وال استریت ژورنال، به نقل از مخملباف می نویسد:
ما به تحریم های اقتصادی که فشار را بر ایران زیاد تر می کند محتاجیم. ما می خواهیم اوباما بگوید که او پشتیبان دمکراسی است. اگر چنین نگوید طرفداران خود را در ایران از دست خواهد داد.[1]
این درخواست مخملباف که دقیقا در آغاز مباحثات در امریکا درباره ضرورت اعمال تحریم ها به منظور حمایت از سبزها در ایران بیان شده، بی تردید نقش بسیار جدی و تعیین کننده در نهایی شدن تصمیم امریکا در این باره داشته است.
هفته نامه امریکایی تایم هم در همان مقطع، در مقاله ای با عنوان سبزها دست به دامن امریکا می شوند به قلمن رابین رایت (23 نوامبر 2009) از قول مخملباف می نویسد:
اعمال تحریم های اقتصادی باعث خواهد شد، ایران متوجه شود جهان نسبت به آنچه که در این کشور می گذرد بی تفاوت نیست.[2]
روزنامه وال استریت ژورنال در همان تاریخ نوشت حضور مخملباف به نمایندگی از موسوی در امریکا و درخواست وی برای اعمال تحریم علیه ایران به برخی از اختلاف نظرها و مباحثات که در امریکا درباره مفید بودن یا نبودن تحریم ها شکل گرفته بود خاتمه داد. این روزنامه می گوید مهم ترین سوال در آن مقطع در امریکا این بود که آیا تحریم ها با جنبش سبز در ایران کمک می کند یا خیر. برخی ظاهرا عقیده داشته اند ممکن است است این تحریم ها به معنای وابستگی جنبش سبز به امریکا تفسیر شود. اما حضور مخملباف در واشینگتن و درخواست صریح او برای اعمال تحریم ها همه این تردیدها را از بین برد و امریکایی ها را مطمئن کرد که جنبش سبز تحریم را به نفع خود می داند.
این شاید صریح ترین کدی است که می توان آن را درخواست فتنه گران از امریکا برای تحریم ملت ایران نامید. در واقع به نوعی می توان گفت جریان فتنه پس از 9 دی 1388 تصمیم گرفت از مردم ایران انتقام بکشد و برای این انتقام گیری راهی بهتر از آن نیافت که امریکا را متقاعد کند سنگین تحریم های ممکن را علیه این مردم اعمال نماید. از دید فتنه گران مردم به سبب رویگردانی از آنها باید هزینه ای سنگین می پرداختند و این هزینه نمی توانست چیزی جز اعمال شکنجه بی رحمانه و بلند مدت اقتصادی بر آنها باشد. دقیقا با همین ماموریت بود که افرادی مانند مخملباف به امریکا اعزام شدند تا به امریکا یادآوری کنند که وقت عمل فرارسیده است. میرحسین موسوی هرگز انکار نکرد که محسن مخملباف به نمایندگی از او به واشینگتن رفته و درخواست تحریم ملت ایران را کرده است. قطعنامه 1929 و تحریم های یک جانبه مابعد آن یک پروژه مشترک میان جریان فتنه و امریکا بود. فتنه گران را می توان در این پروژه کارفرما و امریکایی ها را پیمانکار دانست. هدف این پروژه هم این بود که مردم بفهمند وقتی به نیروهای طرفدار غرب در ایران پشت می کنند چه بهای سنگینی باید بپردازند.
این مستندات برای آنکه ثابت کند هدف اصلی قطعنامه 1929 و تحریم های یک جانبه مابعد آن سرویس دهی به جریان فتنه کاملا کافی است اگرچه پژوهش بیشتر، بدون تردید می تواند جنبه های مهم تری از موضوع را هم آشکار کند.
شکنجه اقتصادی؛ تحفه فتنه گران برای ملت ایران
اکنون که روشن شد علت اصلی صدور قطعنامه 1929 و تحریم های یک جانبه ما بعد آن در حوزه های انرژی و مالی، تحلیل امریکا از شرایط داخلی ایران و اراده غرب برای کمک و حمایت از فتنه 88 بوده است، خوب است به این سوال بپردازیم که تحریم هایی که بر اساس این استراتژی وضع شد، چه ویژگی هایی داشته است. به عبارت دیگر، پرداختن به این بحث ضروری است که وقتی امریکا تصمیم گرفت با هدف حمایت و توفیق جریان فتنه به شکنجه اقتصادی ملت ایران بپردازد، دقیقا چگونه این کار را انجام داد؟
1- 1929، شدیدترین قطعنامه ممکن
شاید مهم ترین جنبه قطعنامه 1929 این است که به طور کاملا عمدی و ارادی با حداکثر شدت تنظیم شده است. امریکایی ها به چند دلیل قطعنامه 1929 را بسیار رادیکال نوشتند.
