الزامات جهاد کبیر:
برای آمادگی و ورود به این نبرد جدید دو شرط اساسی لازم است که عبارتند از:
اولاً: شناخت دشمن « 1 . درونی ؛ 2 . بیرونی (داخلی و خارجی ) و راهبردهای جدید او
ثانیاً :افزودن بصیرت و آگاهی عمومی
بر اساس معارف قرآن کریم، دشمنان اسلام هرگز از مسلمانان راضی نخواهند شد مگر آنکه مسلمین اسلام را رها کنند و پیرو کافران شوند؛
در نتیجه فرمان الهی این است که هرگز نباید در برابر آنان کوچکترین نرمشی انجام دهیم و باید در برابرشان محکم و استوار همچون کوه باشیم و مقاومت کنیم و تسلیم ناپذیر باشیم.
در قرآن کریم آمده است:
«وَ لَنْ تَرْضی عَنْک الْیهُودُ وَ لا النَّصاری حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَی اللَّهِ هُوَ الْهُدی وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جاءَک مِنَ الْعِلْمِ ما لَک مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِی وَ لا نَصِیرٍ. الَّذِینَ آتَیناهُمُ الْکتابَ یتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِک یؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ یکفُرْ بِهِ فَأُولئِک هُمُ الْخاسِرُونَ»« بقره 120 »
: هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد تا (بطور کامل تسلیم خواسته های آنها شوی و) از آئین (تحریف یافته) آنان پیروی کنی بگو هدایت تنها هدایت الهی است، و اگر از هوی و هوسهای آنها پیروی کنی، بعد از آنکه آگاه شده ای هیچ سرپرست و یاوری از ناحیه خدا برای تو نخواهد بود. کسانی که کتاب آسمانی، به آنها داده ایم (یهود و نصاری) و آن را از روی دقت می خوانند، به پیامبر اسلام ایمان می آورند و کسانی که به او کافر شوند زیانکارند.
مقاومت در برابر دشمنان خارجی دین اسلام، بسیار گسترده است و شامل عرصه های گوناگون و متعدد علمی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، نظامی و. .. می شود. به عنوان مثال در عرصه اقتصادی، دشمنان اسلام می خواهند که مسلمین هر چه بیشتر مصرف کننده و واردکننده و وابسته باشند و هرگز تولید کننده و صادرکننده و مستقل نباشند؛ در این زمینه وظیفه مؤمنین آن است که بکوشند تا رشته های وابستگی به بیگانگان را پاره کنند و از اسراف و تبذیر بپرهیزند و خودشان به تولید بپردازند و. ..
اگر ما مسلمانان در راه خدا بکوشیم و مجاهده کنیم، یقینا پیروزیم وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنین . «عنکبوت 69 »
کسانی که در راه ما کوشیدند، بی تردید آنان را به راه های خود راهنمایی می کنیم؛ یقیناً خدا با نیکوکاران است.
اصطلاح (جهاد کبیر) در قرآن کریم فقط یک بارآمده است : به این صورت: فَلا تُطِعِ الْکافِرینَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کبیرا .« فرقان 52 » یعنی: "پس از کافران اطاعت مکن و بدین وسیله با آنان جهاد کن؛ جهادی بزرگ."
ولی باید توجه داشت که این معنا و مضمون یعنی توصیه به تسلیم ناپذیری در برابر کافران و منافقان - بدون استفاده از اصطلاح (جهاد کبیر) - در سراسر قرآن بارها ذکر شده است مانند:
1- فَاصْبِرْ لِحُکمِ رَبِّک وَ لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ کفُوراً. « نساء 24» یعنی: پس در برابر فرمان پروردگارت شکیبا باش، و از هیچ گنهکار یا کافری از این مردم اطاعت مکن.
