. مردمسالاری دینی
واژه «مردم سالاری دینی» اصطلاح تازه ای در گفتمان سیاسی دنیاست که _ بر خلاف واژه هایی چون جمهوری اسلامی، پارلمان اسلامی و ... که همگی ترکیب هایی هستند از یک مفهوم غربی به علاوه یک قید اسلامی _ در بستر مبانی سیاسی اسلام و متأثر از آموزه های نبوی و علوی روییده و بر آن است تا ضمن پاسداشت حقوق مردم در حوزه سیاست و اداره امور جامعه و پرهیز از الگوهای حکومتی استبدادی، رعایت اصول و مبانی ارزشی را بنماید و بدین ترتیب نظام اسلامی را از الگوهای سکولار غربی تمییز دهد. برای این منظور در حکومت اسلامی، روش نوینی مورد توجه قرار گرفته که نه استبدادی و نه لیبرالی است. مقام معظم رهبری از این روش حکومتی به «مردم سالاری دینی» تعبیر نموده اند[1]و در توضیح آن می فرمایند: «این مردم سالاری [دینی] به ریشه های دمکراسی غربی مطلقاً ارتباط ندارد؛ این یک چیز دیگر است.
اولاً مردم سالاری دینی دو چیز نیست؛ این طور نیست که ما دمکراسی را از غرب بگیریم و به دین سنجاق کنیم تا بتوانیم یک مجموعه کاملی داشته باشیم؛ نه، خود این مردم سالاری هم متعلق به دین است. مردم سالاری هم دو جنبه دارد، یک جنبه آن عبارت است از تشکیل نظام به وسیله اراده و رأی مردم؛ یعنی مردم نظام را انتخاب می کنند؛ دولت را انتخاب میکنند و...، این همان چیزی است که غرب ادعای آن را می کند و البته این ادعا واقعیت ندارد، این حرف متکی به نظرات و حرفها و دقتها و مثال آوردنهای خود برجستگان ادبیات غربی است.
جنبه دیگر مردم سالاری [دینی] این است که «حالا بعد از آن که من و شما را انتخاب کردند، ما در قبال آنها وظایف جدی و حقیقی داریم...»، (دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام، 12 آذر 1379، در جای دیگر می فرمایند: «مردم سالاری دینی ... یک حقیقت واحد در جوهره نظام اسلامی است چرا که اگر نظامی بخواهد بر مبنای دین عمل کند بدون مردم نمی شود، ضمن آنکه تحقق حکومت مردم سالاری واقعی هم بدون دین امکان پذیر نیست...»،[2] به طور خلاصه در تبیین مفهوم مردم سالاری دینی میتوان چنین بیان نمود:مردم سالاری دینی ناظر به مدلی از حکومت است که بر مشروعیت الهی و مقبولیت مردم استوار بوده و حاکم در چارچوب مقررات الهی، حق مداری، خدمت محوری و ایجاد بستری برای رشد و تعالی مادی و معنوی ایفای نقش می کند[3]، این مدل بر دو پایه استوار است: 1. از سویی ریشه در آموزه های وحیانی دارد2. این آموزه ها را از رهگذر خواست و اراده مردم دنبال می کند. لذا در نظام مردم سالاری دینی، نظام سیاسی بر دو رکن الهی و انسانی استوار است و این نظام با در نظر داشتن اصول اعتقادی اسلام، رابطه مردم و حکومت را تبیین می کند. اصول مردم سالاری دینی عبارتند از: 1. فضیلت محوری 2. هدایت محوری 3.حاکمیت الهی 4. ایمان دینی، 5. انتخاب مردمی 6. آرمان گرایی 7. تکلیف محوری 8. شایسته سالاری 9. قانون محوری 10. رضایت مندی.[4]
بدون تردید مهم ترین عاملی که پیروزی انقلاب اسلامی را رقم زد، حضور فراگیر و گسترده ی مردمی بود که با آگاهی و هوشیاری مبارزاتی و مکتبی، حیاتگرمی و تحرک به این نهضت در سراسر کشور بخشید[5]درواقع«روح نظام اسلامی مترادف با حضور مردم در همه ی امور است در این صورت استقلال، عزت و ماندگاری نظام تأمین خواهد شد و با حضور واقعی مردم دفاع از نظام و مرزهای کشور در مقابل دشمنان نیز امکان پذیر خواهد بود.[6] مهمترین آثار استنباطی از اندیشه های رهبری و امام حضور حداکثری مردم در حفظ نظام اسلامی می توان در محورهای زیر مشاهده کرد:
[1] . مردم سالاری دینی، سید علی فیاضی، کتاب نقد، پاییز و زمستان 80، ش 20 و 21، ص 43.
[2] . دیدار با اعضای شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت، 1379/10/13.
[3] . تبیین نظریه مردم سالاری دینی در قیاس با دمکراسی غربی، محمدجواد نوروزی، چکیده مقالات همایش مردم سالاری دینی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1382، ص69.
[4] . مردم سالاری دینی در اندیشه سیاسی مقام معظم رهبری، محسن مهاجرنیا، پیشین، ص 65.
[5].روزنامه همشهری 8/ 2/ 1375.
[6].الکامل فی التاریخ ج 3 ص 93 – به نقل از مقاله جمهوریت و ولایت فقیه در تئوری انقلاب آتی از آقای محمدرضا موثق فصلنامه روز شماره دوم زمستان 80 .
وحدت ملی، رکن ، رمز پیروزی انقلاب اسلامی و ضامن حفظ دستاوردهای آن است. وحدت همه اقشار[1] ، محسوب می شود، به تعبیر امام و رهبری؛ «اگر ما در داخل متحد و منسجم باشیم، دشمن خارجی هیچ تأثیر سویی نمی تواند بگذارد.»، « وحدت کلمه، بر اساس اصول اساسی نظام اسلامی، بیّنات قانون اساسی، اسلام، راه امام، منطبق با منافع مردم، و ظلم ستیزی، یکی از مؤلفه های ضروری است که، زمینه امنیت و پیش برد اهداف در سطوح راهبردی و غیر راهبردی را فراهم میکند و باعث عقب نشینی قدرتهای سلطه گر میگردد[2]. « مسلمانان اگر وحدت کلمة خود را حفظ نمایند و از اختلاف و تنازع... دست بکشند، در سایة پرچم "لَا اِلَهَ اِلَّا اللَّه"از تجاوز دشمنان اسلام و جهانخواران مصون خواهند شد و دست شرق و غرب را از بلاد عزیز مسلمین قطع خواهند کرد؛ زیرا هم عدة اینها فزون تر و هم ذخایرشان بى پایان است و از همه بالاتر، قدرت غیرمتناهى خداوند پشتیبان آنان است.»[3]در سایه وحدت است که موتور حرکت انسان در رخدادها وپیشامدهاى مهم،[4]پیشرفت های بنیادین،[5]تسهیل در حل مشکلات جهان اسلام،[6]بازدارندگی در مقابل دشمن،[7]استقلال و خودکفایی،[8]گریز از ذلّت و خواری،[9]دستیابی به عزّت و اقتدارکامل و عمل به احکام اسلامی[10] به عنوان مؤلفه های مقوم نظام اسلامی، بقاء نظام نیز در سایه امنیت و ثبات و رفاه محقق می گردد.
[1] . سخنرانی نوروزی 1386.
[2] . همان، ج14، ص381.
[3] . همان، ج17، ص323.
[4] . صحیفه امام، سید روح الله موسوی خمینی(امام خمینی(ره))، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، تهران، 1378 ش، ج21، ص487.
[5] . بیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله)، در چهارمین کنفرانس حمایت از ملت فلسطین، 14/12/1387.
[6] . بیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله)، در چهارمین کنفرانس حمایت از ملت فلسطین، 14/12/1387.
[7] . بیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله)، در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره)، 14/03/1381.
[8] . صحیفه امام، سید روح الله موسوی خمینی(امام خمینی(ره))، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، تهران، 1378 ش، ج1، ص384.
[9] . بیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله)، در جمع مسؤلان نظام، 25/12/1387.
[10] . بیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله)، در دیدار شرکت کنندگان در هم اندیشی علمای اهل تسنّن و تشیّع، 25/10/1385.
ساخت حقیقی و حقوقی، مفاهیم عامی هستند که در تمامی نظامهای سیاسی دنیا، موضوعیت و معنا دارند. نکته حائز توجه این که ساخت حقیقی یک نظام، بهعنوان تولیدکنندهی مفاهیم، رویکردها، ارزشها و جهتگیریهای آن نظام، نقش تعیینکنندهای در ایجاد ساخت حقوقی دارد، از این جهت است که تفاوت ساختهای حقوقی کشورها ناشی از تفاوت در ساخت حقیقی آنهاستو از این منظر، میتوان گفت ساخت حقوقی نظام جمهوری اسلامی ایران که مبتنی بر ولایت مطلقهی فقیه است، قابلیت شبیه سازی و تطابق با ساخت حقوقی دولتهای لیبرالدموکرات و توتالیتر را ندارد.
عملکرد نظامهای سیاسی در حراست از این ساختها یکسان نیست. از آنجا که بقای یک نظام سیاسی به ساخت هویتی و حقیقی آن بستگی دارد به همین علت نسبت به تغییر آن ساخت، تعصب خاصی نشان داده میشود، در حالی که پذیرش تغییرات در ساخت حقوقی، در عین اهمیت آن، از انعطاف برخوردار است. در تمام کشورها به قوانین مرتبط با ساخت حقیقی، اجازهی تغییر بهصورت مطلق داده نشده است، بهطوریکه تنها وقوع انقلاب میتواند آن را تغییر دهد؛ چراکه آن ساخت، هویت و ماهیت نظام سیاسی را نشان میدهد و تغییر آن، به معنای تغییر نظام سیاسی و انقلاب است.
در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز جمهوریت و اسلامیت، جزء اصول و هویت نظام سیاسی است که قانونگذار اجازهی تغییر و اصلاح آن را به کارگزاران نظام سیاسی نداده است. در جهان امروز، تأکید وتکیه صرف بر قدرت سخت، پایداری را در پی نخواهد داشت. بر این اساس، قویترین کشورها همواره قویترین باقی نخواهند ماند، مگر اینکه به ساخت حقیقی قدرت، که همان جنبهی نرمافزاری قدرت است، اهمیت دهند. از این رو، امروزه تهدیدات از جنبهی نظامیگری به سمت تهدیدات نرم شیفت شده است که هدف آن سازهها و کارگزاران نظام نیست، بلکه عناصر غیرمادی قدرت همچون هنجارها، ارزشها، انگارهها و ایدئولوژیها میباشد، به همین خاطر، مهمترین عناصر درکالبد شکافی تهدید، «تهدیدشونده ها» هستند.
از منظر نرمافزاری، مهمترین شاخص برای تحلیل تهدید در این سطح، «موضوع تهدید» است. موضوع تهدید از حیث ماهیت شامل موضوعات هنجاری(هویت و ساخت حقیقی)و موضوعات کاربردی(جنبهای عینی که ناظر بر کارآمدی نظام سیاسی و ساخت حقوقی)است. در شرایط فعلی موضوعات هنجاری و هویتی محور اصلی تهدیدات نرم بهشمار میروند[1] که در پایداری و زوال نظامهای هنجارمحور نقش بنیادین دارند. انقلاب اسلامی برخلاف تمامی انقلابهای بزرگ دنیا یک انقلاب فرهنگ پایه و هنجاربنیاد است که بر اصول اخلاقی و دین مبتنی است. در نظامهای برآمده از انقلابهای روسیه، فرانسه و چین که در شرایط فشار و بحران حوزه اجتماعی برای تسکین محنتهای سیاسی و اقتصادی، واگذار شده است، آزادی تام در حوزه اجتماعی را نهادینه کرده اند، اگر در یک انقلاب هویت پایه مانند انقلاب اسلامی اعمال شود مفهومی جزء فروپاشی نخواهد داشت. چون دوام و قوام انقلاب هنجار بنیاد ایران برهویت ارزشی و اجتماعی رقم می خورد که در این نوشته از آن به عنوان ساخت حقیقی یا شاخص های هویتی یاد شده است.
[1]. افتخاری، اصغر، تهدید نرم: رویکردی اسلامی، تهران، پژوهشکد? مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، 1391، ص 40-41.
بسمه تعالی
مدیریت بحران و مواجهه رهبرمعظم انقلاب اسلامی با فتنه
1.درآمد
نظام جمهوری اسلامی ایران نظامی مبتنی بر اندیشههای شیعی است که از مهمترین مؤلفههای آن توجه به جایگاه ولایت به عنوان مبنای مشروعیت حکومت است. این امر در زمان غیبت بر عهده فقهای عادل گذاشته شده که از آن با نام ولایتفقیه یاد میشود. این نظریه سیاسی هم از نظر فکری و هم از نظر عینی اثرات قابل توجهی در جمهوری اسلامی ایران داشته است که از نمونههای آن مهار فتنه پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته بود. بررسی ابعاد این ماجرا و نیز استراتژیهای مهار آن یکی از نقاط عطف تاریخ انقلاب اسلامی است که به اعتراف دوست و دشمن کارآمدی نظام ولایتفقیه را اثبات میکند. در تبیین این امر باید گفت؛ انقلاب اسلامی ایران با تکیه بر سه اصل اسلام، رهبری و مردم بر پا شده است و تداوم این سه اصل، باعث میشود هیچ قدرتی نتواند به این نظام ضربه بزند. این سه اصل نوعی همپوشانی نسبت به همدیگر در رسیدن به اهداف دارند. یعنی به طور مثال مردم در عمکردهای خود باعث تقویت جایگاه اسلام و به تبع آن ولایتفقیه شده، قوانین اسلامی و نیز عملکرد رهبری نیز باعث حفظ جایگاه مردم در مسائل و جلوگیری از ظلم و اجحاف به ایشان خواهد شد.
در مورد حوادث پس از انتخابات که در تعبیرات فراوانی از مصادیق فتنه دانسته شده است، نکته قابل ذکر اینکه، در هر کشور و نظامی موضوعی وجود دارد به نام فصلالخطاب. یعنی نهاد یا کسی که سخن نهایی را در مسائل بیان کرده همگان به آن تسلیم باشند. به این صورت که در هنگام بروز چالش به سمت فصل الخطاب بروند اگر چه آن فصل الخطاب مطابق میل تمامی افراد نیز سخن نگوید. این مسئله در بسیاری از کشورها مورد توجه است. برای مثال در ایالات متحده پس از رسوایی اخلاقی بیل کلینتون، و مسائلی که در این باره پیش آمد، دادستان عالی این کشور اعلام کرد که دیگر بحث در مورد این مسئله ممنوع میباشد. این نظر مورد رعایت تمامی احزاب و افراد در این کشور قرار گرفت. حال کشوری به مانند ایران که مبتنی بر اخلاق و دیانت اداره میشود، این فصلالخطاب نه به یک فرد بلکه به نهادی تعلق گرفته که با رعایت موازین شرع و قانون سخن میگوید.
در تبیین اقدامات و عملکرد مقام معظم رهبری در مسائل پس از انتخابات که دغدغه ذهنی شما نیز بوده است، ابتدا باید کلیت فضایی که پس از انتخابات دهم ریاستجمهوری شکل گرفت را تبیین، سپس به تحلیل استراتژیهای مهار آن پرداخت. گروههای مختلفی در مسائل رخ داده پس از انتخابات دخیل بوده هرکدام به نوبه خود عملکردهای متفاوتی داشتند، هم عملکردهای منفی در تشدید و هم مثبت در مهار. نقش ولیفقیه در این باره هماهنگی هر چه بهتر میان گروههای موثر در مهار و جلوگیری از عملکردهای ناصواب در تشدید بوده است.