دلیل اول این بود که می خواستند این قطعنامه حداکثر مقدار تاثیر را بر محیط داخلی ایران بر جای بگذارد.
دلیل دوم این بود که تصور می کردند فرصتی را که فتنه 88 برای ایجاد اجماع در اختیار آنها گذاشته به هیچ وجه نباید از دست بدهند چرا که ممکن است چنین فرصتی دیگر هرگز تکرار نشود (که نشد.)
و سومین دلیل هم این بود که امریکایی ها می خواستند مفاد تحریم های گنجانده شده در قطعنامه چنان عمیق، شدید و وسیع باشد که بتوانند بر اساس آن هر نوع تحریم یک جانبه ای را که می خواهند علیه ایران اعمال کنند.
این امر (یعنی تشدید متن قطعنامه تا حداکثر مقدار ممکن) توصیه کسانی بود که بعدها معلوم شد در واشینگتن بسیار موثرند. مایکل سینک، رییس موسسه واشینگتن که اکنون روشن شده یکی از متنفذترین تحلیلگران ضد ایرانی در امریکاست، در آن مقطع در این باره نوشت:
ما نباید دست خود را ببندیم و فکر کنیم که هر اقدامی علیه ایران نیاز به تصمیم متفق القول در شورای امنیت دارد. من فکر نمی کنم که تغییرات زیادی در شورای امنیت روی داده باشد. ایران فکر نمی کند که تحریمات بسیار شدید و بسیار رنج آور باشد و به همین جهت جسورانه می گوید که هزینه ای برای کاری که انجام می دهد نخواهد پرداخت.[3]
همانطور که می توان حدس زد، بنیامین نتانیاهو هم یکی از مهم ترین افرادی بود که استدلال کرد باید یک شوک اقتصادی بسیار سنگین به ایران وارد شود. وی شاید اولین فردی بود که پیشنهاد داد تحریم های یک جانبه پس از 1929 روی موضوع بنزین متمرکز شود.
احتمال اینکه ایران یک برنامه ساخت سلاح های هسته ای ایجاد کند بزرگترین مشکلی است که ما در عصر خود با آن روبرو هستیم. جامعه بین الملل در صورتی که تصمیم بگیرد می تواند تحریم های شدیدتری را اعمال کند. اگر جامعه بین الملل مانع از واردات بنزین به ایران شود این کشور ظرفیت پالایشگاهی ندارد و حکومت این کشور پایان می یابد و من این را تحریم های فلج کننده می دانم.[4]
هفته نامه تایم این موضوع را اینگونه توضیح می دهد:
فقط تحریم کامل واردات بنزین است که می تواند ایران را به زانو در اورد.[5]
جالب ترین تعبیر اما احتمالا از آن فیلیپ کراولی سخنگوی وقت وزارت خارجه امریکاست که می گوید تحریم های جدید باید به گونه ای باشد که قلب مشکل ما را در تهران هدف بگیرد.
