در نظام ارزش محور و دین بنیاد ایران اسلامی، حمایت از مظلوم و مقابله با ظالم از قواعد مسلم دینی است. براساس قاعده نفی سبیل هرگونه سلطه کفر بر جامعه مومن نفی شده است.[1] نظام استکبار بدلیل ابتنا برمولفه های غیر دینی از ماهیتی اومانیستی پیروی می کند که با نظام اسلامی مبتنی بر دین و آموزه های الهی که مقاصد الهی و معنوی را دال مرکزی خود در مدیریت جامعه بشری قرار داده است و سعادت و تکامل انسانی، ارزشی و اخلاقی را در ردیف اهداف راهبردی خود تعریف کرده است، تفاوت ماهوی دارد. انفعال: مرعوب بودن و مبدل به اقمار قدرت استکبار شدن برای نظام اسلامی به مفهوم دور شدن نظام اسلامی از اصول و مبانی دینی در حوزه قدرت، سیاست و حاکمیت و عدول از اصول: یعنی بروز خلل در زیرساختهای بقا و پایداری نظام، از این جهت بقاء بر اصل استکبار ستیزی یکی از مولفه ها و مقوله های مهم و کلیدی در ماندگاری انقلاب اسلامی به حساب می آید.
مساله استکبار ستیزی دال مرکزی ساخت حقیقی درحوزه روابط بین الملل را تشکیل می دهد و در ساحت بقاء و زوال نظام اسلامی باید به آن دقت داشت این مساله برآمده از بنیاد های اندیشه امام، قانون اساسی و اسناد بالادستی است و درمقام رتبه بندی درجایگاه سیاستهای راهبردی تعریف شده است.
«به همین دلیل، نظام اسلامی به دنبال سلطه یافتن بر دیگر دولتها نیست و سلطهگری و زورگویی را از هیچ قدرتی نمیپذیرد.[2]در عین حال «خواهان روابط بر مبنای احترام متقابل» است و هیچ گونه تحمیلی را نمیپذیرد برهمین مبنا نه ظلم به دیگران میکنیم و نه زیر بار ظلم دیگران میرویم.[3]این رفتار از یک منطق مشخص برخوردار است که علاوه برآرمانگرایی و عدالت خواهی از یک مبنای عقلانیت نیز پیروی می کند.
حفظ استقلال، نفی هرگونه سلطهجویی و سلطهپذیری از اصول سیاست خارجی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است،[4]هر گونه قراردادی که موجب سلطه بیگانگان بر منابع طبیعی و اقتصادی، فرهنگ، ارتش و دیگر شئون کشور شود، ممنوع اعلام شده است.[5]جلوگیری از سلطه بیگانگان بر اقتصاد کشور[6]وظیفه اصلی مسئولین است که ضرورت حفظ استقلال و عزت مسلمانان در روابط خارجی دولت اسلامی در ابعاد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی یک امر ضروری و حیاتی تلقی می شود.