نکته دیگری که در این زمینه قابل ذکر است اینکه یک نظام سیاسی را نمیتوان تنها با موعظه اداره کرد و مردم هم نباید توقع داشته باشند رهبر تنها به موعظه بسنده کند. رهبر در یک نظام سیاسی، باید نسبت به مسائلی که در جامعه رخ میدهد حساس باشد به خصوص در مسائلی که کلیت نظام را با چالش مواجه میکند. حتی در برخی موارد با قاطعیت عمل نماید. بعضی گمان میکنند چون رهبر یک روحانی است تنها باید موعظه کند. معنای ولی امر یعنی فرمانده، که در موارد لازم دستور داده و اجرا را از تمامی ارکان جامعه بخواهد.
از این جهت است که میبینیم رهبری معظم انقلاب اسلامی که به حق بهترین فرد برای رهبری این انقلاب پس از دوران حیات امام بودند، زیرا به مانند امام خمینی (ره) در برابر فشارهای دشمنان اسلام و انقلاب با صلابت ایستادند، در مواقع حساس یک قدم به عقب برنداشتهاند، پس از مسائل به وجود آمده، ابتدا طرفین را به منطق و قانون دعوت نموده با صدور فرمانهای مختلف به نهادها و افراد، به صورت منطقی و قانونی سعی در حل و فصل مسئله داشتند. پس از آن که مشاهده شد، ابزار منطق برای برخی از افراد مغرض جوابگو نیست، دست به روشنگری عموم مردم زدند. که روشی بسیار مؤثر در ریزش برخی اطرافیان ناآگاه جریان فتنه بود. در کنار همه این مسائل روشهای برخورد قانونی با سران و مغرضان فتنه اجرا شد که از طریق محاکمه قانونی مورد پیگیری قرار گرفت. در همه این موارد رهبری معظم انقلاب اسلامی با تدابیر خود آتشی را که به دنبال بود در خرمن انقلاب شعله اندازد مهارکرده یکی از حساسترین چالشهای نظام طی سی سال گذشته را به فرصتی برای بالارفتن فضای فکری و فرهنگی نظام تبدیل نمودند.
اما اگر بخواهیم نقش مقام معظم رهبری را تحلیل بکنیم، باید بگوییم که اساساً توانمندی هر مدیری در مواقع بحرانی خودش را نشان میدهد. اینکه مدیران چگونه بحرانها را مدیریت میکنند و با کمترین هزینهها جامعه را از مشکلات بزرگ میرهانند، مسئلهای بسیار مهم است. این اتفاقات هم محدود به کشور ما نیست، بلکه در هر کشوری ممکن است چنین اتفاقاتی رخ دهد. اتفاقاً در کشورهایی که مردمسالاری بیشتری وجود دارد، زمینه چنین اتفاقاتی بیشتر خواهد بود. لذا چگونگی مدیریت این حوادث بسیار مهم است و خودش یک شاخص اساسی است.
نکتهای که در اینجا مهم جلوه میکند، این است که رهبری ولایی و ولیفقیه برای حل یک مسئله یا چالش اجتماعی در موقعیتهای مختلف میتواند طراحیهای مختلفی را ارائه دهد. ما اگر بخواهیم نقش مقام معظم رهبری را تحلیل بکنیم، نباید بین عواملی که موقعیت ایجاد کرده است و پارامترهایی که مقام معظم رهبری در آن تصمیمگیری کرده، خلط کنیم. درست است که مقام معظم رهبری به عنوان یکی از عوامل مؤثر در ایجاد موقعیتها نقش ایفا میکند، ولی همهی عواملی که در یک موقعیت اجتماعی ایجاد میشود و تأثیر میگذارد، فقط تصمیمگیریها و اراده مقام معظم رهبری نیست. در یک جامعه گروهها و افراد مختلف و نخبگان ذینفوذی هستند که دیدگاهها و جهتگیریهاشان نهتنها ممکن است با مقام معظم رهبری یکسان نباشد، بلکه چهبسا متضاد هم باشد. همچنین گروههای معاند و معارضی هستند که ممکن است حتی خودشان را نشان ندهند و منتظر فرصتها بمانند تا به مقاصد خود دست یابند. در جهان و جامعهای که ارتباطات اینترنتی کاملاً باز و آزاد است و اطلاعرسانی خیلی سریع انجام میشود، دستیابی به بسیاری از اهداف نیز چندان سخت نیست. ما باید بررسی کنیم و ببینیم که با توجه به برخی از موقعیتهایی که وجود داشته، مقام معظم رهبری قبل از انتخابات، در حین و بعد از انتخابات چه تدابیری کردهاند و این تدابیر آیا میتوانسته در وضعیت بهتری هم باشد یا نه؟
2.راهبرد قبل از انتخابات
پیش از انتخابات ،مقام معظم رهبری به مانند برگزاری تمامی انتخابات گذشته که دستگاههایی در کشور اعم از مجریان و ناظران مسئول آن هستند،ضمن تاکید بر مشارکت حد اکثری و پرهیز از شایعات دشمنان مبنی بر وقوع تقلب ، هیچگونه جانبداری و موضعگیری صریحی نیز نسبت به کاندیداها نداشتند. تنها برخی رهنمودها را برای مسائل بیان مینمودند. در این باره میتوان به پیام رهبرمعظم انقلاب اسلامی به بعضی از کاندیداها اشاره کرد که از ایشان خواسته بودند، که اسمی را قبل از اینکه مسئلهای ثابت شود نبرند و این نشان میدهد که معظم له در پیشگیری از حوادثی اقدام کردند که احساس میکردند امکان دارد اتفاق بیفتد.
مقام معظم رهبری در این برهه، ضمن اینکه بنا به یک وظیفهی الهی مردم را به شرکت حداکثری در این انتخابات تشویق کردند. تدابیری را هم انجام دادند که تمام جناحهای سیاسی بتوانند در این انتخابات شرکت کنند تا میزان مشارکت افزایش پیدا کند و درواقع آن اقتدار سیاسی نظام بتواند خودش را نشان بدهد. در عین حال شاخصهایی را هم مشخص کردند که به شخص خاصی متوجه نبود، بلکه میشد در بین کاندیداها با نسبتهای مختلف برای آن مصادیق پیدا کرد. مدعی این امر این است که بعضی روزنامهها که طرفدار جناحهای مختلف بودند، هرکدام آن شاخصهای مد نظر مقام معظم رهبری را با کاندیدای خودشان تطبیق میدادند. لذا به طور کلی میتوان گفت؛ که قبل از انتخابات، مقام معظم رهبری رهبری تمام تلاش و تدبیر خودشان را به کار بردند که جامعه به دور از تشنج و درگیری بتواند در یک رقابت پرشور وارد انتخابات شود.
1/2. تذکرنسبت به عواقب بحرانی نشان دادن کشور؛ بحرانی نشان دادن کشور یکی از سناریوهایی بود که از ماهها قبل از انتخابات نهم در دستور کار قرار داشت تا بتواند بستری برای فعال شدن زنجیره های بعدی را فراهم کند. مجید انصاری در همایش «بودجه 87، چالشی نو برای دولت نهم»(02/10/86) ادعا می کند: تمام حسگرها از سوی کارشناسان سیاسی و غیر سیاسی، اصولگرا و اصلاح طلب و نیز در مجمع تشخیص مصلحت نظام آژیر خطر را به صدا در آوردهاند که فاجعهای در راه است ولی تمام این مسائل از سوی دولت با برچسب زدن و اتهام زدن به افراد پاسخ داده میشود. وی معتقد است که "اقتصاد کشور به دلیل بیتوجهی دولت به هشدارهای کارشناسان و اقتصاددانان به نقطه خطرناکی رسیده است". وی می افزاید: " جامعه ما دچار آسیبهایی شده که اگر دیر اقدام کنیم اساس نظام را دچار مشکل میکند".
سید محمد خاتمی رئیس جمهور سابق کشورنیز وضعیت کشور را بحرانی می داند و در گفتگویی با روزنامه اعتماد می گوید: مساله فوری لزوم تغییر وضع کنونی است که اگر تغییر نکند همه زیان می کنند. برادر وی محمدرضا خاتمی عضو ارشد حزب مشارکت شرایط کشور را با دوره حمله مغول مقایسه کرده می گوید: اگر حمله مغول توانست این ملت را از پای درآورد، شرایط فعلی هم می تواند این ملت را تسلیم خود کند. امروز ملت اصلاح طلب ایران رییس دولتی می خواهد که از شنیدن نام دمکراسی دچار تهوع نشود!
غلامحسین کرباسچی دبیر کل کارگزاران با بحرانی توصیف کردن کشور معتقد است: "با اشتباهات دولت ایران، کشور با بحران جدی مواجه شد و اجماع جهانی علیه ما شکل گرفت، که آثار آن هر روز مشخصتر میشود. اگر در سطح ملی تمام دلسوزان از همه جناحها خطر را احساس و نیاز به اقدام جدی را حس کنند، به تشکیل دولت وحدت ملی روی میآورند".
چندکار بزرگ امام(ره )
اولین کار بزرگ او، احیاى اسلام بود. دویست سال است که دستگاههاى استعمارى سعى کردند تا اسلام به دست فراموشى سپرده شود. یکى از نخستوزیرهاى انگلیس در جمع سیاستمداران استعمارى دنیا اعلام کرده بود که ما باید اسلام را در کشورهاى اسلامى منزوى کنیم! قبل و بعد از آن نیز پولهاى گزافى خرج شد تا اسلام در درجهى اول از صحنهى زندگى، و در درجهى دوم از ذهن و عمل فردى انسانها خارج شود؛ چون مىدانستند این دین، بزرگترین مانع در راه چپاول قدرتهاى بزرگ و استکبارى است. امام ما اسلام را دوباره زنده کرد و به ذهن و عمل انسانها و صحنهى سیاسى جهان برگرداند .
دومین کار بزرگ او، اعادهى روح عزت به مسلمین بود. اینگونه نبود که اسلام صرفاً در بحثها و تحلیلها و دانشگاهها و صحن جامعه و زندگى مردم مطرح شود؛ بلکه بر اثر نهضت امام ما، مسلمانها در همه جاى عالم احساس عزت کردند.
یک نفر مسلمان از کشورى بزرگ که مسلمین در آن در اقلیت قرار دارند، به من مىگفت: قبل از انقلاب اسلامى، مسلمان بودن خود را هرگز اظهار نمىکردیم. طبق فرهنگ آن کشور، همه اسم محلى داشتند، و هرچند خانوادههاى مسلمان روى بچههاى خود اسم اسلامى مىگذاشتند، اما جرأت نمىکردند آن اسم را اظهار کنند و از بیان آن خجالت مىکشیدند! اما بعد از انقلاب شما، مردم ما با افتخار اسم اسلامى خود را مىگویند، و اگر از آنها بپرسند که شما چه کسى هستید، اول آن اسم اسلامى را با افتخار بر زبان مىآورند.
بنابراین، با کار بزرگى که امام(ره) انجام داد، مسلمانها در همه جاى دنیا احساس عزت مىکنند و به مسلمانى و اسلام خود مىبالند.
سومین کار بزرگ او این بود که به مسلمانها احساس درک امت اسلامى داد. قبل از این، مسلمانها در هر جاى دنیا که بودند، چیزى به نام امت اسلامى برایشان مطرح نبود و یا اصلاً جدى تلقى نمىشد. امروز همهى مسلمانها در اقصاى آسیا تا قلب آفریقا و تمام خاورمیانه و در اروپا و امریکا، احساس مىکنند که جزو یک جامعهى جهانىِ بزرگ به نام امت اسلامى هستند. امام احساس شعور نسبت به امت اسلامى را ایجاد کرد، که بزرگترین حربه براى دفاع از جوامع اسلامى در مقابل استکبار است.
چهارمین کار بزرگ او، ازالهى یکى از مرتجعترین و پلیدترین و وابستهترین رژیمهاى منطقه و جهان بود. ازالهى حکومت پادشاهى در ایران، یکى از بزرگترین کارهایى بود که کسى مىتوانست آن را تصور کند. ایران مهمترین دژ استعمار در منطقهى خلیجفارس و خاورمیانه بود. این دژ، به دست امام ما در هم فرو ریخته شد.
کار پنجم او، ایجاد حکومتى بر مبناى اسلام بود؛ چیزى که به ذهن مسلمانها و غیرمسلمانها خطور نمىکرد، و خواب خوشى بود که مسلمانهاى سادهلوح هم هرگز آن را با خود تصور نمىکردند و نمىدیدند. امام(ره) در حد یک معجزه، به این خیال افسانهآمیز لباس واقعیت پوشاند.
کار ششم او، ایجاد نهضت اسلامى در عالم بود. قبل از انقلاب اسلامى، در بسیارى از کشورها و از جمله کشورهاى اسلامى، گروهها و جوانها و ناراضیها و آزادىطلبها، با ایدئولوژیهاى چپ وارد میدان مىشدند؛ اما بعد از انقلاب اسلامى، پایه و مبناى حرکتها و نهضتهاى آزادیبخش، اسلام شد. امروز در هر نقطهیى از دنیاى وسیع اسلام که جمعیت یا گروهى به انگیزهى آزادیخواهى و ضدیت با استکبار حرکت مىکنند، مبنا و قاعدهى کار و امید و رکنشان، تفکر اسلامى است.
هفتمین کار بزرگ او، نگرشى جدید در فقه شیعه بود. فقاهت ما پایههاى بسیار مستحکمى داشته و دارد. فقاهت شیعه، یکى از محکمترین فقاهتها و متکى به قواعد و اصول و مبانى بسیار مستحکمى است. امام عزیزمان این فقه مستحکم را در گسترهیى وسیع و با نگرشى جهانى و حکومتى مورد توجه قرار داد و ابعادى از فقه را براى ما روشن کرد که قبل از آن روشن نبود.
کار هشتم او، ابطال باورهاى غلط در باب اخلاق فردى حکام بود. در دنیا پذیرفته شده است که کسانى که در رأس اجتماعات قرار مىگیرند، اخلاق فردىِ خاصى داشته باشند! تکبر ورزیدن، برخوردار بودن از زندگى راحت و مسرفانه، تجملگرایى، خودرأیى و خودخواهى و امثال اینها، چیزهایى است که مردم دنیا قبول کردند که کسانى که در رأس حکومتها قرار مىگیرند، این اخلاق را داشته باشند. حتّى در کشورهاى انقلابى، انقلابیونى که تا دیروز زیر چادرها زندگى مىکردند و در دخمهها مخفى مىشدند، به مجرد اینکه به حکومت مىرسند، وضع زندگیشان عوض مىشود و اخلاق حکومتیشان تغییر مىکند و همان وضعیتى را به خود مىگیرند که بقیهى سلاطین و رؤساى عالم داشتند! ما از نزدیک چنین چیزى را دیدهایم؛ براى مردم هم مایهى تعجب نیست.
امام ما این باور غلط را عوض کرد و نشان داد که رهبر محبوب و معشوق یک ملت و دیگر مسلمانان عالم، مىتواند زندگى زاهدانهیى داشته باشد و به جاى کاخهاى مجلل، در یک حسینیه از دیدارکنندگان پذیرایى کند و با لباس و زبان و اخلاق انبیا با مردم برخورد کند.