2- وَ اصْبِرْ نَفْسَک مَعَ الَّذینَ یدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِی یریدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَیناک عَنْهُمْ تُریدُ زینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً. « کهف 28 »
یعنی: با کسانی که صبح و شام پروردگارشان را می خوانند در حالی که همواره خشنودی او را می طلبند خود را شکیبا دار، و در طلب زینت زندگی دنیا دیدگانت [ از توجه ] به آنان [ به سوی ثروتمندان ] برنگردد، و از کسی که دلش را [ به سبب کفر و طغیانش ] از یاد خود غافل کرده ایم و از خواسته های نامشروعش پیروی کرده و کارش زیاده روی است، اطاعت مکن.
3- وَ إِنْ تُطِعْ أَکثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یضِلُّوک عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنْ یتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یخْرُصُون.« انعام 116 »
یعنی: اگر از بیشتر مردم روی زمین پیروی کنی [ و آرا و خواسته هایشان را گردن نهی ] تو را از راه خدا گمراه می کنند؛ آنان فقط از خیال و پندار [ که پایه علمی و منطقی ندارد ] پیروی می کنند، و تنها به حدس و خیال تکیه می زنند.
4- إِنَّ رَبَّک هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ فَلا تُطِعِ الْمُکذِّبِین. « قلم 7 و 8 »
یعنی: بی تردید پروردگارت بهتر می داند چه کسی از راه او گمراه شده، و او به راه یافتگان داناتر است. از تکذیب کنندگان [ قرآن و نبوّت ] فرمان مبر.
5- یا أَیهَا النَّبِی اتَّقِ اللَّهَ وَ لا تُطِعِ الْکافِرینَ وَ الْمُنافِقینَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلیماً حَکیماً.« احزاب 10 » و ...
آموزه اساسی اسلام، توحید و مبارزه با شرک و بت پرستی بوده و روح توحید نیز عبارت است از نفی عبودیت غیر خدا. مقاومت در مقابل کافران، مشرکان و منافقان و تسلیم ناپذیری در برابر دشمنان خدا، یکی از ضروریات اصلی دین اسلام و بلکه همه ادیان الهی است.
به نظر می رسد دست کم باید دو شرط حاصل شود تا جهاد کبیر تحقق پیدا کند:
1- شرط قصد قربت (ویژگی درونی: هدف شناسانه، انگیزه و نیت تقرب به خدا) :
این همان قیدی است که در جهاد مطرح است و اگر جهاد برای رضای خدای متعال انجام نشود و به اصطلاح "فی سبیل الله" نباشد، دیگر جهاد نیست و چنین جهادی دیگر از نظر اسلامی، ارزشی ندارد.
کسی که قصد قربت به خدا نداشته و برای خوشآمد مردم استقامت و مبارزه کند و با دشمنان خدا بجنگد؛ همانند کسی است که برای ریا نماز بخواند.
2- برهم زدن نقشه دشمن (ویژگی بیرونی: عملکردی در جهت عکس خواست دشمنان قرآن) :
این شرط به صراحت در قرآن کریم آمده است: فلاتطع الکافرین و جاهدهم به جهادا کبیرا.«فرقان 52»
پس کسی که پازل دشمن را کامل کند هر چند فرض کنیم قصد قربت هم داشته باشد؛ ندانسته در حال خدمت به شیطان و دشمنان خدا است.