منابع |
نفی استکبار |
قرآن |
استکبار در اصطلاح اسلامی، گناهی مترادف با شرک است و منشاء ظلم، فساد و طغیان در برابر خدا و خلق خدا است و از آن با عناوین؛ طغیانگری،[7]تبهکاری،[8]موجد استضعاف،[9]استحقاق مجازات،[10]یاد می کند. که نتیجه آن پایمال شدن حقّ مردم ضعفا و محتاج کردن آنها است.[11] ایجاد تفرق در بین ملتها ، استثمار منافع آنها می باشد.[12]درمنطق قرآن پذیرش سرپرستی و دوستی[13]با کافران و روابط نامتعادل و مستکبرانه[14]« و مشمول قاعده نفی سبیل میشود.[15] |
فقها |
فقها، فقه و حقوق بینالملل اسلامی نیز درابعاد فردی و اجتماعی و تا سطح بینالمللی[16]تسلط کافران برمسلمین را نفی کرده است.[17]برای کافر، ولایتی ثابت نیست.[18]. |
عقل |
براساس قاعده «کلما حکم بِهِ عقل حکم بِهِ شرع و کلما حکم بِهِ شرع حکم بِهِ عقل.[19] «عزت از آن خدا و پیامبر او و مؤمنان است.»[20] ازاینرو، امکان ندارد شارع، احکامی را تشریع کند که سبب ذلت و پستی مسلمانان باشد ویا دولت اسلامی پیمان و تعهدی را که برخلاف عزت و استقلال مسلماناناست، منعقدکند.[21] |
سیره و سنت |
فقهای شیعه و سنی در ادوار مختلف تاریخی از اصل نفی سبیل در ستیز با استکبار و نفی سلطه قدرتهای مستکبر بهره گرفتهاند،[22] به تعبیر حضرت امام(ره) «لوکانت الروابط السیاسه بین الدول الاسلامیه و الاجناب موجبه لاستیلائهم علی بلادهم او نفوسهم او اموالهم او موجبه لاسرهم السیاسی یحرم علی روسا الدول تلک الروابط و المناسبات و بطلت عقدها و یحب علی المسلمین ارشادهم والزامهم بترکها و لو بالمقاومه المنقیه».[23]بنابراین، اگر روابط سیاسی با دیگر دولتها سبب سلطه آنها یا وابستگی سیاسی دولت اسلامی شود، برقراری چنین روابطی حرام است و حتی اگر معاهدهای منعقد شده باشد، باطل است. |
قانون اساسی |
قانون اساسی مهمترین سند گویای سیاستهای کلان نظام، مقابله با سلطه را در اصول 2،3،43،152،153،154،155 مورد تاکید قرار می دهد:نفیسبیل سـلطـهو سـلطـهپـذیـری(اصل2)؛ رعایتمـعـیـارهـای اسـلام و طرد کامل استعمار(اصل3)؛ نفیسلطه اقتصادی(اصل43)؛ حفظاستقلالهمهجانبه؛ تمامیتارضی،دفاعازحقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابرقدرتهای لطهگر(152)؛ ممنوعیت سلطه بیگانه برمنابع طبیعی، ارتش و دیگرشئون کشوری(153)، حمایتازمستضعفان درمقابلمستکبرین اصل(154) |
[1] . سوره نساء ، آیه 141. ولن یجعل الله الکافرین علی المومنین سبیلا.
[2] . علی دادستان بیرکی، 1381،ص19 ـ 22.
[3] . امام(ره) خمینی، 1378،ج4، ص338.
[4] . اصل:152.
[5] . همان، اصل 153.
[6] . همان، اصل 143ف بند8 .
[7] . فرقان،آیه21.
[8] . یونس،آیه 75.
[9] . قصص،آیه 4.
[10] . اعراف،آیه 48.
[11] . عنکبوت: 39; قارون مظهر ثروت همراه با غرور و خودخواهی و غفلت، فرعون مظهر قدرت استکباری همراه با شیطنت، و هامان الگویی بری معاونت از ظالمان مستکبر بود. (همان، ج 16، ص 272.
[12] . قصص:4.
[13] . سوره نساء، آیه 141(وَلَن یجْعَلَ الله لِلْکافرینَ علیالمُومنینَ سَبیلاً).
[14] . آلعمران:آیه28.
[15] . ممتحنه:آیه1.
[16] . محمدتقی مصباح یزدی، 1376، ص 51 و 55.
[17] . ابوالفضل شکوری، 1367، ج 2، ص390.
[18] . محمدحسن نجفی، جواهرالکلام، ج29، ص206؛ فاضل هندی، 1405، ص16؛ سیدابوالقاسم خویی، 1407، ج2، ص311؛ شمسالدین السرخسی، 1406، ج17، ص1128؛ عبداله بناحمد بن قدامهالمقدسی، بیتا، ج 10، ص 93.
[19]. شرائع الاسلام، ضمن جواهر الکلام، ج 22، همان. ص 334.
[20] . سوره منافقون، آیه8.(وَلِلَّهِ الْعزَّه و لرِسُولِهِ وَ لِلْمومنینَ).
[21] . سیدمحمد بجنوردی، 1372، ص233.
[22] . همان،ص349ـ 352؛ سیدمحمد بجنوردی، 1372، ص234ـ 239.
[23] . امام(ره) خمینی، تحریرالوسیله،ج1، ص486.