اگر دلهاى حکام و زمامداران به نور معرفت و حقیقت روشن شده باشد، تجمل و تشریفات و اسراف و برخورداریهاى زیاد و خودرأیى و تکبر و استکبار، جزو لوازم حتمى زمامدارى آنها محسوب نمىشود. از معجزات بزرگ آن بزرگوار این بود که هم در زندگى خود و هم در آن دستگاهى که به وجود آورده بود، نور معرفت و حقیقت تجلى یافته بود.
کار نهم او، احیاى روحیهى غرور و خودباورى در ملت ایران بود. برادران عزیز! حکومتهاى استبدادى و فردى، سالهاى متمادى ملت ما را به صورت ملتى ضعیف و مستضعف و توسرىخور در آورده بودند؛ ملتى که از استعداد جوشان و خصلتهاى جمعىِ فوقالعاده ممتاز برخوردار است و در طول تاریخ بعد از اسلام، اینهمه افتخارات علمى و سیاسى دارد.
قدرتهاى خارجى - مدتى انگلیسیها و مدتى هم روسها و دیگر دولتهاى اروپایى، و پس از آن امریکاییها - ملت ما را تحقیر کرده بودند. ملت ما هم باور کرده بود که قابلیت و لیاقت کارهاى بزرگ را ندارد، سازندگى از او بر نمىآید، ابتکار از او ساخته نیست و دیگران باید بر او آقایى کنند و به او زور بگویند! بنابراین، روح غرور و افتخار ملى را در ملت ما کشته بودند؛ ولى امام عزیز ما، روح غرور و افتخار ملى را در ملت ایران بیدار و زنده کردند.
در همان حال که ملت ما از احساسات و نخوتهاى بیجاى ناسیونالیستى - که استکبار عامل آن، و رژیم منحوس پهلوى مروجش بود - مبرا هستند، اما احساس عزت و قدرت مىکنند. امروز ملت ما از دست به دست هم دادن و توطئهى مشترک شرق و غرب و ارتجاع نمىترسند و احساس ضعف هم نمىکنند. جوانهاى ما احساس مىکنند که خودشان مىتوانند کشورشان را بسازند. مردم ما احساس مىکنند که قدرت و توان آن را دارند که در مقابل تحمیلها و زورگوییهاى شرق و غرب بایستند. این روح عزت و خودباورى و غرور ملى و افتخارات حقیقى و اصیل را امام(ره) در ملت ما زنده کرد.
و بالاخره دهمین کار بزرگ او، اثبات این نکته بود که «نه شرقى و نه غربى»، یک اصل عملى و ممکن است. دیگران خیال مىکردند که یا باید به شرق متکى بود و یا به غرب، یا باید نان این قدرت را خورد و ستایشش کرد و یا آن قدرت را ! فکر نمىکردند که یک ملت بتواند هم به شرق و هم به غرب «نه» بگوید و بایستد و بماند و خود را روزبهروز ریشهدارتر کند؛ اما امام(ره) این نکته را ثابت کرد. فرازی از خطبههای نماز جمعه 23/4/1368
امام ، علمدار اسلام ناب محمدی(ص)
امروز هم در دنیا اسلامى که با ظلم و زورگویى درافتد و چپاولگرى و فساد را محکوم کند، وجود دارد. این اسلام باید در انتظار دشمنى ابرقدرتها و امریکا و صهیونیستها و کمپانیهاى غارتگر عالم و سلاطین فاسد و رؤساى مفسد امروز دنیا باشد.
روزى که ما پشت سر امام عزیز و علمدار اسلام ناب، شعارهاى اسلام واقعى را مطرح مىکردیم، مىدانستیم که دشمنها و قدرتها و ابرقدرتها در مقابل ما صفآرایى مىکنند. در صدر اسلام هم همینگونه بود. آن روزى که یهودیها و منافقان و کفار و مشرکان، اطراف مدینهى پیامبر را محاصره کردند و جنگ احزاب و خندق را به وجود آوردند، مؤمنین واقعى گفتند: «هذا ما وعدنااللَّه و رسوله»؛ این، چیز تازهیى نیست. خدا و رسولش به ما گفته بودند که بدها و شریرها و فاسدها علیه شما همدست خواهند شد. بنابراین، آنها چون صدق وعدهى الهى را دیدند، ایمانشان قویتر شد.
هرجا که اسلام واقعى آشکار شد، اگرچه قدرتهاى خبیث و پلید در مقابل آن صفآرایى کردند، اما انسانهاى پاک و دلهاى مطهر و روحهاى صاف و فطرتهاى پاک و ناآلوده، با همهى توان و وجود از آن حمایت کردند. چرا ده میلیون انسان عزادار در ایام رحلت امام(ره) گرد پیکر مطهر آن بزرگوار جمع شدند و آنگونه بر سر و سینهى خود مىزدند؟ چرا صدها میلیون مسلمان در سرتاسر عالم، به خاطر درگذشت یک انسان، اینطور عزادار و داغدار شدند؟ محبوبیت امام ما به خاطر چه بود؟ جواب، یک کلمه است: به خاطر اسلام. خود آن بزرگوار این نکته را به ما یاد داد و خود او به ما فهماند و تأکید کرد که به خاطر اسلام، خدا دلها را متوجه انقلاب و رهبر و ملت ایران کرد.
آن چیزى که به پاها و دلهاى شما قوّت داد، تا بتوانید راههاى طولانى را طى کنید و به اینجا بیایید، اسلام ناب و مدافع مظلوم و ناسازگار با ظالم بود. این اسلام است که دلها را جذب و جمع مىکند و نیرویى عظیم و شکستناپذیر به وجود مىآورد. راز اصلى همین نکته است، که ما باید آن را درست درک کنیم و همیشه به یاد داشته باشیم.
فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت روحانیون و مسئولان و مردم استانهای فارس، هرمزگان، شهرهای قزوی، تاکستان و .... 21/4/1368
14/3/1383
چندکار بزرگ امام(ره )
نتایج و برکات حرکت و راه امام
او، آن روحاللَّه بود که با عصا و ید بیضاى موسوى و بیان و فرقان مصطفوى، به نجات مظلومان کمر بست؛ تخت فرعونهاى زمان را لرزاند و دل مستضعفان را به نور امید روشن ساخت. او به انسانها کرامت، و به مؤمنان عزت، و به مسلمانان قوّت و شوکت، و به دنیاى مادّى و بىروح معنویت، و به جهان اسلام حرکت، و به مبارزان و مجاهدان فىسبیلاللَّه شهامت و شهادت داد.او بتها را شکست و باورهاى شرکآلود را زدود. او به همه فهماند که انسان کامل شدن، علىوار زیستن و تا نزدیکى مرزهاى عصمت پیش رفتن، افسانه نیست. او به ملتها نیز فهماند که قوى شدن و بند اسارت گسستن و پنجه در پنجهى سلطهگران انداختن، ممکن است. لمعات قرب حق را صاحبان بصیرت در چهرهى منور او دیدند و طعم برّ الهى را که در حیات و ممات بر او مىبارید، همه چشیدند. دعاى او مستجاب شد که مىگفت: «الهى لم یزل برّک علىّ ایام حیاتى، فلاتقطع برّک عنّى فى ممات .»
پیام به ملت شریف ایران در پایان چهلمین روز ارتحال امام خمینی (ره) 23/4/1368
امام(ره) قوّت و عزّت مسلمین
من امروز چند حقیقت بدیهى و روشن را عرض مىکنم و بعد از آن، یک نتیجهگیرى براى ملت ایران، و یک نتیجهگیرى براى همهى ملتهاى مسلمان جهان خواهم کرد.
حقیقت اول که کسى منکر آن نیست و هیچ منصفى نمىتواند آن را انکار کند، این است که امام بزرگوار ما به اسلام و مسلمین قوّت و عزت بخشید. دشمنان اسلام، اسلام را ضعیف مىخواستند. آنها تلاش کرده بودند تا اسلام را از صحنهى عمل، بلکه از ذهن ملتهاى مسلمان - چه برسد به غیر آنها - خارج کنند؛ متأسفانه تا حدود زیادى هم موفق شده بودند. در این سیاست پلید، حکومتهاى فاسد و وابسته، با استکبار و شبکهى جهانى دشمنان اسلام هماهنگى کامل داشتند.
امام بزرگوار با این انقلاب، مسلمانان را نشاط بخشید و اسلام را زنده کرد. امروز در کشورهاى بسیارى، اسلام آرزو و آرمان نسلهاى جوان و بهپاخاسته و روشنفکر است. یک نمونه، فلسطین عزیز است. سالها به نام فلسطین حرف زده شد و مبارزه گردید؛ اما ناکام و ناموفق. امروز ملت فلسطین، به نام اسلام مبارزه و مقاومت مىکند؛ لذا مبارزه از شکل سازمانها و گروهها و شخصیتها و سردمدارها، به میان تودهى مردم کشیده شده است. چنین مبارزهیى، هرگز ناکام نخواهد شد. مبارزهى مردمى اگر باقى بماند، بىشک در نهایت به پیروزى خواهد رسید. این، به برکت اسلامى بود که امام نام آن را زنده کرد و وجدان اسلامى را در مسلمین بیدار نمود.
امروز در کشورهاى اسلامى شمال آفریقا، گروههایى به نام اسلام و با هدف ایجاد حکومت و نظام اسلامى مبارزه مىکنند؛ پیشرفت هم کردهاند. قبل از نهضت امام بزرگوار ما، چه کسى چنین چیزى را حتّى به خاطر مىگذرانید؟ در شرق و غرب جهان اسلام، مسلمانان بیدار شدهاند. اقلیتهاى مسلمان در کشورهاى اروپایى و غیر اروپایىِ داراى حاکمیت کفر و الحاد، احساس شخصیت مىکنند. هویت و شخصیت اسلامى، در میان مسلمانان زنده شد. این، به برکت امام و حرکت عظیم امام بود.
عامل موفقیت امام(ره) و امت
حقیقت دوم این است که آنچه امام بزرگوار و ملت شجاع ما را در راه این مبارزهى بزرگ موفق کرد، بصیرت و صبر بود - مقاومتى همراه با بصیرت - همانطور که امیرالمؤمنین (علیهالصّلاةوالسّلام) فرمود: «و لا یحمل هذا العلم الّا اهل البصر والصّبر»(9). علت آن هم این است که امروز مبارزه با کفر خالص و شرک خالص نیست، تا مطلب روشن، و صفبندیها مجزا و جداى از هم باشد؛ بلکه امروز مبارزه با نفاق و دورویى و تزویر و شعارهاى توخالى و دروغزنیها و لافزنیهایى است که بلندگوهاى استکبار را در همهى انحاى عالم پُر کرده است. بسیارى دم از طرفدارى از حقوق بشر مىزنند و دروغ مىگویند. بسیارى دم از اسلام مىزنند و دروغ مىگویند. اسلام آنها، اسلام باب طبع و میل سردمداران استکبار است. بسیارى دم از مساوات و برابرى انسانها مىزدند و مىزنند و دروغ مىگفتند و مىگویند. بنابراین، مبارزه در دوران کنونى، مبارزهیى دشوار است؛ هم به خاطر قدرت زر و زور استکبار، و هم به خاطر قدرت تبلیغاتى و توجیهگر دروغگوییها و نفاقهاى استکبار و ایادیش.
انسانهاى بىبصیرت، زود فریب مىخورند. همین امروز هم در دنیا آدمهاى دلسوزى هستند که فریب خوردهاند؛ دشمن را نشناختهاند و صف را تشخیص ندادهاند. در ایران، امام عظیمالشأن ما، به برکت بصیرت مردم - که با صبر و مقاومت آنها همراه بود - این راه را طى کرد و به موفقیت رسید. خود او، در ایجاد این بصیرت و صبر در مردم، بزرگترین مؤثر بود. هرجا در انحاى عالم مبارزهیى صورت مىگیرد، حرکتى مىشود، انسان دلسوزى در پى نجات تودههاى مردم حرکت مىکند، باید بداند که این راه، با هوشمندى و بصیرت و نیز با صبر و مقاومت طىشدنى است، و لاغیر.
حقیقت سوم این است که همهى دنیا - هم تودههاى مسلمان و مستضعف و محروم عالم، و هم اردوگاه استکبار - تشخیص داده و فهمیدهاند که کانون و محور و مرکز این حرکتى که امروز در جهت آرمانهاى اسلامى در دنیا مشاهده مىشود، جمهورى اسلامى است؛ لذا در درجهى اول، همهى دشمنیهاى عالم متوجه ماست. ما در لابلاى سخنان گرم و بهظاهر دوستانه، همواره نشانههاى خصومت و کینه را مىشناسیم. ما مىدانیم که استکبار نسبت به جمهورى اسلامى و شما ملت و این امام بزرگوار، چهقدر دشمن است. دشمن چون او را زنده مىداند، یک سر سوزن از دشمنیش با او کم نشده است. اگر بوقهاى استکبارى و اردوگاه استکبار و دشمنان امام فکر مىکردند که او مرده و تمام شده است، بعد از گذشت دو سال از رحلت جانسوز او، اینقدر با شخص او و با نام او دشمنى نمىکردند، که امروز مىکنند.
ایران اسلامى، ایران امام، ایران انقلاب، مرکز و محور حرکت عظیم جهانى مسلمانان است، و به همین نسبت محور دشمنیهاست. این، بهجاى آنکه ما را غمگین کند، خوشحال مىکند؛ و بهجاى آنکه ما را وحشتزده کند، امیدوار مىکند؛ چون نشان مىدهد که ما قدرتمندیم و علیه منافع استکبار و منافع دزدان و غارتگران، همچنان تهدید بزرگى به شمار مىرویم. دشمنى استکبار، ما را مطمئنتر مىکند که راهى را که در حرکت پیشروندهى انقلاب و سازندهى کشور و جامعه انتخاب کردهایم، درست و موفق و صائب بوده است. اگر ما در حرکتمان علیه منافع دشمنان بشریت و در جهت مصالح انقلاب و کشور، راه خطا را پیموده بودیم، دشمن اینقدر با ما دشمنى نمىکرد.
امروز همهى تبلیغات جهانى با شیوههاى مختلف علیه ماست. ممکن است بعضى از رادیوها و بعضى از دستگاههاى خبرى و تبلیغاتى به ما صریحاً دشنام ندهند، اما این دلیل دوستى آنها نیست. آنها مىدانند که دشنام صریحشان به ما، دل ملتهاى عالم را به ما بیشتر نزدیک مىکند. به همین خاطر، به جاى دشنام صریح، تهمت مىزنند؛ خودشان را به ما نزدیک، و ما را به خودشان خوشبین نشان مىدهند! این هم از همان ترفندها و خباثتهاست.
فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم دومین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره) 14/3/1370
امام(ره) معلم انقلاب
بعد از انقلاب، انقلاب و معلم انقلاب - که امام بزرگوار ما بود - به ما ملت تفهیم کردند که ما مىتوانیم خودمان کار کنیم؛ خودمان تلاش کنیم؛ خودمان بسازیم؛ خودمان قاعدهى سازندگى و تولید و مصرف را - که همان فرهنگ ماست - بنیانگذارى کنیم. ما باید این را در همین دوران سازندگى هم به کار بگیریم. ما هرگز به داشتههاى دیگران پشت نمىکنیم. هر کسى هرچه دارد؛ چه علم، چه امکانات، چه تکنولوژى و موجودى فنى او - وقتى که ناگزیر باشیم - اگر بتوانیم همهى آنها را در خدمت هدفهاى خودمان قرار بدهیم، لحظهیى دریغ نخواهیم کرد. ما همهى اینها را بایستى وسیله و پلى براى جوشیدن استعداد سازندگى از درون کشور قرار بدهیم. هرجا که مىتوانیم در داخل کشور تولید کنیم، بایستى این را بر استفادهى از مصنوعات خارجى ترجیح بدهیم. هر چیزى که در داخل کشور تولید مىشود، براى ما مبارکتر از مشابه خارجى آن است؛ حتّى اندکى بهتر از آن که از دست دیگرى و دروازهیى از دروازههاى کشور وارد بشود.
فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با وزیر، جمعی از مسئولان و کارشناسان وزارت نفت و ... 12/9/1370
هنر بزرگ امام(ره)
هنر بزرگ و خدمت بىبدیل امام بزرگوارمان این بود که اسلام را از غربت درآورد. مسلمانان، حتّى در خانهها و شهرهاى خودشان غریب بودند. اسلام، حتّى در مواطن اصلى خود غریب بود. دشمنان اسلام، با فرهنگ الحاد و فساد و نظامهاى طاغوتى، فرصت بهخوداندیشیدن را هم از مسلمانان گرفته بودند. در چنین شرایطى، امام بزرگوار ما، آن سلالهى پیامبران و دست قدرت خدا در این روزگار، این گرد غربت را از چهرهى اسلام زدود و سترد.
از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با اولین گروه از میهمانان خارجی مراسم دومین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) 15/3/1370
استقلال توأم با معنویت
هنر بزرگِ امام بزرگوار ما این بود که چارچوب محکمى را براى این انقلاب به وجود آورد و نگذاشت این انقلاب در هاضمه قدرتها و جریانهاى سیاسىِ مسلّط هضم شود. شعار «نه شرقى، نه غربى، جمهورى اسلامى»، یا شعار «استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى» که تعالیم امام و خطّ اشاره انگشت ایشان در دهان مردم انداخت، معنایش این بود که این انقلاب متّکى به اصول ثابت و مستحکمى است که نه به اصول سوسیالیزمِ اردوگاه آن روز شرق ارتباطى دارد، نه به اصول سرمایهدارىِ لیبرال اردوگاه غرب. علّت اینکه شرق و غرب با این انقلاب دشمنى کردهاند و سرسختى نشان دادهاند، همین بود.
این انقلاب بر پایه اصول مستحکمى بنا شد؛ هم اجراى عدالت را مورد نظر قرار داد، هم آزادى و استقلال را - که براى ملتها از مهمترین ارزشهاست - مورد توجّه قرار داد، هم معنویت و اخلاق را. این انقلاب، ترکیبى از عدالتخواهى و آزادیخواهى و مردمسالارى و معنویت و اخلاق است؛
فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در اجتماع بزرگ زائران حرم امام خمینی (ره)14/3/1381
وظیفه ما در قبال راه امام
دشمنان زخمخورده و کمینکردهى انقلاب، سالها انتظار چنین روزهایى را کشیدهاند و اکنون همچون خفاشانى که غروب خورشید را انتظار مىبرند، در صدد تحرکات خبیث و پلید خود مىباشند. اگرچه طوفان احساسات مقدس ملت، که این روزها همچون آتشفشانى فضاى کشور را گداخته، به بدخواهان و فتنهانگیزان داخلى و نیز به دشمنان کینهورز خارجى، مجال هیچگونه شرارت نخواهد داد و هر حرکتى بر علیه نظام مقدس جمهورى اسلامى را، که ارزندهترین میراث رهبرکبیر و فقید ماست، به آتش خواهد کشید، ولى حفظ آمادگى و هشیارى و حضور در صحنه و حساس بودن در برابر تحرکات مشکوک، امروز از جملهى فرایض عمومى است.
استکبار جهانى از لحظهى پیروزى انقلاب اسلامى تاکنون، هرگز سوداى تضعیف، بلکه محو جمهورى اسلامى را از سر بیرون نکرده؛ همچنان که از هیچ اقدام ممکن و مقرونبهصرفه نیز در این راه خوددارى نورزیده است، و تا آنگاه که ملت و مسؤولان جمهورى اسلامى، پایبند به استقلال و عزت ملى و اصول اسلامى خود مىباشند، این انگیزه را در خود نگاه خواهد داشت؛ منتها به فضل و مدد الهى و بنابر قوانین خلقت و تاریخ، در برابر عزم و اراده و آمادگى ملت، کارى از او ساخته نبوده و کید و مکر او به جایى نرسیده است و به خواست خداوند، همواره نیز همینگونه خواهد بود؛ انشاءاللَّه.
لذا اینجانب، از همهى آحاد ملت و اقشار گوناگون مىخواهم که حفظ آمادگى و هشیارى و توجه به توطئههاى دشمنان را فریضهى انقلابى خود بدانند و نیات پلید دشمنان را از موضعگیریهاى سیاسى و تبلیغاتى جهانى آنان و نیز از شایعهپردازیها و ایجاد مضیقههاى اقتصادى کشف کنند و بدانند که در صورت آمادگى و هشیارى، همهى توطئههاى دشمن خنثى مىگردد و پیروزى از آنِ ملت ایران خواهد بود.
همانطور که رهبر کبیر و عزیز ما بارها تکرار مىکردند و در وصیتنامهى سیاسى، الهى خود نیز بر آن تأکید ورزیدهاند، وحدت کلمه و وحدت صفوف ملت ما که رمز پیروزى انقلاب بود، رمز بقا و سلامت و تداوم آن نیز هست. تقسیم شدن ملت به گروهها و دستههاى متعارض و عمده کردن اختلافات کماهمیت و احساسات غیرمنطقى و به فراموشى سپردن اصول مهمى که میان همهى ملت ما و لااقل میان اکثریت عظیمى از آنان مشترک است، و به فراموشى سپردن حضور دشمن و خطرات جبرانناپذیر ناشى از آن، بزرگترین فاجعه براى ملتى است که مىخواهد حق تضییعشدهى خود را احیا کند و خود را از وابستگى به بیگانگان برهاند....
فرازی از پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به ملت شریف ایران در تجلیل از امام خمینی(ره) 18/3/1368
شاخصهای مکتب سیاسی امام
من مىخواهم روى مکتب سیاسى امام تکیه کنم. مکتب سیاسى امام نمىتواند از شخصیت پُرجاذبهى امام جدا شود. راز موفقیت امام در مکتبى است که عرضه کرد و توانست آن را بهطور مجسم و بهصورت یک نظام، در مقابل چشم مردم جهان قرار دهد. البته انقلاب عظیم اسلامى ما بهدست مردم به پیروزى رسید و ملت ایران عمق توانایىها و ظرفیت فراوان خود را نشان داد؛ اما این ملت بدون امام و مکتب سیاسى او قادر به چنین کار بزرگى نبود. مکتب سیاسى امام میدانى را باز مىکند که گسترهى آن حتّى از تشکیل نظام اسلامى هم وسیعتر است. مکتب سیاسىیى که امام آن را مطرح و براى آن مجاهدت کرد و آن را تجسم و عینیت بخشید، براى بشریت و براى دنیا حرف تازه دارد و راه تازه پیشنهاد مىکند. چیزهایى در این مکتب وجود دارد که بشریت تشنهى آنهاست؛ لذا کهنه نمىشود. کسانى که سعى مىکنند امام بزرگوار ما را به عنوان یک شخصیت متعلق به تاریخ و متعلق به گذشته معرفى کنند، در تلاشِ خود موفق نخواهند شد. امام در مکتب سیاسى خود زنده است، و تا این مکتب سیاسى زنده است، حضور و وجود امام در میان امت اسلامى، بلکه در میان بشریت، منشأ آثار بزرگ و ماندگار است.
مکتب سیاسى امام داراى شاخصهایى است. من امروز چند خط از خطوط برجستهى این مکتب را در اینجا بیان مىکنم. یکى از این خطوط این است که در مکتب سیاسى امام، معنویت با سیاست در هم تنیده است. در مکتب سیاسى امام، معنویت از سیاست جدا نیست؛ سیاست و عرفان، سیاست و اخلاق. امام که تجسم مکتب سیاسىِ خود بود، سیاست و معنویت را با هم داشت و همین را دنبال مىکرد؛ حتّى در مبارزات سیاسى، کانون اصلى در رفتار امام، معنویت او بود. همهى رفتارها و همهى مواضع امام حول محور خدا و معنویت دور مىزد. امام به ارادهى تشریعى پروردگار اعتقاد و به ارادهى تکوینىِ او اعتماد داشت و مىدانست کسى که در راه تحقق شریعت الهى حرکت مىکند، قوانین و سنتهاى آفرینش کمک گار اوست. او معتقد بود که: «وللَّه جنود السّماوات و الأرض و کان اللَّه عزیزاً حکیما». امام قوانین شریعت را بستر حرکت خود مىدانست و علائم راهنماى حرکت خود بهشمار مىآورد. حرکت امام براى سعادت کشور و ملت، بر مبناى هدایت شریعت اسلامى بود؛ لذا «تکلیف الهى» براى امام کلید سعادت بهحساب مىآمد و او را به هدفهاى بزرگِ آرمانى خود مىرساند...
شاخص دوم، اعتقاد راسخ و صادقانه به نقش مردم است؛ هم کرامت انسان، هم تعیینکننده بودن ارادهى انسان. در مکتب سیاسى امام، هویت انسانى، هم ارزشمند و داراى کرامت است، هم قدرتمند و کارساز است. نتیجهى ارزشمندى و کرامت داشتن این است که در ادارهى سرنوشت بشر و یک جامعه، آراء مردم باید نقش اساسى ایفا کند. لذا مردمسالارى در مکتب سیاسى امام بزرگوار ما - که از متن اسلام گرفته شده است - مردمسالارىِ حقیقى است؛ مثل مردمسالارى امریکایى و امثال آن، شعار و فریب و اغواگرىِ ذهنهاى مردم نیست
شاخص سوم از شاخصهاى مکتب سیاسى امام، نگاه بینالمللى و جهانىِ این مکتب است. مخاطب امام در سخن و ایدهى سیاسى خود، بشریت است؛ نه فقط ملت ایران. ملت ایران این پیام را به گوش جان شنید، پایش ایستاد، برایش مبارزه کرد و توانست عزت و استقلال خود را بهدست آورد؛ اما مخاطب این پیام، همهى بشریت است. مکتب سیاسى امام این خیر و استقلال و عزت و ایمان را براى همهى امت اسلامى و همهى بشریت مىخواهد؛ این رسالتى است بر دوش یک انسان مسلمان. البته تفاوت امام با کسانى که براى خود رسالت جهانى قائلند، این است که مکتب سیاسى امام با توپ و تانک و اسلحه و شکنجه نمىخواهد ملتى را به فکر و به راه خود معتقد کند. امریکایىها هم مىگویند ما رسالت داریم در دنیا حقوق بشر و دمکراسى را توسعه دهیم. راه گسترش دمکراسى، کاربرد بمب اتم در هیروشیماست؟! توپ و تانک و جنگافروزى و کودتاگرى در امریکاى لاتین و آفریقاست؟! امروز هم در خاورمیانه این همه دغل بازى و فریبگرى و ظلم و جنایت به چشم مىخورد. با این وسایل مىخواهند حقوق بشر و رسالت جهانىشان را گسترش دهند! مکتب سیاسى اسلام فکر درست و سخن نوى خود را با تبیین در فضاى ذهن بشریت رها مىکند و مثل نسیم بهارى و عطر گلها در همهجا مىپیچد...
شاخص مهم دیگر مکتب سیاسى امام بزرگوار ما پاسدارى از ارزشهاست، که مظهر آن را امام بزرگوار در تبیین مسألهى ولایتفقیه روشن کردند. از اول انقلاب اسلامى و پیروزى انقلاب و تشکیل نظام اسلامى، بسیارى سعى کردهاند مسألهى ولایتفقیه را نادرست، بد و برخلاف واقع معرفى کنند؛ برداشتهاى خلاف واقع و دروغ و خواستهها و توقعات غیرمنطبق با متن نظام سیاسى اسلام و فکر سیاسى امام بزرگوار. اینکه گاهى مىشنوید تبلیغاتچىهاى مجذوب دشمنان این حرفها را مىپراکنند، مربوط به امروز نیست؛ از اول، همین جریانات و دستآموزها و تبلیغاتِ دیگران این حرفها را مطرح مىکردند....
آخرین نکته ای که به عنوان شاخصه ی مکتب سیاسی امام عرض می کنم مسئله عدالت اجتماعی است عدالت اجتماعی یکی از مهمترین و اصلی ترین خطوط در مکتب سیاسی امام بزرگوار ماست. در همه ی برنامههای حکومت –در قانونگذاری و در اجرا و در قضا-باید عدالت اجتماعی وپرکردن شکافهای طبقاتی- مورد نظر و هدف باشد.
فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) 14/3/1383
بسمه تعالی
اشاره:
توافق بر روی متن تعیین نحوه اقدامات مربوط به مذاکرات هستهای در وین یا همان برجام از منظرهای مختلفی مورد بررسی قرار گرفته است. در شرایطی که همه کارشناسان و تحلیل گران از زوایای مختلفی مشغول تحلیل و واکاوی متن برجام بوده و هستند، رهبر معظم انقلاب از دریچه دیگری به این رویداد نگریسته و نگرانیهایی را در چندین سخنرانی اخیرشان ابراز داشته اند. مقام معظم رهبری برخلاف دیدگاههای سیاسی موافق و مخالف(چه آنهایی که با نگاهی اثباتی برجام را ارزیابی می کردند و چه آنهایی که با این توافق از موضع سلبی و منفی برخورد می کنند) با مفروض گرفتن این مسأله که برجام چه تصویب بشود و چه نشود، تمرکز ارزیابی و تحلیل خودشان را به رمز گشایی سناریوی آمریکا پس از برجام قرار داده و در این راستا همه اذهان را به نفوذ دشمن از طریق برجام متوجه کرده اند:
«آنها به خیال خودشان، در این جریان مذاکرات هستهای - این توافقی که حالا نه در اینجا هنوز تکلیفش معلوم است، نه در آمریکا ... نیّت آنها این بود که از این مذاکرات و از این توافق، وسیلهای پیدا کنند برای نفوذ در داخل کشور. ما این راه را بستیم و این راه را به طور قاطع خواهیم بست؛ نه نفوذ اقتصادی آمریکاییها را در کشورمان اجازه خواهیم داد، نه نفوذ سیاسی آنها را، نه حضور سیاسی آنها را، نه نفوذ فرهنگی آنها را؛ با همهی توان -که این توان هم بحمدالله امروز توان زیادی است- مقابله خواهیم کرد؛ اجازه نخواهیم داد. در منطقه هم همینجور؛ در منطقه هم آنها میخواهند نفوذ ایجاد کنند؛ حضور برای خودشان دستوپا کنند و اهداف خودشان را در منطقه دنبال کنند.»
نگاه راهبردی فوق، بیانگر چند نکته اساسی است که:
1. محتوای برجام مهم است اما مهمتر از آن، پس از برجام است.