بازخوانی اندیشه امام خمینی(ره) در شرایط کنونی
مقدمه
مروری مختصر بر فضای فکری- فرهنگی کشور، گویای این است که اندیشههای حکیمانه امام (رحمه الله علیه) که برخاسته از مکتب نورانی اسلام و مذهب متعالی تشیع است،گره گشای بسیاری از مشکلات و چالشهایی است که هم اینک فرد فرد مردم، گروههای اجتماعی و دولت و حاکمیت با آن دست به گریبان است؛ از این رو باید اندیشه های امام راحل را در همه ایام سال مرور و بازخوانی کرد. نکته مهم دیگر آنکه خطر فراموش شدن و یا تحریف اندیشه و شخصیت امام خمینی(ره) در اذهان عمومی جامعه و حتی در میان نهادها و ساختارهای رسمی حاکمیت، وجود دارد؛ و اگر نباشد بیانات رهبر معظم انقلاب که همواره مواضع خود را مستند به مکتب امام خمینی(ره) میکنند و در مواقع متعدد فرصت های بهره گیری از کلام امام (ره) و خطرات دوری از راه امام را تذکر می دهند، آسیب تحریف و فراموشی امام(ره) معضلاتی را در موضوع اداره کشور بوجود می آورد. بنابراین همه ما مسئولیم که در این زمینه نقش موثر خود را ایفاء نمائیم. ایام رحلت حضرت امام (رحمه الله علیه) نباید تنها روزی باشد که به اندیشهها و سلوک فردی و اجتماعی ایشان می پردازیم، بلکه14 خرداد باید اوج بهره گیری از سیره فکری و عملی آن پیر سفرکرده در مناسبات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی باشد. در این متن کوشش شده است متناسب با شرایط و اقتضائات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور چارچوبی برای تحلیل و بازخوانی اندیشه امام(ره) با هدف زنده نگه داشتن یاد و نام معظمله، ارائه شود:
الف)ملاحظات تحلیلی- نظری اندیشه امام خمینی(ره) در شرایط کنونی
1- با وجود ارجاع مکرر مقام معظم رهبری به مکتب امام خمینی(ره)، بسیار ضروری است که این رویّه رهبر انقلاب به روشی عمومی در میان سخنرانان، رسانهها و نویسندگان انقلابی قرار گیرد، چرا که امروزه آنچه در حوزه عمومی کارساز است و افکار را شکل میدهد، فقط تحقیقات و مطالعات دانشگاهی نیست، بلکه رسانهها و وسایل ارتباطی جدید نیز هستند.
2- به گواه بسیاری از کارشناسان مطلع و کسانی که با اندیشهها و سیره عملی حضرت امام (رحمه الله علیه) آشنا هستند، رهبر معظم انقلاب در حوزه رهبری نظام و اداره حکومت و جامعه همان راه و سیره امام(ره) را دنبال میکنند و به عبارتی تالیتلو حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) هستند، از این جهت ضروری است که اندیشهها و رهنمودهای امام حاضر، حضرت امام خامنهای(مدظلهالعالی) در حل مسائل کشور و در جهت کمک به مسیر حرکت پیشرفت مورد توجه جدی قرار گیرد. در اینجا تاکید بر آن است که تبعیت از رهنمودهای رهبری به مثابه تبعیت از امام(ره) است و هیچ تفاوتی از لحاظ گفتمانی و فکری بین ایشان وجود ندارد.
3- یکی از دغدغهها و نگرانیهای رهبر معظم انقلاب، حضرت آیتالله خامنهای(مدظله العالی)، برداشتهای ناروا و منحرفانه از مکتب امام خمینی(ره) است. اما تفسیر نیازمند شاخصهایی است که بیانات ایشان در بیستویکمین سالروز رحلت امام راحل[1] و همچنین سخنرانی پانزدهمین سالگرد رحلت امام(ره) [2]به مبانی و شاخصهای مکتب سیاسی امام خمینی(ره) میپردازد و ضرورت دارد جهت تفسیر مکتب امام(ره) به این بیانات مراجعه کرد. رهبر معظم انقلاب در آن سخنرانیها و به مناسبت ارتحال معمار کیبر انقلاب اسلامی، مطالبی مهم را درباره اصول و مبانی مکتب امام(ره) و موضوع خطر تحریف امام(ره) بیان داشتند. در این ایام نیز مناسب است اصول و مبانی فکری امام راحل تبیین و تشریح شود. چرا که با این کار امام(ره) واقعی معرفی میشود و نقشه تحریف کنندگان امام(ره) که با مقاصد خاص صورت می گیرد، نقش بر آب می شود. در اینجا مهم ترین اصول اندیشه امام خمینی(ره) از منظر رهبر معظم انقلاب اشاره می شود:
