چرایی ادامه دولت مستقر و عدم دستیابی به نتیجه مطلوب
1- واقعیات میدانی صحنه رقابت با دولت مستقر
واقعیت میدانی صحنه رقابتها در دور دوم روسای جمهور نشان می دهد که دولت مستقر به انتخابات به مثابه مرگ و زندگی نگریسته و حیات و ممات سیاسی و مهمتر از آن اقتصادی خود و جریان منتسب به خودش را در گرو پیروزی مجدد می بیند. در حالی که رقبای وی در این شرایط معمولا از حیث وزن و شانس سیاسی تعیین کننده ندانسته و ناامید هستند. لذا و وقتی رئیس جمهور به عنوان یکی از نامزدهای انتخابات مطرح می شود، عرصه رقابت عادلانه، برابر و دارای وزن یکسانی نیست. در این خصوص می توان از باب نمونه به موارد زیر اشاره کرد:
1/1- شناخته بودن رئیس جمهور با برنامه و تیم کاریش برای مردم در برابر نامزدهایی که شاید بزرگترین مشکل شان شناساندن خود به مردم باشد.
2/1- قدرت مالی و امکانات کشور که از وزراء و استانداران تا پایین ترین سطوح وجود داشته و به سادگی می تواند از آن برای جذب و خرید رای بهره گیرد.
3/1- توان تبلیغاتی که از طرق مختلف مطبوعات، فضای مجازی، ظرفیت هنر و سینما بویژه رسانه ملی در اختیار داشته و هر گونه اقدام و حرکت آن می تواند به مثابه یک تبلیغ عمل کند.
4/1- امکان برگزاری انتخابات که اگر با منافع فردی مسئولان شعب و صندوقها، یعنی موقعیت شغلی و آینده آنها پیوند داشته و عدم ادامه دولت را به زیان خود بدانند، تاثیر زیادی میتواند بر روند برگزاری انتخابات و تخلفات انتخاباتی داشته باشد.
2- واقعیات تلخ موجود در عرصه اجتماعی کشور
بررسی رفتار انتخاباتی مردم در دورههای مختلف نشان میدهد که افکار عمومی بویژه اقشار خاکستری جامعه تحت تاثیر مسائل و فضایی خارج از کنترل مدیریت داخلی قرار داشته و پاسخگویی به بخشی از نیازهای ساختگی و انحرافی آن برای نظام و نیروهای انقلابی ممکن نیست. در این زمینه جهت فهم دقیقتر موضوع میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1/2- تاثیر ماهواره بر سبک زندگی و هنجارهای اجتماعی از جمله رفتار سیاسی؛
2/2- تاثیر پذیرفتن افکار عمومی از فضای مجازی و خارج از کنترل داخلی؛
3/2- هراس پذیر بودن جامعه نسبت به مقوله های نامعلوم و ریسک ناپذیری نسبت به شرایط متفاوت؛
4/2- تفاوت فاحش در نیازها و مطالبات طبقه متوسط شهری با طبقات متوسط به پایین روستایی؛
5/2- خواستههای نامتعارف ساخته شده توسط مراجع بیرونی برخی از گروههای سنی از جمله آزادیهای مبهم و غیر متعارف اجتماعی و جنسی.
3- واقعیات ناشی از رقابت با دولتی که به هیچ خط قرمزی قائل نبود
واقعیت تلخ تر و تاسف بار میدان رقابت های انتخاباتی بیانگر دشواری و صعوبت غلبه بر نامزدی است که به عنوان رئیس جمهور در قدرت می باشد بویژه آنکه استراتژی اصلی خود را ماندن در قدرت به هر قیمت تعریف کرده باشد. آثار این موضوع را میتوان در رفتارهای غیرقانونی، غیراخلاقی و حتی غیرشرعی جریان حاکم مشاهده کرد. از این رو، بیان هر مسئلهای خلاف واقع و دست زدن به هر اقدامی قابل پیش بینی بود که از جمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1/3- تلاش برای تحریک آراء خاکستری و سیاه با طرح دو قطبی با نظام که در وعده های تسخیر صدا وسیما و رفع تحریم های موشکی و حمله به نهادهای حاکمیتی بروز می کرد.
2/3- عبور از خطوط قرمز با طرح مسائل امنیتی و زیر سوال بردن نظام در دوره زعامت حضرت امام(ره)
3/3- ارسال پالس های مثبت به دشمن در زمینه مخالفت با طرح موشکی و قدرت دفاعی نظام
4/3- بیان مسائل خلاف واقع و رقیب هراسی بدون رعایت مسائل امنیتی و اخلاقی
5/3- وارد کردن اتهامات ناروا و هتک حرمت شئونات اخلاقی و عرفی جامعه
6/3- افزایش مطالبات قومی و مذهبی و محلی نظیر طرح باز پسگیری مشهد
7/3- دادن وعدههای خارج از توان دولت و خلاف مصالح نظام
8/3- خارج شدن از شئونات مسئولیت در نظام اسلامی و لباس روحانیت
9/3- دمیدن در فضای لاابالیگری به بهانه نشاط بخشیدن به جامعه
10/3- طرح و تشدید دو قطبیهای میان حاکمیت و دولت با طرح دوگانههایی چون تنش - آرامش، آزادی - محدودیت و ...