2. برجام نقطه عطفی است در فرایند حل و فصل موضوع هسته ای اما نقطه مهمتر، پیوست نانوشته ای است که برای پس از برجام، طراحی شده است.
3. توافق برجام به معنای پایان دکترین تغییر رژیم نیست.[1] بلکه سیاست ها و راهبردهای اجرای این دکترین دستخوش تحول و بازطراحی و مهندسی شده است.
بنابراین در شرایط کنونی شناخت مسأله اصلی منافع و امنیت ملی در راستای توافق وین بسیار راهبردی و حائز اهمیت است. اگرچه برخی مساله اصلی را از درون برجام جستجو می کنند و در این ارتباط با فاجعه آمیز خواندن محتوای توافق وین به ابراز نگرانی های خود می پردازند. اما بیان مکرر و هوشمندانه رهبر معظم انقلاب در خصوص برجام به این نتیجه رهنمون می شود که مسأله اصلی را باید در سناریوهای طراحی شده مقامات امریکا از طریق و پس از برجام پی گرفت. به بیان دیگر در شرایط حاضر بیش از توجه به متن برجام و مباحثی از این دست، باید به سیاست ها و راهبردهای دشمن توجه کرد و دید که چه سناریویی برای شرایط پس از برجام(چه تصویب بشود یا نشود) طراحی شده است.
الف) مبانی تحلیلی
با استمداد از رهنمودهای رهبر معظم انقلاب و رمزگشایی مواضع و رفتارهای آمریکا این فرض تأیید میشود که برجام یک نقطه عطف برای استراتژیست های کاخ سفید محسوب می شود که سیاست ها، راهبردها و حتی برنامه های اجرای دکترین تغییر رژیم را باز طراحی و باز مهندسی نمایند. به عبارت دیگر، از حیث نشانه شناسی فضای گفتمانی کاخ سفید(البته متفاوت با فضای گفتمانی کنگره) این نتیجه رهنمون می شود که پسابرجام برخلاف برخی دیدگاه های خوشبینانه که آن را نقطه عطفی در مناسبات ایران و امریکا و کوتاه شدن دیوارهای بی اعتمادی و حل و فصل سایر موضوعات می بینند، تحول نسبتاً پارادایمی در سیاست ها و راهبردهای کاخ سفید برای اجرای دکترین تغییر در حال رخ دادن است. روشن شدن این موضوع نیاز به توضیح زیر است.
ماهیت سیاست کاخ سفید در رابطه با مؤلفه های قدرت ملی ایران تا قبل از دور جدید مذاکرات، سیاست سلبی و تقابلی بود. برای این منظور کاخ سفید، ضد استراتژی هایی را در مقابل استراتژی تقویت و توسعه مؤلفه های قدرت ملی جمهوری اسلامی ایران طراحی کرده بود. ضد استراتژی نیز به هر طرحی اطلاق می شود که بازیگر رقیب به قصد تضعیف موقعیت بازیگر هدف و مقابله با استراتژیهای آن، تهیه و به اجراء می گذارد. با این حال، کاخ سفید دو مدل استراتژی را از ابتدای پیروزی انقلاب تاکنون بکار برده است:
یک- استراتژی سلبی انفعالی از سال 1991 تا اواخر دوره بوش پسر؛
دو- استراتژی سلبی فعال از آغاز دوره اوباما تا توافق ژنو.
ضد استراتژی انفعالی، فعالیتی واکنشی و سلبی بود که مقامات کاخ سفید از رهگذر آن سعی داشتند تا استراتژی جمهوری اسلامی ایران را در زمینه توسعه منابع سخت افزاری و نرم افزاری قدرت ملی نفی نمایند و در نهایت تغییر از بیرون محقق شود. اما با ناکامی این استراتژی، از سالهای اواخر دوره بوش، مدل ضداستراتژی فعال در دستور کار قرار گرفت که هدفش تضعیف یا قطع دسترسی جمهوری اسلامی ایران به منابع قدرتی است که مبنای طراحی و اجرای استراتژی آن در دو سطح سخت افزاری و نرم افزاری محسوب می شد، یعنی براساس این استراتژی به جای برخورد با برنامه و نتایج استراتژی جمهوری اسلامی ایران به سراغ منابع قدرتی که بنیاد اجرایی شدن استراتژی ج.ا.ا را شکل می دهند، رفته و تلاش نمودند تا با تحدید دسترسی ایران به این منابع عملا امکان اجرای استراتژی را از ایران بگیرند و از این طریق فشار از بیرون و تغییر از درون رخ دهد؛ زیرا ضد استراتژی فعال طراحی شده توسط کاخ سفید بنیادهای مردمی قدرت رسمی کشور را مورد آماج قرار می داد تا بدین وسلیه نظام سیاسی دچار بحران مشروعیت شود و به دلیل از دست دادن حمایت های مردمی قادر به بازیگری در مقابل دیگران نباشد و استمرار آن نیز تغییر رژیم را رقم زند. رهبر معظم انقلاب بارها در سالهای اخیر به این استراتژی اشاره و هشدار داده بودند. از جمله در سخنرانی اول سال جاری فرمودند:
«بدخواهان ملت ایران صریحاً گفتهاند که هدف آنها از فشار اقتصادی، یک هدف سیاسی، یعنی ایجاد نارضایتی در مردم و برهم زدن امنیت کشور با قرار دادن مردم در مقابل دولت و نظام است.»[2]
با این حال مقامات امریکا و متحدین آنها بر این باور بودند که اقدامات موصوف قادر خواهد بود تا منابع سخت و نرم قدرت ملی ایران را تضعیف و در نتیجه نظام جمهوری اسلامی ایران را متحول سازد. این در حالی است که شرایط صحنه و واقعیت امر، چیز دیگری را به دولتمردان امریکایی دیکته نمود، یعنی شرایط داخلی و بیرونی ایران علی رغم اجرای استراتژی ها و برنامه های امریکا، انتظارات و پیش بینی آنها در خصوص مؤلفه های قدرت ایران و پایداری نظام سیاسی را به هم زد و ضرورت بازبینی استراتژی ها را فراهم ساخت.
ب) عوامل زمینه ساز بازطراحی ضد استراتژی امریکا با محوریت نفوذ
براساس نکات فوق، کاخ سفید و بسیاری از محافل اندیشهای و اندیشکده های امریکایی به این نتیجه رسیدند که سیاست تقابلی برای تضعیف منابع و مؤلفه های قدرت ایران و تغییر رژیم، ناکارآمد و نیاز به بازمهندسی آن است. کلیدی ترین عوامل زمینه ساز این تحول عبارتند از:
1. تحریم ها و تهدیدات نظامی و عملیات اطلاعاتی مانع از پیشرفت دانش و فنآوری هسته ای ایران نشد
تحلیل محتوای سخنان مقامات امریکایی به وضوح نشان می دهد که سیاست های تقابلی سلبی از طریق تحریم، نه صنعت هسته ای ایران را نابود کرد و نه از پیشرفت آن جلوگیری نمود.[3] به عنوان نمونه اوباما گفت: «تحریمها به تنهایی نمیتوانستند برنامه هستهای ایران را متوقف کنند». جان کری وزیر خارجه امریکا نیز گفت: «تحریمها رشد مداوم برنامه هستهای ایران را متوقف نکرد». وندی شرمن سرپرست تیم مذاکرهکننده هستهای آمریکا هم اعتراف کرد:« ما با تحریم نمی توانیم این دانش را از بین ببریم. به یاد داشته باشید تحریم ها رشد مستمر برنامه هسته ای ایران را متوقف نکردند.تحریم ها هیچگاه برنامه هسته ای ایران را متوقف نمی کند.»
از سوی دیگر همه مقامات سیاسی و نظامی نیز اعتراف کردند که فرمول نظامی برای از بین بردن برنامه هستهای ایران کارآمد نیست. اوباما در برههای تصریح کرد که «اگر من گزینهای در اختیار داشتم که در آن ایران یک یک پیچها و مهرههای برنامه هستهای خود را از بین میبرد و امکان داشتن برنامه هستهای را برای همیشه از دست میداد و در اثر آن، از شر همه تواناییهای نظامیاش رها میشد، این گزینه را انتخاب میکردم، ولی... دوست دارم همه این را درک کنند که چنین گزینه (خاصی) در دسترس نیست». جان کری نیز این موضع اوباما را به طور شفاف بیان کرد که «دانش موجود درباره برنامه هستهای در ایران را نمیتوان با بمباران از بین برد.».
در همین راستا مئیر داگان،رئیس پیشین سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی(موساد) هم اعتراف کرد که: «حتی با بمباران همه تأسیسات هستهای ایران، دانش هستهای ایران از بین نمی رود و دانشمندان هستهای ایران همچنان این دانش را در مغز خود خواهند داشت و تجربیات هستهای ایران محفوظ خواهد بود».
بنابراین در چنین شرایطی استراتژی سلبی فعال امریکا در قبال برنامههای هسته ای ایران به عنوان منابع قدرت ملی ایران کارایی خودش را از دست داد.
به هیمن جهت جان کری خطاب به شورای روابط خارجی امریکا میگوید: «ایران زمانی به یک قدرت در آستانه تسلیحات هستهای تبدیل شد که ما همچنان در سیاست عدم غنی سازی بودیم. نباید اظهار نگرانی کرد که ایران در سال پانزدهم توافق هستهای به یک قدرت در آستانه تسلیحات هستهای تبدیل میشود چرا که اکنون این کشور یک کشور در آستانه تسلیحات هستهای است.»[4]
این عبارت بدین معنا است که زمان سیاست منع سازی ایران از غنی سازی و از آن مهمتر زمان پیشگیری از تبدیل شدن ایران به قدرتی در آستانه هسته ای شدن نیز سپری شده است و باید مسیر دیگری را که (به زعم جان کری) ممانعت از دستیابی به سلاح هسته ای است دنبال کرد و برجام این برنامه را محقق می کند.
2. تحریم ها، عملیات اطلاعاتی و سیاست های نرم افزاری، ثبات سیاسی ایران را به هم نریخت و مردم در مقابل نظام قرار نگرفتند
به اعتقاد مقامات امریکا، تحریم ها نتوانست مردم را در مقابل نظام سیاسی قرار داده و موجبات بحران مقبولیت و شورش ها و اعتراضات مدنی را دامن زند. رهبر معظم انقلاب در سال 1391 به این موضوع اشاره کرده بودند که «فشارها(ی غرب) براى این است که مردم را به ستوه بیاورند، مردم را دچار مشکلات کنند، تا از نظام جمهورى اسلامى دل بِبُرند؛ رابطهى قلبى آن ها با نظام جمهورى اسلامى قطع شود.»، اما برآورد خزانه داری امریکا نشان داد که سیاست تقابلی تحریم قادر به ایجاد ناپداری امنیتی یا بی ثبات سازی سیاسی در ایران نیست.
3. تحریم ها، دیپلماسی هوشمندانه و سیاست های انزوا سازی، حمایت ها و فعالیت های منطقه ای ایران را کاهش نداد
برآورد مقامات امنیتی و اطلاعاتی و سیاسی امریکا نشان داد که سیاست های تقابلی سلبی تحریمها و انزوا سازی مانع از حمایت های ایران از جنبش های اسلامی و قدرت منطقهای آن نشده است. چنانچه اوباما تصریح دارد که: «ما شاهد کاهش حمایت آنها از حزبالله یا اسد در طول چهار یا پنج سال گذشته نبودهایم که اقتصاد آنها خراب بود.» افزون بر این در حال حاضر بر خلاف انتظار از سیاست تقابلی و برنامه تحریم های فلج کننده، ایران به یک قدرت منطقه تبدیل شده است. «چارلز کروثامر» تحلیلگر واشنگتن پست نوشت که: «رویکرد رئیس جمهور آمریکا در خاورمیانه فقط به قدرتمندتر شدن ایران و افزایش نگرانی و تنش در خاورمیانه کمک کرده است.»
4. تحریم ها و ایران هراسی باعث مهار ایدئولوژی الهام بخشی ایران و عمق استراتژیک آن نگردید
یکی از مؤلفه های قدرت جمهوری اسلامی ایران ایدئولوژی الهام بخشی و متعاقبا عمق استراتژیک است. در این مورد نیز غرب اعتراف دارد که سیاست تقابلی و استراتژی سلبی فعال موفق به جلوگیری از آن نشده اند. از این رو از چند سال قبل کارشناسان و صاحب نظران امریکایی این رویکرد را تبلیغ می کردند که سیاست گذشته باید باز طراحی شود و نقطه عزیمت آن نیز هسته ای است. به عنوان نمونه آنتونی کردسمن اظهار داشت:«آمریکا برای حفظ برتری خود دردنیا می بایست برتری خود را برجریان های سیاسی – امنیتی موجود در خاورمیانه حفظ نماید.این امر نیز در رتبه نخست به کنترل و مهار ایران نیازمند است و این مهم به کنترل برنامه هسته ای ایران وابسته است.»[5]
5. تحریمها و شدیدترین سیاستهای سختگیرانه مانع از پیشروندگی ایران در زمینه تسلیحاتی و موشکی نشد
غرب معترف است که تحریم ها در برنامه دفاعی ایران خللی وارد نکرده است. آنها معتقدند که برخورد نظامی با ایران ممکن است اما خسارت آن بیش از انتظار خواهد بود. برژینسکی مطرحترین ژئو استراتژیست آمریکایی در مصاحبه با شبکه ام.اس.ان.بی.سی با تأکید بر مطلب مذکور ضمن غیرقابل پیشبینی و بالا دانستن هزینه انتخاب گزینه نظامی در برخورد با ایران، ضمن بسیار خوب دانستن توافق اظهار داشت که «اگر چه ایرانیها میدانند در هر گونه جنگی ما میتوانیم آسیب زیادی به آنها بزنیم، اما واقعیت این است که آنها نیز میتوانند صدمات زیادی بر ما وارد کنند».
بهتر از برژینسکی، جرج فریدمن، مدیرکل آژانس اطلاعات و مراقبت راهبردی آمریکا که به خاطر آثارش در حوزهی پیشبینیهای استراتژیک، از جمله کتاب «صد سال آینده، سناریویی برای سدهی بیستویکم» شهرت جهانی یافته است، به این موضوع اشاره دارد و میگوید: «مشکل ما با ایران بر سر فعالیت هستهای این کشور نیست، بلکه مشکل آن است که ایران نشان داده است نه فقط بدون حمایت آمریکا، بلکه در حال درگیری با آمریکا نیز میتوان بزرگترین قدرت تکنولوژیک و نظامی منطقه بود. این پدیده ایران را به یک الگو برای کشورهای اسلامی تبدیل کرده است و بهار عربی (انقلابهای اسلامی منطقه) را در پی داشته است».