مسئلهی تحریف شخصیت امام(ره) خطر بزرگی محسوب میشود، آن راهی که میتواند مانع از این تحریف شود، |
||
مهمترین اصول اندیشه امام خمینی رحمهالله |
||
1 |
اثبات اسلام ناب محمدی |
اسلام ناب از نظر امام(ره) بزرگوار، آن اسلام متکی به کتاب و سنت است که با فکر روشن، با آشنایی با زمان و مکان، با شیوه و متد علمی جا افتاده و تکمیل شده در حوزههای علمیه استنباط میشود و بهدست میآید. اسلام آمریکایی دوشاخه بیشتر ندارد: یکی اسلام سکولار و دیگری اسلام متحجر. |
2 |
اعتماد به وعدهی الهی و بیاعتمادی به قدرتهای مستکبر و زورگوی جهانی |
اعتماد به قدرت پروردگار موجب میشد که امام(ره) بزرگوار در مواضع انقلابی خود صریح باشد، چون اتکاء به خدا داشت. نه اینکه نمیدانست قدرتها بدشان میآید و عصبانی میشوند، میدانست؛ اما به قدرت الهی و نصرت الهی باور داشت. |
3 |
اعتقاد به اراده مردم و نیروی مردم و مخالفت با تمرکزهای دولتی |
در آن روزها، سعی میشد به خاطر یک برداشت نادرست، همهی کارهای اقتصادی کشور به دولت موکول شود، امام(ره) بارها و بارها هشدار میداد، در مسائل اقتصادی، نظامی، سازندگی کشور، تبلیغات و بالاتر از همه انتخابات کشور به مردم اعتماد داشت. |
4 |
حمایت از محرومان و مستضعفان و مخالفت با خوی کاخنشینی |
همه باید تلاش کنند که محرومان را از محرومیت بیرون بیاورند، تا آن جایی که در توان کشور است به محرومان کمک کنند، امام(ره) مکرر میگفت؛ این کوخنشینان و فقرا و محروماناند که این صحنهها را پر کردند، با وجود محرومیتها اعتراض هم نمیکنند، در میدانهای خطر هم حاضر میشوند. |
5 |
مخالفت صریح با جبههی قلدران بین المللی و مستکبران |
امام(ره) با مستکبرین سر آشتی نداشت، واژه «شیطان بزرگ» برای آمریکا، یک ابداع عجیبی از سوی امام(ره) بود، وقتی شما یک دستگاهی را، شیطان دانستید، معلوم است که باید رفتار و احساسات شما، در مقابل او چگونه باشد، امام(ره) تا روز آخر نسبت به آمریکا، همین احساس را داشت، عنوان «شیطان بزرگ» را هم به کار میبرد. |
6 |
اعتقاد به استقلال ملی و رد سلطه پذیری |
استقلال یعنی آزادی در مقیاس یک ملت. اینی که بعضی در زبان یا در شعار، دنبال آزادیهای فردی باشند، اما علیه استقلال کشور حرف بزنند، این یک تناقض است. |
7 |
تکیه بر وحدت ملی |
توجه به توطئههای تفرقهافکن، چه تفرقه بر اساس مذهب شیعه و سنی، چه تفرقه بر اساس قومیتها [از خطوط اصلی امام(ره) بود]، تفرقهافکنی یکی از سیاستهای قطعی دشمن بود و امام(ره) بزرگوار ما بر روی وحدت ملی و اتحاد آحاد ملت یک تکیه کمنظیر داشت. |
اگر راه امام(ره) را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خدای نکرده عمداً به کنار بگذاریم، ملت ایران سیلی خواهد خورد. |
4- مطرحسازی اندیشه آموزههای مکتب امام راحل در عرصه عمومی و میان افکار عمومی جامعه، بیشتر میتواند سبب راهیابی این اندیشهها به سازوکارهای حکومت و نهادهای تصمیمساز و تصمیمگیر شود، چرا که یک حرکت عمومی از قاعده هرم سیاسی به بالا است و ضمن افزایش پیوند ملت- دولت، نسلی را بر این اساس تربیت میکند و طبیعتاً سازوکارهای حکومت را بهصورت مستدام تحت تأثیر قرار میدهد. در اینجا تاکید بر آن است که از نظر راهبردی، جمهوری اسلامی به نسلی نیاز دارد که در همه سطوح آشنا با روش و منش امام(ره) باشند، در این بین گسترش اندیشه و مکتب امام(ره) در بین عموم جامعه و نیروها و گروههای اجتماعی جامعه باعث تسری این فرهنگ به همه لایه های اجتماعی کشور اعم از مسئولین و مردم عادی خواهد شد. البته به طریق اولی آشنایی با راه امام(ره) و بکار بستن رهنمودهای امام(ره) برای مسئولان و کارگزاران نظام حائز اهمیت و تعیین کننده و سرنوشت ساز است.