11/3- امیدوار سازی دشمن به امکان ایجاد محدودیت در عرصه موشکی
12/3- رواج فرهنگ ولنگاری و روحیات ضد فرهنگی از طریق سوء استفاده از ظرفیت جوانان در ستادهای تبلیغاتی
13/3- دست زدن به اعمال خلاف قانون و ایجاد محدودیت برای شعباتی که آراء به نفع شان نبود.
14/3- خرید رای به شکل آشکار، گسترده و تطمیع مردم
15/3- مردمهراسی در شدیدترین شکل ممکن که در عباراتی نظیر دیوارکشی در پیاده روها و یا احتمال عدم پرداخت حقوق در دولت رقیب بروز مییافت.
4- اشتباهات جبهه مردمی و نامزدهای آن
بدیهی است پیروزی در عرص? رقابت تنها به آمادگیها و توان یک طرف مربوط نبوده بلکه اشتباهات طرف مقابل نیز تعیینکننده و موثر است. در انتخابات اخیر جبه? نیروهای مردمی انقلاب و نامزدهای آن نیز مرتکب خطاها و اشتباهات راهبردی و تاکتیکی شدند که مهمترین آنها عبارتند از:
1/4- بیتوجهی به منطق رای توده یا صاحبان رأی خاکستری و شناور که معمولاً به نیازهای خود و برنامهها و توانمندیهای نامزدها برای رفع این نیازها و علائق توجه داشته و علاق? کمتری به جریانات سیاسی و نامزدها دارند. در حالی که مسأل? اساسی تود? مردم اقتصادی و اجتماعی بود.
1/1/4. نامزدهای جمنا به جای تأکید به برنامههای اقتصادی خود در میدان حاشیهای قرار گرفتند که رقیب تعریف کرده و آن هم رفتن به سمت مباحث سیاسی بجای دوگان? کارآمدی ـ ناکارآمدی بود.
2/1/4. تأثیرپذیری نامزدها از جنگ روانی نامزدهای دولتی و اتخاذ ژست تهاجمی و بیش از حد انتقادی و بازماندن از طرح مباحث اقتصادی ـ اجتماعی و حتی انتقادی که توجه آنها را به مسائل واقعی مردم نشان دهد.
2/4- اشتباه در گزینش نامزد نهایی و ترجیح نامزد سیاسی و ایدئولوژیک بر نامزد عملگرا و نماد کارآمدی که دارای توان جذب آراء شناور و خاکستری بود و آراء او قابلیت انتقال کمتری به سمت نامزد سیاسی ـ ایدئولوژیک داشت.
برخی تعصبات و علائق قشری و اشتباه در معرفی زودهنگام آنچه نامزد اصلح خوانده میشد، به همراه ترس از عناصر پایداری در اطراف آقای رئیسی موجب شد جمنا، آقای قالیباف را که نماد عملگرایی و کارآمدی بود، کنار گذاشته و آقای رئیسی را نامزد اصلی و نهایی معرفی کند که عمدتاً توفیق جذب هواداران سیاسی ـ ایدئولوژیک را داشت و بخش عمدهای از آراء شناور را به نفع رقیب رها کرد.
همچنین محافظهکاری بیش از حد و عدم اعلام معاون اولی قالیباف و بکارگیری تیم او امکان معرفی تیم کارآمد را نیز از آقای رئیسی سلب و تنها نمایند? تندروی و افراطی معرفی شد که پازل دوگان? جنگ - صلح و سختگیری ـ آزادی را برای آقای روحانی تکمیل میکرد.
اشتباه محاسباتی و استفاده از نظرسنجیهای هدایت شده و یا نادیده گرفتن نتایج نظرسنجیهای واقعی که گرچه در جمع آراء در نامزد این جبهه دقیق بود ولی جنس رأی و احتمالات مربوط به میزان شیفت آنها در نظر گرفته نشد و در حالی که اکثریت آراء آقای رئیسی قابلیت شیفت به سمت آقای قالیباف را داشت ولی تنها بخش کمی از آراء آقای قالیباف به سمت آقای رئیسی منتقل میشد، جمنا آقای قالیباف را حذف کرد که پیامد آن یک مرحلهای شدن انتخابات و رأیآوری آقای روحانی بود.
نتیجهگیری
اساسا پذیرش چرخش نخبگان و تن دادن به دموکراسی در واگذاری قدرت الزاماتی دارد که یکی از آنها این است که روند مسائل و قضایا همیشه تضمینی و دلخواه جریانات سیاسی نیست. البته این موضوع نباید باعث سرخوردگی و نگرانی نیروها و هواداران این جریانات شود، بلکه باید عزم و ارادهها برای ورود جدیتر، متشکل تر و با برنامهریزی دقیقتر جزم شود. به عبارت دیگر، جریان ناکام در انتخابات باید ضمن عبرتآموزی و افزایش سطح تحلیل و تجربه سیاسی، خود را برای مواجهه با رویدادهای گوناگون مهیا سازد. در شرایط فعلی اتخاذ مواضع اصولی و حفظ روحیه انقلابی و در عین حال اجتناب از افتادن در فضای انفعال، یأس و هیجانی عمل کردن و شتابزدگی، نیازی حتمی و فوری جبهه بزرگ انقلاب است.