واقعیتهای فوق، کاخ سفید را به این نتیجه رساند که سیاست تقابلی سلبی هرچند فعال کارآمدی خود را در قبال تضعیف توانایی های ایران و مآلاً تغییر نظام سیاسی از دست داده است. به نظر میرسد این یافته مقامات و استراتژیست های امریکایی از اواخر سال های 1390 آغاز و در نیمه دوم سال 1391 آنها را به این جمع بندی رساند که براساس باز مهندسی سیاست ها و راهبردهای تقابلی صرف، در راستای مهار و تغییر رژیم، سیاست تعاملی سلبی- ایجابی را در دستور کار خود قرار داده و با مهمترین موضوع چالشی با ایران، یعنی فعالیت های هستهای و به زعم آنها دستیابی ایران به سلاح هستهای کلید خورد. در واقع امریکا بویژه مقامات کاخ سفید و مقامات اطلاعاتی و امنیتی به این نتیجه رهنمون شدند که سیاست تقابلی سلبی نمی تواند مؤلفه ها و منابع سخت افزاری و نرم افزاری ایران را تضعیف یا نابود کند. پس ناگزیر باید این واقعیت و موقعیت را پذیرفت و با بازطراحی و بازمهندسی مجدد سیاست ها و راهبردهای دکترین تغییر، راه جدید، مؤثرتر و پایدارتری را انتخاب کرد.
اوباما به صراحت به این موضوع تاکید دارد که؛ «اگر ایران یکباره تبدیل به (کشوری مثل) آلمان، سوئد یا فرانسه میشد، بحثها در باره زیرساختهای هستهای آنان تغییر میکرد. بنابراین شما میبینید که مسئله کلیدی این نیست که چقدر میتوان توقع تغییرات در ایران داشت. البته این (تغییرات) چیزی است که ممکن است نتیجه ضمنی این توافق باشد ولی فراتر از آن، (مسئله اصلی) اطمینان از دستیابی به توافقی قابل راستیآزمایی است که زمینه آن چیزی را که میتواند برای آنها (ایران) یک تغییردهنده بازی باشد و آنها به سلاح هستهای دست پیدا کنند، سد کند.»
بنابراین با توجه به نکات فوق میتوان این نتیجه را به طور صریح تر بیان نمود که امریکا در حال شیفت پارادایمی در سیاست ها و راهبردهای تقابلی صرف به سیاست ها و راهبردهای تعاملی سلبی- ایجابی در راستای دکترین تغییر است. این فرض را می توان به آن بخش از اظهارات صریح اوباما مستند کرد که با تأسی از نیکسون و ریگان، توافق با ایران را با توافق نیکسون و ریگان با شوروی سابق و چین شبیه دانسته و گفت:
«من اختلاف نظرهای بسیاری با ریچارد نیکسون داشتم اما او فهمید که یک احتمال در قبال چین برای اتخاذ مسیر متفاوت وجود داشت.»«وقتی رونالد ریگان و دیگران درباره توافقات تسلیحاتی با اتحاد شوروی مذاکره کردند بله شما باید این موضوع را به رسمیت بشناسید و تشخیص دهید که این (شوروی) شیطان و اهریمن و سیستم آن وحشتناک است اما در درون آن افرادی با ایدهها و خاطرات تاریخی هستند و ما باید قادر به فهم آن چیزها باشیم و سعی کنیم مقداری با آنها ارتباط برقرار کنیم و این موضوع در ارتباط با توسل نیکسون و کیسینجر به چین صادق است که در نهایت معلوم شد بسیار به نفع منافع استراتژیک امریکا بود.»
عبارت فوق نشان می دهد که اوباما با الگوگیری از نیکسون و ریگان در تلاش است که دکتر تغییر را از طریق سیاست و راهبرد تعاملی دنبال نماید.
بنابراین، فهم و درک تحلیل هوشمندانه رهبر معظم انقلاب از پسا توافق و برنامه های نفوذ در سطوح مختلف، را می توان از منظر و برمبنای این الگوی تحلیلی تبیین نمود. در واقع نفوذ، هسته ی مرکزی سیاست تعاملی را تشکیل می دهد. برای این منظور سناریوها و اهداف مختلفی در دستور کار قرار دارد.
ج) سناریوهای پسا توافق
تردید نیست که امریکا برای پسا توافق سناریوهایی را تدارک دیده باشد. کما اینکه «کالین کال»، مشاور امنیت ملی «جو بایدن» در موسسه مطالعات استراتژیک و بینالمللی در واشنگتن تاکید کرد که آمریکا یک طرح راهبردی از پیش آماده برای مرحله پساتوافق دارد. این موضع کالین کال را، مایک مولن، رئیس سابق ستاد مشترک ارتش آمریکا در نشریه پولیتیکو رمزگشایی کرده و اظهار داشت: «توافق هستهای تنها راه تغییر رژیم ایران است.» با این وصف، به نظر می رسد سناریوی پسا توافق از دو سطح اصلی برخوردار است. سناریوهایی که معطوف به سطح داخلی است و سناریوهایی که مربوط به سطح منطقهای است.
1. سناریوی نفوذ در سطح داخلی
سناریوی نفوذ و تغییر در داخل با توسل به سیاست تعامل، بر چند پیشران اصلی استوار است. پیشرانهایی که به زعم مقامات کاخ سفیدسرعت ایجاد دگرگونی در رفتار مدنی و سیاسی ایران را بیشتر از سرعت پیشرفتهای هستهای می کند.
1-1. پیشران نسل جدید در ایران
اکثر مقامات دولت امریکا علاقه ویژه ای به موضوع نسل جدید و جابجایی نسلی، نشان می دهند. به نحوی که این موضوع ماهیت گفتمانی در کاخ سفید پیدا کرده است. جایگاه راهبردی این موضوع در سیاست تعاملی با هدف تغییر در ایران را می توان از مواضع مقامات امریکا کشف کرد. طرح این بحث از سوی آنها بیانگر حساب ویژه ای است که مقامات کاخ سفید بر روی این موضوع در پسا برجام باز کرده اند. به عنوان نمونه جان کری تصریح دارد: «گذشت 15 سال میتواند تغییرات زیادی در ایران ایجاد کند... من چنین چیزی را نمیتوانم تضمین بدهم. باور من این است که در 15 سال، در یک کشور اتفاقاتی میافتد. اگر به ایران امروز نگاه کنید، میبینید که کشوری دارای مردمی با تحصیلات است که پیشتر با همه کشورهای منطقه از جمله اسرائیل روابطی دوستانه داشت. میدانید که سرزمین پارس، تاریخی طولانی دارد و واقعیت این است که این جوانان که 25درصد آنان بیکار هستند، آینده میخواهند. اگر به تهران بروید، من نبودهام ولی دوستان من که رفتهاند به من گفتهاند که جوانان به دنبال گوشیهای هوشمند هستند و میخواهند بخشی از دنیا باشند. من نمیدانم تا 15 سال دیگر چه اتفاقی میافتد جز اینکه میدانم اتفاقات زیادی روی میدهد. مسئله اینجاست که شما نمیتوانید تغییر را خلق کنید بلکه باید احتمالات را بیازمایید... کسی هم نمیتوانست تصور کند که وقتی نیکسون به چین رفت، در این کشور چه روی میدهد.»
اوباما نیز در این رابطه می گوید: «در داخل ایران باید گذار صورت بگیرد، حتی اگر تدریجی باشد. گذاری که طی آن درک شود که شعار مرگ بر آمریکا و انکار هولوکاست توسط رهبران ایران، و تهدید اسرائیل به نابودی و دادن اسلحه به حزبالله، گروهی که در فهرست تروریستی قرار دارد، و کارهایی از این دست، از ایران، در چشم بخش اعظم جهانیان، کشوری طردشده میسازد.» وی تاکید می کند که«به شما قول میدهم در لحظهای که رژیم ایران از این نوع گفتار و رفتار دست بردارد، بلافاصله در چشم جهانیان نفوذ و قدرت بیشتری پیدا خواهد کرد. امید من این است که چنین اتفاقی بیفتد. چنین امری نیازمند تغییر در سیاست و رهبری ایران است. تغییر طرز فکر در زمینه رویکرد ایران به بقیه جهان و رویکردشان به کشورهایی مثل ایالات متحده.»
2-1. پیشران روند جریانات غرب گرا
دومین پیشرانی که برای امریکایی ها حائز اهمیت است، جریانات غرب در ایران است. به زعم مقامات امریکا برنامه هایی که برای جریان غرب گرا در سیاست تقابلی با ایران دیده شده بود، باید با توجه به سیاست تعاملی باز طراحی و جایگاه ویژه ای به آن در پسابرجام داده شود. چنانچه اوباما اظهار داشت: «به نظر من تندروهایی در داخل ایران حضور دارند که فکر میکنند مخالفت با ما (امریکا)، تلاش برای از بین بردن اسرائیل، ایجاد ناامنی در جاهایی مثل سوریه یا یمن یا لبنان کار درستی است. به نظر من در داخل ایران کسان دیگری هم هستند که معتقدند این کار سازنده نیست. اگرما این توافق هستهای را امضا کنیم، این امکان وجود دارد که موضع این نیروهای میانه رو را در داخل ایران تقویت کنیم.»««اگر در طول زمان، فرصتهایی وجود داشته باشد که ما شاهد تغییر در رژیم ایران باشیم، خب چه بهتر» در همین راستا، مرکز امنیت آمریکای جدید نیز در گزارشی اعلام کرده است که: «با سرمایهگذاری روی توافق هستهای باید به دنبال ایجاد اصلاحات سیاسی و تداوم حمایت آمریکا از فعالان حامی ایجاد اصلاحات در ایران بود.» جالب اینکه غربی ها با توجه به این موضوع، فکر می کنند می توانند فضای دوقطبی را به نفع سیاست تعاملی و سناریوی نفوذ ایجاد نمایند. چنانچه ریچارد آدامز از کارشناسان دستگاه جاسوسی انگلیس میگوید: «ما در 18 ماه آینده فرمولهای دوقطبیسازی در ایران را اجرا میکنیم؛ هم در حوزه فردی و اجتماعی و هم در حوزه کلان و از هیچ فرصتی برای قرار دادن مردم در مقابل حاکمیت ایران فروگذار نمیکنیم.» به همین جهت رهبر انقلاب در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی در روز عید فطر تاکید نمودند که «[دشمنان] دنبال این هستند که بین مردم دودستگی ایجاد کنند؛ نگذارید دودستگی بشود.»
3-1. پیشران روند پیر شدن استوانه های انقلاب
سومین پیشران در سیاست تعاملی و سناریوی نفوذ، وضعیت رهبران انقلاب در آینده است. از نظر کارشناسان غربی و امریکایی رهبران انقلاب در شرایط کهنسالی قرار دارند و وضعیت آنها در دهه آینده ناپایدار است. این ارزیابی به گونه ای است که پیر شدن و فوت آنها به عنوان یک پیشران اصلی تغییر و تحول در آینده ایران در اکثر سناریوهایی( همچون سناریوهای 2020، 2025 و 2030) که کارشناسان امریکایی تدوین کرده اند، قابل ردیابی است.
4-1. پیشران روند تعامل جامعه جهانی
چهارمین پیشران در سیاست تعاملی و سناریوهای نفوذ مربوط به روند تعامل جامعه جهانی با ایران پس از برجام است. تلقی مقامات واشنگتن از این پیشران این است که به میزان درگیر شدن ایران با جامعه جهانی شرایط تغییر رفتار و هویتی آن سریعتر خواهد شد. در این راستا، می توان به انتظار اوباما از درگیر شدن ایران با تجارت جهانی اشاره کرد: «اگر آنها (ایرانیها) درگیر تجارت بینالمللی بشوند و سرمایهگذارانی در آنجا حاضر شوند و اقتصادشان در اقتصاد جهانی بیشتر ادغام شود، از بسیاری جهات برایشان سخت خواهد بود که رفتارهایی داشته باشند که بر خلاف نرمهای بینالمللی است» در همین رابطه نشریه فارن افرز در گزارشی به قلم اریک لوربر و الیزابت روزنبرگ با عنوان «دیپلماسی دلار در تهران» انتظار کاخ سفید را بیشتر توضیح می دهد: « وزارت خزانهداری آمریکا باید با افزایش صدور مجوزهای عمومی به شرکت های این کشور اجازه دهد در سرمایه گذاری هدفمند در ایران مشارکت کنند. همانطور که کاهش اخیر مجوزهای معین کوبا نشان داد، مجوزهای عمومی میتواند این امکان را برای بانک ها و سرمایهگزاران آمریکایی فراهم کند تا وجوه لازم برای توسعه و پیشرفت را در ایران فراهم سازند - و در نتیجه با اجرای طرحها و فعالیتهای تجاری جدید موجب تقویت جوانان و کارآفرینان ایرانی شوند. این رویکرد به نوبه خود میتواند به پیشبرد منافع آمریکا از طریق ایجاد تغییرات مثبت در ایران کمک کند. علاوه بر این، ارتباط ایران و شرکتهای تجاری غرب موجب نفوذ اقتصادی ضروری در آینده خواهد شد.»
با توجه به پیشران های فوق سناریوی نفوذ در سه حوزه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی طراحی و مهندسی شده است.
یک. سناریوی نفوذ در حوزه سیاسی از طریق دیپلماسی رسمی و حضور سیاسی و همچنین تبدیل کردن برجام به فرایند سازش دنبال می شود.
دو. سناریوی نفوذ در حوزه اقتصادی از طریق دیپلماسی تجاری، صدور مجوزهای ورود شرکت های امریکایی و غربی در اقتصاد ایران از یک سو و پیوند زدن اقتصاد ایران با اقتصاد جهانی از سوی دیگر پیگیری میشود.
سه. سناریوی نفوذ در حوزه فرهنگی از طریق دیپلماسی شماره2 و دیپلماسی عمومی و تعامل با جامعه مدنی و فرهنگی مد نظر است.
2. سناریوهای نفوذ در سطح منطقه
سناریوی نفوذ و تغییر در سطح منطقه بر مبنای استراتژی تعاملی، در چارچوب چند پیشران مهم مورد توجه است. پیشران هایی که به زعم مقامات واشنگتن تعادل و توازن در منطقه ایجاد کرده و ایران از یک بازیگر خطرناک و انقلابی به شریکی میانهرو و سازنده در مسائل منطقه ای تبدیل خواهد شد.
1-2. پیشران تجارت و اقتصاد جهانی
یکی از پیشران ها در سناریوی نفوذ منطقه ای، روند تعامل تجاری و اقتصادی با ایران است. به باور امریکایی ها سیاست تعاملی در زمینه اقتصادی و تجاری، ایران را تحت نُرم های بین المللی قرار داده و محدودیت های رفتاری برای آنها ایجاد خواهد کرد. چنانچه اوباما تصریح کرد که:« اگر شما یک پایگاه متفاوتی از افراد حاضر در تجارت و تبادلات اقتصادی در داخل ایران داشته باشید این موضوع شاید نحوه تفکر آنها درباره هزینهها و مخارج چنین رفتارهای ثبات زدا را تغییر دهد.» فیلیپ هاموند، وزیرخارجهی انگلیس نیز در مصاحبه با شبکه سعودی الحدث طی اظهاراتی اظهار داشت: «روشن است که صداهایی در داخل ایران وجود دارد، اما ما امیدواریم که با بازگشت ایران به تعامل با جامعه بینالملل، با تبدیل شدن به بازیگری با نقش بیشتر در جامعهی بینالملل، در این مسیر شاید رفتارش در منطقه را اصلاح کند.»
2-2. پیشران بحران منطقهای ناشی از گروههای تکفیری
به زعم مقامات امریکا این پیشران میتواند وجه مشترک برای همکاری دو کشور در منطقه باشد. به بیان دیگر از نظر کاخ سفید برجام محملی است که می تواند موضوع بحران منطقه از جمله سوریه، عراق، یمن و بحرین و سایر موضوعات را در دستور کار مذاکرات قرار دهد و از این رهگذر عادی سازی روابط را تقویت و راه نفوذ را افزایش دهد.