5- اولویت دادن به ابعادی از مکتب امام خمینی(ره) با توجه به مقتضیات روز از آن جهت که برخی از موضوعات در شرایط کنونی کشور اهمیت و ارجحیت پیدا کرده است، در واقع چارهجویی جهت حل مسائل پیشرو مبتنی بر اندیشه متعالی ایشان است، بر این اساس در شرایط کنونی تبلیغ و ترویج استکبارستیزی حضرت امام(ره) و شجاعت ایشان در مقابل مستکبرین، توکل و اعتماد بهنفس الهی ایشان و همچنین تأکیدات معظمله بر خودباوری و تکیه به درون در کنار جذب حداکثری و دفع حداقلی در رویکرد ایشان، موضوعات مهمی هستند که باید مورد تفصیل و تبیین قرار بگیرد.
ب)ملاحظات تحلیلی- کاربردی اندیشه امام خمینی(ره) در شرایط کنونی
یکی ازمهمترین اقدامات برای زنده نگه داشتن اندیشه امام خمینی(ره)، پیدا کردن پاسخهای ایشان به مسائل و مشکلات روز است و با غور و بررسی در مکتب امام خمینی(ره)، میتوان به این پاسخها پی برد. نکته مهم ایناست که برخی از موضوعات و رویدادهایی که در شرایط کنونی اتفاق می افتد از حیث زمینه ها، موضوع و پیامدها میتواند با برخی از رخدادهایی که در زمان امام (رحمه الله علیه) شباهتهایی داشته باشد، لذا برخورد و مواجهه امام(ره) با آن رخدادها میتواند برای امروز ما راهنما و کارساز باشد:
1- امام و حفظ انقلاب و نظام
حفظ انقلاب و نظام اسلامی در مواضع کلامی و رفتار سیاسی حضرت امام فوق العاده برجسته است؛ براین اساس ایشان حفظ نظام را از اوجب واجبات می دانستند و از دیدگاه ایشان حفظ نظام واجب و اختلال امور مسلمانان مبغوض شارع است و حفظ نظام متوقف بر تشکیل حکومت است. امام در رفتار سیاسی خود نیز نشان دادند که حفظ انقلاب بر همه ملاحظات دیگر ارجحیت دارد. در قضیه عزل قائم مقام رهبری نیز با اینکه این اقدام برای امام بسیار سخت و سنگین می آمد اما ایشان خطاب به قائم مقام رهبری فرمودند از آنجا که شما این کشور و انقلاب اسلامی مردم مسلمان را پس از من به دست لیبرال ها و از کانال آنها به منافقین می سپارید صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست داده اید. ایشان در خصوص حفظ انقلاب کمترین مسامحه را حتی از نزدیک ترین افراد منسوب به خود نیز نمی پذیرفتند؛ آن بزرگوار در یکی از سخنرانیهای خود میفرمایند: « مسأله حفظ نظام جمهوری اسلامی در این عصر و با وضعی که در دنیا مشاهده میشود و با این نشانهگیریهایی که از چپ و راست و دور و نزدیک نسبت به این مولود شریف میشود از اهم واجبات عقلی و شرعی است که هیچ چیز به آن مزاحمت نمیکند و از اموری است که احتمال خلل در آن عقلاً منجز است. »( صحیفه امام، ج19،ص153، سخنرانی 63/11/22).امام بزرگوار (ره) حفظ ایران به عنوان ام القرای جهان اسلام را برای حفظ مکتب اسلام ضروری می دانستند دراین رابطه ایشان فرمودند« اگر این جمهوری اسلامی از بین برود اسلام آنچنان منزوی خواهد شد که تا آخر ابد، مگر در زمان حضور حضرت، نتواند سرش را بلند کند» (امام خمینی، ج16، صص61-62 ) و به همین دلیل بود که ایشان حفظ نظام را از اوجب واجبات می دانستند چراکه درصورت حفظ نظام فرصت لازم برای ادای واجبات ومعرفی اسلام ناب به جهان فراهم بود اما درصورت فقدان نظام ، بطور طبیعی زمینه نابودی کامل یا استحاله قطعی مکتب اسلام فراهم می گردید.