وی می گوید:
همه ما می خواهیم تا هرچیزی که از قطعنامه تحریم بیرون می اید اول معتبر باشد دوم قلب مشکل ما در ایران را هدف قرار دهد و سوم اینکه بتواند قابل اجرا شدن باشد.[6]
اگر بخواهیم از تعبیری دقیق استفاده کنیم، امریکایی ها در پی قطعنامه ای بودند که تدابیر وسیعی از تحریم ها را در بر گیرد تا بعد بتوانند از طریق اقدامات یکجانبه آن را تعمیق کنند. یک مقام عالی رتبه دولت امریکا به روزنامه فایننشال تایمز می گوید وضعیت ایده آل آن بود که تحریم ها وسیع و عمیق باشد اما تحریم های پیشنهادی حداقل وسیع است.[7]به گفته وی، در درباره ایران تحریم کامل عملی نیست اما بهتر است مقوله های مهم متعددی در تحریم ها گنجانده شود. واشنگتن در صدد اقدام در زمینه های وسیعی است که از جمله بخش مالی، تجارت، انرژی، بازرسی از محموله ها و سپاه پاسداران ایران را شامل شود. این مقام رسمی ادامه می دهد:
مایلیم اقداماتی در همه این عرصه ها اعمال شود حتی اگر برخی الزامی باشند و برخی دیگر چندان قوی نباشد. می خواهیم نشان دهیم اقدام در این زمینه ها مشروعیت دارد و متعاقبا کشورها می توانمند تصمیم بگیرند که این اقدامات به لحاظ اجرایی چقدر باید شدید باشند.[8]
سوال این است که چرا امریکاتا این حد تاکید داشت که تحریم ها علیه ایران باید بسیار شدید باشد؟ و چرا عملا هم قطعنامه 1929 شدیدترین قطعنامه تحریم در طول تاریخ شورای امنیت از کار درآمد؟ ارزیابی تحلیل های منتشر شده از سوی منابع غربی بی آنکه زحمت چندانی نیاز باشد ثابت می کند که امریکا تصور می کرد باید گسل هایی را که جریان فتنه در محیط داخلی ایران بوجود آورده فعال کند و از طریق ایجاد یک کانال تغذیه اقتصادی فعال، به آنها عمق ببخشد. امریکایی ها فکر می کردند جریان فتنه در ایران زمینه کاملا مناسبی ایجاد کرده که اگر با فشار اقتصادی سنگین همراه شود، فضایی داخلی ایران را منفجر خواهد کرد. اگر جریان فتنه محیط داخلی ایران را به هم نمی ریخت و بناحق مردم و با ادعای دروغ تقلب مردم را در مقابل نظام قرار نمی داد، معنا نداشت که امریکا روی اعمال تحریم های بسیار شدید اقتصادی سرمایه گذاری کند چرا که در آن شرایط این تحریم ها می توانست به تنفر عمومی از غرب در ایران منتهی شود و انگیزه مقاومت ملت ایران را در مقابل غرب افزایش دهد. ایجاد اشتباه محاسباتی در ذهن غربی ها درباره نوع واکنشی که مردم ایران به فشار شدید اقتصادی نشان خواهند داد، خمیرمایه قطعنامه 1929 و تحریم های یک جانبه پس از آن است.
2- تحریم های خارج از شورای امنیت، به اوج رساندن شکنجه اقتصادی
امریکایی ها از همان ابتدا شفاف بودند که برنامه وسیعی برای تحریم یک جانبه ایران پس از صدور قطعنامه، آماده شده و قطعنامه شورای امنیت تنها قرار بود به عنوان زیرساخت آن عمل کند. در واقع تاکید بر این بود که تحریم های اصلی برای حمایت از جریان فتنه در ایران، خارج از شورای امنیت اعمال خواهد شد. یک مقام ارشد امریکایی در این باره می گوید:
فشار بر ایران حتی بدون صدور قطعنامه نیز تشدید می شود زیرا بانک ها و شرکت های تامین سوخت داد و ستد خود را با دولت ایران قطع می کنند ولی ما می خواهیم و به قطعنامه ای نیاز داریم که به عنوان خطی مشی عمل کند که ما بر اساس آن بتوانیم فشارها را تشدید کنیم. دولت های جهان می توانند از این قطعنامه برای مشروعیت بخشیدن به تلاش برای اعمال تحریم های شدیدتر خود استفاده کنند.[9]
یک مقام دیگر می گوید:
فشار بر ایران حتی بدون قطعنامه هم ایجاد شده است زیرا بانک ها و شرکت های سوخت تعامل بازرگانی خود را با دولت ایران متوقف کرده اند. ما به قطعنامه نیاز داریم تا از آن به عنوان بستری برای افزایش تحریم ها استفاده کنیم. دولت ها می توانند از این تحریم برای مشروعیت بخشیدن به تحریم های خود استفاده کنند.[10]
[1] متن اصلی این مقاله را اینجا ببینید:
[3] مایکل سینگ، رئیس امور خاورمیانه در شورای امنیت ملی دولت بوش در گفت وگو با شبکه تلویزیونی فاکس نیوز (15/1/1389)
[4] بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی، در گفت وگو با جرج استفانوپولوس از پایگاه اینترنتی شبکه تلویزیونی ای بی سی نیوز (31/1/1389)
[5] جیمز بن، تایمز (31/1/1389)
[6] فیلیپ کراولی، سخنگوی وزارت خارجه امریکا (31/1/1389)
[7] دنیل دامبی، فایننشال تایمز (6/2/1389)
[8] دنیل دامبی، فایننشال تایمز (6/2/1389)
[9] کلوم لینچ و ماری بت شریدان، واشنگتن پست (14/1/1389)
[10] واشنگتن پست (15/1/1389)