با این حال، امریکا و متحدین آن با توجه به پیشران ذکر شده بر این باورند که پس از توافق وین میتوانند در استراتژی منطقه ای ایران نفوذ کنند و از این طریق موفق شوند ایران را وادار به دست برداشتن از دوستان منطقهایاش نمایند و یا به طور کلی به تغییر رفتار ایران منجر گردد. این رهیافت را می توان در انتظاری که دیوید کامرون، نخستوزیر انگلیس از ایران پس از برجام دارد، ملاحظه نمود. وی در اظهاراتی بعد از مذاکرات وین گفت:« ما خواستار تغییر در نگرش ایران در موضوعاتی مانند سوریه و یمن و تروریسم در منطقه و تغییر در رفتار (ایران) هستیم.»
از همین منظر، رهبر معظم انقلاب در بیانات خود در خطبههای نماز عید فطر، به این نکته اشاره کرده و فرمودند: «چه این متن تصویب بشود و چه نشود، ما از حمایت دوستانمان در منطقه دست نخواهیم کشید... نکتهی بعدی این است که با این مذاکرات و با متنی که تهیّه شده است، در هر صورت سیاست ما در مقابل دولت مستکبر آمریکا هیچ تغییری نخواهد کرد. همانطور که بارها تکرار کردیم، ما با آمریکا در مورد مسائل گوناگون جهانی و منطقهای مذاکرهای نداریم... سیاستهای آمریکا در منطقه با سیاستهای جمهوری اسلامی 180 درجه اختلاف دارد.».
[1]- برخی از تحلیل گران با تمسک به این موضع آشکار اوباما که گفته بود «سیاست او تغییر رژیم نیست دلیلی بر تغییر راهبردی دکترین کاخ سفید تلقی کرده و متعاقبا توافق برجام را پایان این دکترین ارزیابی کرده اند.
[2]- سایت مقام معظم رهبری، سخنرانی مورخ 01/01/1394.
[3]- تحریمهای بینالمللی جامعی که علیه ایران اعمالشده بحثهای بسیاری را میان تحلیل گران و کارشناسان رسانهها به وجود آورده است. بسیاری از کارشناسان در اندیشکدهها (به عنوان مثال، بصیری تبریزی و هاناو سانتینی 2012؛ گروه بینالمللی بحران 2013؛ خواجهپور و سایرین 2013؛ پورتلا 2014) و مجلات علمی (به عنوان مثال، مجیدپور 2013؛ مالونی 2010؛ تکیه و مالونی 2011) به بحث درباره عواقب و پیامدهای این تحریمها برای ایران پرداختهاند و خاطر نشان میکنند که رهبری ایران از طریق استراتژیهای مبتنی بر حکومت خود با این تحریمها و اثرات مخرب آنها مقابله کرده است.(نک. اندیشکده آلمانی موسسه مطالعات منطقهای و جهانی «گیگا»)
[4]- قابل ذکر است که سند امنیت ملی امریکا در سال 2006 اشعار بر ممانعت ایران از غنی سازی داشت.« «بهترین راه سد کردن قابلیت این دولتها، جلوگیری آنان به مواد شکاف پذیر است... رسیدن به چرخة سوخت برای مقاصد کاملاً صلح آمیز برای آنها غیر ضروری خواهد بود... با هیچ چالش بزرگتر از چالش ایران مواجه نیستیم....اگر قرار است از اروپاییها اجتناب شود، تلاش دیپلماتیک باید (برای محدود سازی ایران) حتماً به نتیجه برسد. »( سند امنیت ملی امریکا در سال 2006.)
[5]-cordesman:2009: 66
چرا رهبری معتقدند نباید پای آمریکا درایران باز شود؟ و چرا معظم له می گویند من به آمریکا اعتماد ندارم؟ ویا می فرمایند من به مذاکرات خوشبین نیستم؟ و آمریکا اهل دبه در آوردن و از پشت خنجر زدن است؟
چرا ایشان تلاش امریکایی ها برای مذاکره با ایران را بهانه ای برای نفوذ و تحمیل خواسته های کاخ سفید خواندند و تأکید کردند: ما فقط در قضیه هسته ای آنهم به دلایل مشخص و اعلام شده اجازه مذاکره دادیم که بحمدالله مذاکره کنندگان نیز در این عرصه خوب ظاهر شدند اما در زمینه های دیگر با امریکا مذاکره ای نمی کنیم .
چراحضرت آیت الله خامنه ای افزودند: البته ما با همه کشورها به جز شیطان بزرگ در سطوح مختلف «دولتی، اقوام و ادیان»، اهل مذاکره و تفاهم هستیم .”و چرا فرمودنددین و انقلابی گری به کنار، وفاداری به مصالح کشور و عقل چه می شود؟ کدام عقل و وجدان اجازه می دهد ما جنایتکاری مانند آمریکا را بزک کنیم و دوست و مورد اعتماد جلوه دهیم؟ “
دلایل لزوم عدم ارتباط با آمریکا عبارتند از:
1-قرآن کتاب هدایت
2 – تقوا شرط هدایت
3- انقلاب اسلامی؛ نهی بزرگ به زندگی بیهدف
4 - تقابل مبنایی که بین انقلاب اسلامی و آمریکا
5- آمریکا در تلاش برای نفوذ فرهنگی
6- غرب و بخصوص آمریکا قابل اعتماد نیست
7- استکبار جهانی هم یک امر موهوم نیست.
8- در حالیکه هستیم بایدمواظب دشمن باشیم
9- معنای خطّ امام«رضواناللّهتعالیعلیه»
10- قاعده نفی سبیل
11- نفوذ به بهانه دوستی پس از شکست راه های دیگر
12- وظیفه ی اصلی متفکران و نیروهای حزب الهی در این دوران
1-قرآن کتاب هدایت
وقتی قرآن تا قیام قیامت افق ادامهی حیات اسلامی را در مقابل انسان میگشاید، هرکدام از ما میتوانیم راز پیروزیها و شکستهای جهان اسلام را بر اساس آنچه وَحی الهی نشان داده، تعیین کنیم. زیرا ما مسلمانان معتقدیم هویت خود را در رسمیتِ شناختن اسلام و پیامهای وَحی الهی تعیین کنیم تا معلوم شود در بارهی چه چیزهایی باید فکر کرد و چه چیزهایی را باید مهم دانست.
2 –تقوا شرط هدایت
تقوای فطری و عملی شرط بهره مندی از هدایت قرآن کریم است: «ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ»[1]
خدای تبارک و تعالی میفرماید : وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا [2]یعنی : و آنها که در راه ما (با خلوص نیت) جهاد کنند قطعا هدایتشان خواهیم کرد و خدا با نیکوکاران است.
روح زندگی با راهی که خداوند در مقابل انسان قرار داده شکل میگیرد،حقیقت او حقیقت پایداری است که تنها با راههای الهی به گشودگی و تعالی میرسد، این انسان است که باید همواره نسبت خود را در همهی عرصههای زندگی با خالق خود و با پیام خالق خود تنظیم کند، تا زندگی حقیقی ادامه یابد، وگرنه در توَهُّمیافتنِ سعادت و آرامش، همهچیز را بر هم میزند.
3-انقلاب اسلامی؛ نهی بزرگ به زندگی بیهدف
انقلاب اسلامی به بشریت ارائه شد تا با جدیّت کامل انسانها را از تمدنی رهایی دهد که عامل همهی بحرانهای امروز بشری است و زندگی زمینی را به آسمان متصل نماید.
4- تقابل مبنایی که بین انقلاب اسلامی و آمریکا
تقابل مبنایی که بین انقلاب اسلامی، به عنوان نمایندهی اسلام در این دوران، با وجه انحرافی اهل کتاب باید جایگاه خود را معلوم کنیم.قرآن در آیهی 120 سورهی بقره ما را متوجه این امر میکند آنجایی که میفرماید: «وَلَنْ تَرْضى عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَ هُمْ بَعْدَ الَّذی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلا نَصیر » یهود و نصاری-که مدعی حرکت فرهنگی هر دوران میباشند- از شما راضی نمیشوند، مگر آنکه شما-از ادعای تمدنی خود و فعالیتهای فرهنگی خاص اسلام- دست بردارید و همان نوع نگاهی که به عالم و آدم دارند را بپذیرید و آن نگاه را به عنوان هدایت و رستگاری بشر قبول کنید، ای پیامبر!به آنها اعلام کن هدایت الهی تنها هدایت است نه آنچه شما با فکر خود برای بشریت طراحی کردهاید و شما مسلمانان نیز بدانید اگر بعد از آنکه به نور وحی الهی حقیقت برایتان روشن شد،امیال و هوسهای یهود و نصاری را دنبال کنید، انتظاری از ولایت الهی و نصرت و یاری او که از طریق اسلام در این تاریخ برای شما گشوده شده، نداشته باشید.
مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» در این رابطه میفرمایند:
«عمده این است که [انسان] اسیر کلیشههای تحمیلی نظام سلطهنباید بشود.یک تفکّراتی، یک مفاهیمی از سوی تبلیغات پُرحجم نظام سلطه، بهطور شبانهروزی در سرتاسر عالم دارد پراکنده میشود؛ یکی از مهمترین مسائل این است که ما باید اسیر نشویم…… ناچار ما هم بایستی همرنگ جماعت بشویم و همان را مطرح کنیم، همان را تکرار کنیم؛ نه، ما خودمان مبانی داریم، ما فکر داریم. استکبار در صدد آن است که کلیشههای مورد نظر خودش را به همهی مردم دنیا تحمیل کند؛ هم به آحاد ملّتها، هم بالخصوص به مسئولان و مؤثّران کشورها؛ یعنی دولتها، نمایندگان مجالس، تصمیمگیران، تصمیمسازان، به قول خودشان اتاقهای فکر، به همهی اینها میخواهند آن کلیشههای خودشان را تحمیل کنند و آن را وارد ذهن آنها و فضای ذهنی آنها بکنند. مایلند همه، جهان را از منظر آنها ببینند؛ مفاهیمی را که آنها بر روی آن تکیه میکنند، با همان رویکرد آنها، با همان نگاه آنها تشخیص بدهند و بشناسند. این رویکرد رویکرد سلطهطلبانه است؛با این رویکرد سلطهطلبانه مفاهیمی را یا جعل میکنند یا دستکاری میکنند و معنا میکنند و مایلند همه، طبق معنای آنها این مفاهیم را بفهمند و بهکار بگیرند و در ادبیّاتشان از آنها استفاده کنند.»[3]
5- آمریکا در تلاش برای نفوذ فرهنگی
وقتی قرآن میفرماید: یهود و نصاری در هیچحالی در مقابل شما کوتاه نمیآیند مگر آنکه شما را به رنگ خود درآورند، خداوند میخواهد به ما خبر دهد در هیچحالی از آنها برای حفظ هویت اسلامی خود احساس امنیت نکنید و بدانید آنها سعی وافر دارند فضای ذهنی شما را با زیباجلوهدادن ملاکها و کلیشههای خود، تصاحب کنند و در آن صورت است که نفوذ در بین شما بسیار آسان میشود.زیرا از منظومهی فکری خود که زلزله در دنیا ایجاد کرده است، یعنی انقلاب اسلامی و نفی ظلم و استکبار و استبداد؛ عدول کردهایم و با آویزانشدن به قدرتهای دنیا، خواهان سعادت گشتهایم و این مرگ آزادی و استقلال ما خواهد بود یعنی مرگ همهی امکاناتی که خداوند جهت تعالی ما در مقابل ما گشوده است و تنها با دستهای معجزهگرِ جوانان انقلابی و امید به آیندهی این ملت ظهور خواهد کرد.
6- غرب و بخصوص آمریکا قابل اعتماد نیست
شوپنهاور فیلسوفی که نشانهای از آغاز وَجه یأسآورِ فرهنگ مدرن است. او می گوید در عالم غربی، بنیانها فرو ریخته و سخنگفتن از بنیانها یا از سر بلاهت است و یا از سر بیتوجهی به زمانه و تکیه بر ساختههای ذهنی.
در جوهر فرهنگ و اندیشهی غربی خاصیت بیتعلقی نسبت به حقایق نهادینه شده.آیا انقلاب اسلامی که نظر به حقایق پایدار عالم دارد میتواند با چنین فکر و فرهنگی کنار آید و بدان اعتماد کند؟ و یا باید به توصیهی قرآن عمل نماید که در رابطه با چنین قومی میفرماید:
« لا یَرْقُبُونَ فی مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَ لاذِمَّةً وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُعْتَدُون »(توبه/10) اینان(کافران)نسبت به مؤمنینِ طرف معاملهی خود هیچ پیمانی را نگه نمیدارند،
اینان انسانهای متجاوز به حقوق دیگران میباشند. و جوهر این بیتعلقی نسبت به حقایق پایدار در این تاریخ و در این روزگار تماماً در شخصیت استکباری فرهنگ غربی ظهور کرده و کسانی در این هوشیاری قرار میگیرند که نسبت به روح غربی آگاهی لازم را داشته باشند و به تعبیر مقام معظم رهبری«حفظهاللّه»: «همه بدانند دشمن میخواهد چهکار کند؛ ... با لبخند دشمن، با احیاناً یک مساعدت کوتاهمدّت دشمن ... فریب نخوریم».[4]
انسان غربی ریشهها و اصول را گم کرده و اساساً ریشه و اصولی نمیشناسد تا ما مبتنی بر آن اصول روی آنها حساب کنیم. هیچ اطمینانی به انسان غربی نیست و به جهت تقابلی که با هر امر قدسیِ جدّی دارد، هرکاری از دستش برآید بر ضد انقلاب اسلامی انجام میدهد.
7- استکبار جهانی هم یک امر موهوم نیست.
ملت ایران برای نجات خویش از سرنوشت غربی قیام کرد و معلوم است وقتی ملتی برای نجات خویش قیام کند از آیندهای دفاع میکند که ادامهی گذشتهی غربزدگی آن نیست زیرا متوجه شده فرهنگ غربی در حالیکه همهی فرهنگها را دگرگون ساخته و همهی اقوام را درگیر مسائل خود کرده، در مسیر آیندهای سختْ ظلمانی قرار گرفته و در نتیجه باید به دورانی وارد شد که آن دوران با اصول و جهتگیری دیگری شروع میشود و تقابل انقلاب اسلامی با فرهنگ غربی در این فضا شکل گرفته است و معلوم است که این یک تقابل موهوم نیست و لذا مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» در رابطه با آن میفرمایند:
«امروز البتّه دشمن، استکبار جهانی است. استکبار جهانی هم یک امر موهوم نیست؛ یک امر واقعی است و دارای مصادیق روشنی است؛ آمریکا بزرگترین مصداقش است و پشت سرِ هیئت حاکمهی آمریکا، کمپانیها و تراستها و کارتلها و سرمایهدارانِ جهانخوارِ غالباً صهیونیست هستند که در همهجا هم گستردهاند؛ مخصوص آمریکا هم نیست؛ در اروپا هم اینها بهشدّت نفوذ دارند، در بعضی جاهای دیگر هم همینجور؛ این معنای استکبار است. شیشهی عمر این استکبار با یک چنان حرکت اسلامی شکسته خواهد شد که پیدایشِ این حرکت با انقلاب اسلامی انجام گرفته، ادامهی آن با جمهوری اسلامی و تداوم حرکت جمهوری اسلامی در خطّ انقلاب تأمین شده، و آینده هم همینطور دارد پیش میرود».[5]
امریکا،سرشکستهجنگخواهدبود.