2- امام و موضوع ولایت فقیه
تئوری حکومت اسلامی و ولایت فقیه دال مرکزی گفتمان و مکتب سیاسی حضرت امام رحمه الله علیه قلمداد می شود. از این جهت این موضوع هم از جهت نظری و از حیث عملی و تحقق آن در عرصه نظام سازی بسیار مورد توجه ایشان قرار گرفته است ؛ همچنین بدون در نظر گرفتن موضوع ولایت فقیه نمی توان اندیشه و مکتب سیاسی امام را تبیین و تفسیر کرد. معمار بزرگ انقلاب اسلامی ، با درک دقیق و عمیق از شرایط حساس داخلی و خارجی ، از ابتدای نهضت اسلامی تا پایان حیات پر برکتشان ، تمام اقشار کشور را تقویت جایگاه ولایت فقیه توصیه نمودند و آنرا رمز پیروز ی بر دشمنان و خنثی کننده توطئه های آنها برشمردند.تقویت جایگاه ولایت فقیه را می توان یکی از مهم ترین اصول نظام اسلامی دانست که در کلام بزرگان انقلاب اسلامی و در راس آنها بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی، حضرت امام خمینی (ره) جلوه گر شده است. در این زمینه امام می فرمایند«شما موافقت کنید با این ولایت فقیه. ولایت فقیه براى مسلمین یک هدیه اى است که خداى تبارک و تعالى داده است....این ولایت فقیه هست، ولایت فقیه براى شما یک هدیه الهى است».(صحیفه امام، ج10 ،ص 405 الی 407 )
همچنین امام درباره اهمیت این موضوع در نظام سیاسی اسلام و ضرورت تحقق آن می فرمایند: قضیه ولایت فقیه یک چیزى نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزى است که خداى تبارک و تعالى درست کرده است. همان ولایت رسول اللَّه هست. و اینها از ولایت رسول اللَّه هم مى ترسند! شما بدانید که اگر امام زمانـ سلام اللَّه علیهـ حالا بیاید، باز این قلم ها مخالفاند با او. و آنها هم بدانند که قلمهاى آنها نمى تواند مسیر ملت ما را منحرف کند. آنها باید بفهمند اینکه ملت ما بیدار شده است، و مسائلى که شما طرح مى کنید ملت مى فهمد، متوجه مى شود، دست و پا نزنید! خودتان را به ملت ملحق کنید. بیایید در آغوش ملت. ..... ولایت فقیه، ولایت بر امور است که نگذارد این امور از مجارى خودش بیرون برود. نظارت کند بر مجلس، بر رئیس جمهور، که نبادا یک پاى خطایى بردارد. نظارت کند بر نخست وزیر که نبادا یک کار خطایى بکند. نظارت کند بر همه دستگاهها، بر ارتش، که نبادا یک کار خلافى بکند....چرا این قدر به دست و پا افتادهاید و همه تان خودتان را پریشان مى کنید بی خود؟ هر چه هم پریشان بشوید و هر چه هم بنویسید، کارى از شما نمى آید. من صلاحتان را مى بینم که دست بردارید از این حرفها و از این توطئه ها و از این غلط کاریها! برگردید به دامن همین ملت.(صحیفه امام، ج10، ص 306)
با عنایت به بیانات حضرت امام و جایگاه ولایت فقیه در مکتب سیاسی ایشان، لازم است در شرایط کنونی که از سوی دشمنان و معاندین حمله ها و هجمه ها به سمت ولایت و رهبری نظام اسلامی نشانه رفته است، این موضوع راهبردی با توجه به استنادات نقلی و استدلال های عقلی تبیین گردد.
