( سه شنبه 94/9/3 :: ساعت 4:3 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

انسان .
انسان موجودی است که:
انسان موجودی است که :
الهم .
انا قتیل العبرات « شاید این باشد که امام علیه السلام بفرمایندکه
قتیل العبره :
حقیقت عبودیت:
حقیقت عبودیت را باید در کنیه ی امام حسین علیه السلام جستجو کرد.
فرق عشق و هوس ( در امر ازدواج )
ویژگی های عرفان امام خمینی قدس سره،:
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 21
>> بازدید دیروز: 24
>> مجموع بازدیدها: 29836
» درباره من

مدینه العلم(سیاسی . اعتقادی . فرهنگی )

» پیوندهای روزانه

سیاسی فرهنگی [1]
[آرشیو(1)]

» آرشیو مطالب
فروردین 91
اردیبهشت 91
بهمن 92
اردیبهشت 93
تیر 93
شهریور 93
بهمن 93
اسفند 93
آذر 94
دی 94
مهر 95
تیر 96
مرداد 96
آذر 96
تیر 97
خرداد 98

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» طراح قالب