8- در حالیکه هستیم بایدمواظب دشمن باشیم
وقتی متوجه شدیم انسان غربی هیچ هویتی را برای خود نگه نداشته و انسانی است که در فضا معلق است، باید انتظار هرگونه حرکت غیر عاقلانهای را از او داشت و در این رابطه به شدت باید خود را بنا به توصیهی قرآنی مجهز و آماده کرد، تا حتی در حین نمازخواندن غافلگیر نشویم.و بنا به چنین توصیهای عدهای در حین تقابل با دشمن، به نماز ایستادند و عدهای مواظب بقیه و اسلحههای خود بودند، زیرا
«وَدَّالَّذینَ کَفَرُوا لَوْتَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَ أَمْتِعَتِکُمْ فَیَمیلُونَ عَلَیْکُمْ مَیْلَةً واحِدَةً وَلاجُناحَ عَلَیْکُمْ إِنْ کانَ بِکُمْ أَذىً مِنْ مَطَرٍ أَوْ کُنْتُمْ مَرْضى أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَکُمْ وَ خُذُوا حِذْرَکُمْ إِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْکافِرینَ عَذاباً مُهیناً »(نساء/102) کفار دوست دارند که ای کاش شما از اسلحهها و امکاناتتان غافل شوید تا برقآسا و با یک حملهی سرنوشتساز به شما حمله کنند، در حالیکه اگر مواظب دشمن باشید خداوند بنا را بر این گذاشته که عذاب خوارکنندهای برای دشمنان شما آماده کند و هیبت آنها را در این زمانه فرو ریزد.
یکی از دلایلی که آمریکا دنبال حضور در ایران است این است که اولا بتواند با نزدیک شدن به ایران زمینه جاسوسی خود را فراهم نماید و بتواند از میزان قدرت ایران در زمینه های نختلف از جمله قدرت موشکی ایران اطلاع پیدا کند تا بتواند زمینه حمله به ایران را فراهم نمایند.
رهبر معظم انقلاب می فرمایند:مذاکره وسیله ایست برای نفوذ و تحمیل خواستها[6]
ایشان با هشدار درباره سیاستها و روشهای نفوذ آمریکا افزودند: شیطانی را که ملت از در بیرون کردند در صدد است از پنجره برگردد و ما نباید اجازه این کار را بدهیم.[7]
9- معنای خطّ امام«رضواناللّهتعالیعلیه»
این خطی است که توسط حضرت روح اللّه امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» در این تاریخ به صحنه آمده است و هرکس مایل است و ادعا دارد میخواهد آن خط نورانی را ادامه دهد، نباید یک لحظه از تقابل مبنایی که بین انقلاب اسلامی و فرهنگ غربی هست، غفلت کندو وظیفه دارد عالِمِ به زمانهبودن را در این فضا تجربه نماید زیرا انسان با خودآگاهی به زمانه، اصیل میشود و شرط خودآگاهی به زمانه، افقداشتن است و نه اسیر روزمرّهگیهابودن.
حضرت اقا فرمودند :اگر راه امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خدای نکرده عمدا کنار بگذاریم ، ملت ایران سیلی خواهد خورد.
حضرت اقا فرمودند :اگر راه امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خدای نکرده عمدا کنار بگذاریم ، ملت ایران سیلی خواهد خورد.
10- قاعده نفی سبیل
دشمن از جایی نفوذ میکند که روحیهی تقابل با نظام استکباری در آنجا کاسته شده باشد و عزم کلّی در این تقابل ضعیف گردد و فراموش کنیم خداوند هیچراهی برای به میدانآمدن کفار در امور مسلمین نگذاشته و با آیهی «لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً »(نساء/141) خواسته است بفرماید در مسیر جذب ولایت الهی در امورتان، هیچ نیازی به گشودن راه نجات از طریق کافران ندارید و هیچ مشکلی از ما توسط غرب حلّ نمیشود، این پیام اصلی انقلاب اسلامی است، وگرنه گرفتار شیفتگیهای پوچ و بیثمر آنها خواهید شد. زیرا اگر دشمن غربی احساس کند به آن نیاز داریم، فخرفروشی خود را شروع میکند و این، شروع بیرنگشدن عزّتی است که خداوند به ما داد. و عادیشدنِ روابط ما با آمریکا بیرنگشدن آن عزّت شروع میشود و تقابل تمدنی انقلاب اسلامی با آمریکا که موجب حضورایران در خطّ مقاومت منطقه است، تضعیف میگردد. مکدونالد و کوکاکولا و برجام؛ همه بهانه است و تنها با توجه به ذات فرهنگ غربی و جایگاه قدسی انقلاب اسلامی میتوان از چنین دامهای شیطانی رهایی یافت.
11- نفوذبه بهانهدوستیپسازشکستراههایدیگر
سعدی: دشمن چو از هر حیلتی فرو ماند سلسله دوستی بجنباند و آنگاه کارها کند که دشمن نتواند
12- وظیفه ی اصلی متفکران و نیروهای حزب الهی در این دوران
کارِ اصلی متفکر پس از آمادگیهای لازم، اندیشیدن در بارهی آیندهای است که امکان تعالی بشر در آن نهفته است و این راز رهایی از کلیشههای فکریِ فرهنگ استکباری است که رهبر بصیر انقلاب، متذکر آن هستند و میفرمایند:
1.آمادگی کامل و اقتدار
«نیروهای مؤمن ما در سرتاسر کشور بدانند که حرکت، بهسمت اهداف و آرمانهای اسلامی است؛ در این هیچ تردیدی نیست. و همه خودشان را آماده نگه بدارند، همه آماده باشند؛ نیروهای مؤمن، نیروهای اصیل و معتقد در سرتاسر کشور -که بحمدالله اکثریّت قاطع این کشور را هم تشکیل میدهند- آمادهبهکار باشند. آمادهبهکار به معنای آمادهی جنگ نیست؛ یعنی هم آمادهی کار اقتصادی باشند، هم آمادهی کار فرهنگی باشند، هم آمادهی کار سیاسی باشند، هم آمادهی حضور در میدانها و عرصههای مختلف باشند؛ آماده باشند، ما همه باید آماده باشیم. در مقابل این جهتگیریهای دشمنان -که دشمنان ما شبو روز نمیشناسند- ما هم بایستی شب و روز نشناسیم و همه آماده باشیم.»
ایشان تنها راه پایان یافتن توطئه های آمریکایی ها را، اقتدار ملی ایرانیان خواندند و افزودند: باید به گونه ای قوی شویم که شیطان بزرگ از نتیجه بخشی دشمنی های خود مأیوس شود.
رهبر انقلاب در تبیین راههای دستیابی به اقتدار ملی بر سه نکته تأکید کردند: «اقتصاد قوی و مقاوم»، «علم پیشرفته و روزافزون» و «حفظ و تقویت روحیهی انقلابیگری بهخصوص در جوانان»
ایشان دربارهی نکتهی اول افزودند: اقتصاد قوی و مقاوم، از طریق اجرای عینی و بدون تأخیر سیاستهای ابلاغشدهی اقتصاد مقاومتی امکانپذیر میشود
رهبر انقلاب توسعه علمی و حفظ شتاب پیشرفت علمی را نیز مهم دانستند و افزودند: تقویت روحیه انقلابی و ایستادگی در مردم، از بهترین راههای تقویت درونی است و مسئولان باید جوانان انقلابی را گرامی بدارند.
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به تلاش دشمن برای لاابالی و بی تفاوت کردن جوانان افزودند: آنها می خواهند روحیه حماسی و انقلابی را در جوانان بُکُشند و در داخل نیز عده ای مدام جوانان حزب اللهی را با تعابیری نظیر افراطی می کوبند که این کار بسیار غلط است.[8]
2.اعتماد به وعده های الهی
«و وعدهی الهی هم راست است؛ خدای متعال وعدهاش راست است، ما سوءظنّ به وعدهی الهی نباید داشته باشیم.یکبار من اینجا عرض کردمکه باید به خدا پناه ببریم و سوءظنّ به وعدهی الهی [نداشته باشیم. خدای متعال لعنت کرده؛ «الظّآنّینَ بِاللهِ ظَنَّ السَّوءِ عَلَیهِم دآئِرَةُ السَّوءِ وَ غَضِبَ اللهُ عَلَیهِم وَ لَعَنَهُم وَ اَعَدَّ لَهُم جَهَنَّمَ وَ سآءَت مَصیرًا»یعنی خدا لعنت کرده کسانی را که به خدا سوءظن داشته باشند. حُسن ظنّ به خدا این است که وقتی میگوید که «اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم»،این را باور کن؛ این حسن ظنّبه خدا است؛ وقتی میفرماید: «لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه»،این را باور کنیم. اگر حقیقتاً نیّت ما نصرت دین الهی است -معنای نصرت خدا همین است- بدانیم که خدای متعال نصرت خواهد کرد و تردیدی در این زمینه نداشته باشیم؛ وقتی انسان با این روحیّه حرکت کرد، آنوقت آن سکینهای که عرض کردیم بر دلهای ما انشاءالله نازل خواهد شد.»[9]
3. فراموش نکردن تاریخ و تجربه ها
مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به ایام پربرکت ماه ذیقعده و لزوم بهره مندی از این فرصتهای گرانبها، ماه شهریور را نیز حاوی خاطراتی پرمعنا خواندند و خاطرنشان کردند: در همه حوادث این ماه از جمله کشتار مردم بیگناه به دست رژیم پهلوی در 17 شهریور 57، شهادت رئیس جمهور و نخست وزیر کشور در 8شهریور 60، ترور شهید آیت الله قدوسی و شهید آیت الله مدنی در همین ماه و حمله صدام به ایران در 29 شهریور 59، ردپای مستقیم یا غیرمستقیم امریکا مشاهده می شود.
ایشان با ابراز نگرانی از فراموش شدن تدریجی این خاطرات تأمل برانگیز به ویژه در ذهن جوانان کشور، از کم کاری دستگاههای مسئول در این زمینه انتقاد کردند و افزودند: اینگونه حوادث عبرت آموز نباید در حافظه تاریخی ملت کمرنگ شود، چرا که اگر نسل جوان از شناخت و ریشه
”رئیس همه شیطانهای عالم، ابلیس است، اما ابلیس کارش فقط اغوا و فریب است در حالیکه آمریکا هم اغوا می کند، هم کشتار هم تحریم و هم فریب و ریاکاری.“
یابی اینگونه خاطرات تاریخی و ملّی، بازماند در شناخت راهِ حال و آینده کشور دچار خطا خواهد شد.
حضرت آیت الله خامنه ای با بازخوانی برخی نشانه ها از حاکمیت مطلق آمریکایی ها در دوران رژیم پهلوی خاطرنشان کردند: همه ارکان حکومت طاغوت از جمله هیأت دولت و شخص شاه تابع آمریکا بودند و مقامات آمریکایی از طریق دست نشاندگان خود همچون فرعون بر ملت مظلوم ایران حکومت می کردند، اما امام بزرگوار همچون موسای زمان، به پشتوانه ملت، آن بساط را از این سرزمین کهن، برچید.
رهبر انقلاب، پایان یافتن منافع نامشروع آمریکایی ها در ایران را علت اصلی کینه ورزی و دشمنی پایان ناپذیر آنها با جمهوری اسلامی و ملت ایران برشمردند.
حضرت آیت الله خامنه ای، اقدام تاریخی امام خمینی در دادن لقب «شیطان بزرگ» به امریکا را، حرکتی بسیار پرمغز برشمردند و افزودند: رئیس همه شیطانهای عالم، ابلیس است، اما ابلیس کارش فقط اغوا و فریب است در حالیکه آمریکا هم اغوا می کند، هم کشتار هم تحریم و هم فریب و ریاکاری.
رهبر انقلاب با انتقاد شدید از کسانی که سعی می کنند چهره بدتر از ابلیسِ آمریکا را فرشته نجات جلوه دهند گفتند: دین و انقلابی گری به کنار، وفاداری به مصالح کشور و عقل چه می شود؟ کدام عقل و وجدان اجازه می دهد ما جنایتکاری مانند آمریکا را بزک کنیم و دوست و مورد اعتماد جلوه دهیم؟[10]
3. پایداری در راه امام
مهمترین کاری که از ما برمیآید پایداری در تاریخی است که از طریق حضرت روح اللّه گشوده شده.
مقام معظم رهبری فرمودند که اگر اصول انقلاب را فراموش کنیم مردم سیلی خواهند خورد.
اگر این پایداری با جدّیت تمام شکل گیرد خداوند آن خواهد کرد که باید بکند و از افقِ انسانِ متعلق به انقلاب اسلامی راهِ نجات بشر طلوع خواهد کرد. حضور انقلاب اسلامی در این تاریخ و سیر و حرکتی که تا حال داشته، خبر از آن میدهد که انسان در آستانهی برقراری نسبتی خاص با خداوند است که به کمک آن نسبت، زمین زمینِ دیگر و آسمان، آسمان دیگری خواهد بود.
انسان معاصر که تحت سلطهی فرهنگ غربی است با وجود قدرت و اطلاعات بینظیری که دارد بیش از گذشته گرفتار دلهره و اضطراب است و بیش از همیشه زیر سلطهی کمیّتها قرار دارد و با ظهور هرچه بیشتر انقلاب اسلامی در مناسبات بشر؛ این سیر، تغییر میکند و آرامش و اطمینان قلب و حاکمیت کیفیتها، به تاریخ برمیگردد و فرهنگ غربی این را خوب احساس کرده است و لذا بهجای تغییر خود که توان چنین تغییری را دیگر از دست داده است، درصدد تغییر جایگاه انقلاب اسلامی در این تاریخ است، در حالیکه با این کار تجربه نشان داده است با ناکامی بیشتری روبهرو خواهد شد و البته این به شرطی است که ما در اتخاذ مواضع انقلابی، بدونِ رودربایستی و با بیان مبانی امام بزرگوار در مقابل دشمنان انقلاب اسلامی؛ در این تاریخ حاضر شویم، و عادیشدنِ روابط ما با آمریکا بیرنگشدن آن عزّت شروع میشود و تقابل تمدنی انقلاب اسلامی با آمریکا که موجب حضورایران در خطّ مقاومت منطقه است، تضعیف میگردد. مکدونالد و کوکاکولا و برجام؛ همه بهانه است و تنها با توجه به ذات فرهنگ غربی و جایگاه قدسی انقلاب اسلامی میتوان از چنین دامهای شیطانی رهایی یافت.
والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته
[1]- سوره بقره، آی?2?
[2]- سوره عنکبوت آیه 69
[3]- سخنان مقام معظم رهبری در 12/6/94 در دیدار با اعضای خبرگان
[4]- همان.
[5]- همان.
[6]- رهبر معظم انقلاب در دیدار اقشار مختلف مردم،مرقد حضرت امام 14خرداد1394.
[7]-رهبر معظم انقلاب در دیدار اقشار مختلف مردم،چهارشنبه 18 شهریور 1394.
[8]- رهبر معظم انقلاب در دیدار اقشار مختلف مردم،چهارشنبه 18 شهریور 1394.
[9]- همان.
[10]- رهبر معظم انقلاب در دیدار اقشار مختلف مردم،چهارشنبه 18 شهریور 1394.