3- امام و موضوع اعتماد به قدرت های استکباری در سیاست خارجی
یکی از موضوعات اساسی و بنیادین که در وضعیت کنونی کشور و نظام با آن مواجه است، مسئله برجام و اعتماد به آمریکایی هاست. در این زمینه لازم است اصول و مبانی رفتاری امام در حوزه سیاست و روابط خارجی تشریح و تحلیل گردد.1-عدم اتکا به قدرتهای جهانی که در سیاست نه شرقی و نه غربی امام تجلی نموده است؛2- نفی سلطه پذیری و سلطه گری؛ و 3-حفظ کیان و تمامیت ارضی کشور و رعایت مصالح بلند مدت نظام، عناصر اصلی گفتمان و رویکردهای عملی امام راحل در حوزه سیاست خارجی است. این مبانی و جهت گیری کاملا منطبق بر فضای حاکم بر روابط بین المللی است، فضایی که بر اساس رئالیسم و قدرت محوری شکل گرفته است. لذا در این در ارتباط با قدرت های بزرگ باید کاملا غیرقابل اعتماد و با قاطعیت ظاهر شد. رابطه با آمریکا نیز همواره موضوع مورد بحث سیاست خارجی ایران بوده وهست. حضرت امام خمینی (ره) آمریکا را شیطان بزرگ دانسته و معتقد بودند تا زمانی که آمریکا آدم نشود یعنی روشهای غلط و سلطه جویانه خود در برخورد با دیگران و با جمهوری اسلامی ایران تصحیح کند نمی توان با این کشور رابطه برقرار کرد.
3- امام و مسئله اول دنیای اسلام: فلسطین
یکی از مسائلی که این روزها دنیای اسلام را رنج می دهد و به فرمایش رهبر معظم انقلاب به محنت بزرگی تبدیل شد ه است، مسئله فلسطین است. یکی از شعارهای اصلی انقلاب اسلامی شعار معروف « امروز ایران، فردا فلسطین» بود و این شعار ریشه در تعالیم حضرت امام خمینی (ره) از سالها قبل از پیروزی انقلاب داشت. اوج این مبارزه سیاسی را میتوان در تعیین روز جهانی قدس مشاهده کرد این تصمیم مدبرانه و شجاعانه مسئله حمایت از مردم فلسطین را نهادینه کرد و سطح مبارزه با اسرائیل را به سراسر جهان منتقل نمود. حضرت امام متعهد بودند که مسئله جدی بودن سیاست توسعه طلبانه اسرائیل نسبت به سرزمینهای عربی و اسلامی را مکرراً یادآوری کرده وهدف غائی رژیم صهیونیستی مبنی بر سیاست از نیل تا فرات را به کشورهای مسلمان هشدار دهند. تعبیر دقیق حضرت امام که اسرائیل را غده سرطانی منطقه دانستند و تکرار این مطلب که تنها با فداکاری وپایداری و اتحاد دولت های اسلامی می توان این غده چرکین را از بین برد از فرازهای برجسته دیدگاههای امام راحل تلقی می گردد و وقوع انتفاضه و آغاز حرکت های شهادت طلبانه جوانان فلسطینی برعلیه اسرائیل ریشه در تعلیمات و دیدگاههای حضرت امام خمینی دارد. ضرورت همبستگی دولت های اسلامی برای مبارزه علیه اسرائیل و صهیونیزم یکی از مبانی اصلی سیاست خارجی امام خمینی (ره) می باشد.