درست است که حاکمیت تفکری که با مواضع اساسی انقلاب فاصله دارد، چالشها و هزینههایی را برای انقلاب و نظام تولید خواهد کرد، اما باید یادمان باشد که منفعلانه عمل کردن نیروهای انقلاب و بیتوجهی به رویکردهای صحیح و مدبرانه کار را برای انقلاب و نظام سختتر نیز خواهد کرد. لذا باید با هوشیاری و حفظ روحیه و نشاط انقلابی، وسط میدان پاسداری از انقلاب بود. خیلی روشن است که جریانات معاند و مغرض میخواهند، نیروها و عناصر انقلابی، در فضای بعد از انتخابات دچار یأس، انزوا، انفعال و بیتفاوتی شوند و صد البته باید در برابر این دسیسهها قاطعانه ایستاد و ذرهای دچار غفلت از تکالیف انقلابی نشد.
به طور طبیعی نیاز اصلی و فوری کشور بعد از هر انتخابات آرامش در بخش سیاسی و پرهیز از التهابات و تنش آفرینیهای سیاسی است. معمولاً از رهگذر انتخابات و در ایام انتخابات و رقابتهای انتخاباتی برخی شکافها در حوزه سیاسی و ملی بوجود میآید که باید به سرعت در ترمیم آنها کوشید و دولتی که قانونی است و مفتخر به تنفیذ حکم از سوی رهبر معظم انقلاب می شود برای همه قابل احترام باشد. البته تجربه انتخاباتهای گذشته نشان میدهد که جریان انقلابی و ارزش مدار هر زمان که موفق به کسب آراء مورد نیاز نشده، نجابت و متانت ویژه از خود نشان داده و نتیجه را پذیرفته است و مانند جریان همسو و در خدمت غربی دست به فتنه گری نزده است.
آنچه باید به عنوان نکته پایانی در اینجا مورد توجه باید قرار گیرد، پرداختن به مطالبات معیشتی مردم و یادآوری وعدههای انتخاباتی به دولت و فرد پیروز است. تجربه تاریخی نشان داده است که هر وقت جریان اصلاح طلبی بر سر کار بوده است، به جای پرداختن به سامان امور رفاهی و معیشتی مردم، منازعات سیاسی و فرهنگی در سطح گروهها و احزاب و حتی در بین بخشهایی از طبقات اجتماعی را شدت بخشیده تا ناتوانی خود از گشودن گره های کور اقتصادی و معیشتی جامعه فرار کند. پدید آمدن این وضع از یک سو، تعرضات به ساحت ایران، انقلاب و ارزشها را در پی داشته است و از دیگر سو، وقت و انرژی کشور که باید صرف حل مسائل حقیقی مردم و نظام شود، به امور غیر ضروری اختصاص پیدا کرده است. ضمن اینکه این وضعیت در شکافهای اجتماعی و دو قطبی کردن بدنه جامعه نیز تأثیر منفی ایجاد کرده است. لذا نباید اجازه داد دولت دوازدهم کارنامه ناموفق خود را با این ترفند تکرار کند. در این شرایط آنچه که رسالت نیروهای مومن و انقلابی تلقی میشود، این است که باید مطالبات مردم را به گفتمان عمومی تبدیل کرد و با یادآوری به هنگام و زمان بندی شده، مسئولان را متوجه شعارها و وعده های انتخاباتیاش نمود. باید مطالبات و تنگناهای معیشتی و اقتصادی که بر مردم عارض شده را پیگیری کرد و نگذاشت که در مناقشات سیاسی که معالاسف جماعتی در دولت نیز به دنبال آن هستند،گم شود. به عنوان مثال، آقای روحانی در جریان مبارزات انتخاباتی این دوره وعده ایجاد 955هزار شغل در سال را به مردم داد. باید در پایان هر فصل یا نیمه سال رسانهها با درخواست ارائه گزارش از بخش های مختلف، نظارت کنند که چه مقدار از این وعده دولت که مطالبه اصلی جوانان و مردم نیز هست، جامه عمل پوشیده است.
انتخابات 96 مایه عزت و اقتدار نظام اسلامی شد و مردم به توصیه رهبر معظم انقلاب با حضور حداکثری خود توانستند تهدیدات دشمنان انقلاب را خنثی نمایند و حال نوبت مسئولان و دولت دوازدهم است که با مسئولیتپذیری، به سرعت وارد برنامهریزی شده و در راستای تحقق وعدههای داده شده، از مشکلات و مطالبات انباشته شده مردم گرهگشایی نمایند.