4- امام و نسخه پیشرفت در اقتصاد
امام خمینی در موضوع اقتصاد به استفاده از ظرفیت های درونی باور داشتند و بر این اعتقاد بودند که درونگرایی سازنده که منجر به خودکفایی و بینیازی به کشورهای چپاولگر میشود، امری مستحسن ونیکو به شمار میآید. ایستادن مملکت اسلامی روی پای خود برای برآورده ساختن نیازهایش (امام خمینی، ج13، صص140-149)، موجب کوتاه کردن دست جهانخواران از ذخایر کشور اسلامی، رهایی از سلطه بیگانگان و ارتقای حیثیت و آبروی کشور اسلامی نزد جهانیان میشود. (امام خمینی، ج16، صص74-80) استفاده از امکانات خدادادی و دیگر برکات الهی، موجب تقویت منابع داخلی و به فعلیت رساندن ذخایر بالقوه و قابلیت بهرهبرداری آنها میشود. این مهم، علاوه بر آنکه موجب ترقی، پیشرفت و شکوفایی منابع زیر زمینی داخلی میگردد، وجهه کشوراسلامی را با خضوع نکردن در مقابل تهدیدها و نهراسیدن از محاصره اقتصادی استعمارگران چپاولگر، ارتقا میبخشد. (امام خمینی، ج11، صص221-222)لذا خودگردانی وخودبسندگی از آن لحاظ که کشور اسلامی را به پویا کردن سیاستهای زراعی و صنعتی داخلی وادار میسازد، امری مطلوب و سازنده تلقی میشود. (امام خمینی، ج12، صص116-120) «امروز متفکران ملت بزرگ ما در اثر محاصره اقتصادی، مغزهای خود را به کار انداختهاند و نقصانهای موجود را به طور چشمگیری رفع و زیانهای ناشی از محاصره را با کوشش شبانه روزی خود به مقدار زیاد جبران نمودند.» (امام خمینی، ج14، صص155-158)
5- امام ؛ هویت و فرهنگ
فرهنگ و ارزش های دینی همه آن آرمانی است که حضرت امام(ره) بخاطر آن نهضت خود را آغاز کردند؛ از این جهت طبیعی است که ایشان نسبت به فرهنگ دغدغه بنیادین و مستمر داشته باشند؛ تحلیل محتوای بیانات و مکتوبات امام نیز نشان می دهد که از نظر ایشان ریشه عقب ماندگی های اقتصادی و اجتماعی در خودباختگی فرهنگی نهفته است. امام خمینی(ره) فرهنگ را اساس هویت و موجودیت جامعه می دانست که وابستگی در آن باعث وابستگی فکری شده که بالاترین وابستگی است.( صحیفه نور، ج 10، ص 56 ).ایشان می فرماید: بی شک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد فرهنگ آن جامعه است. اساسا فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه راتشکیل می دهد و با انحراف فرهنگ، هر چند جامعه در بعدهای اقتصادی، سیاسی، صنعتی، و نظامی قدرتمند و قوی باشد ولی پوچ و پوک و میان تهی است. اگر فرهنگ جامعه ای وابسته و مرتزق از فرهنگ مخالف باشد، ناچار دیگر ابعاد آن جامعه به جانب مخالف گرایش پیدا می کند و بالاخره در آن مستهلک می شود و موجودیت خود را در تمام ابعاد از دست می دهد. استقلال و موجودیت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشأت می گیرد و ساده اندیشی است که گمان شود با وابستگی فرهنگی، استقلال در ابعاد دیگر یا یکی از آنها امکان پذیر است. بی جهت و من باب اتفاق نیست که هدف اصلی استعمارگران که در رأس تمام اهداف آنان است. هجوم به فرهنگ جوامع زیر سلطه است. اتفاقی نیست که مراکز تربیت و تعلیم کشورها و از آن جمله کشور ایران از دبستان تا دانشگاه مورد تاخت و تاز استعمارگران خصوصا غربی ها و اخیرا آمریکا و شوروی قرار گرفت و زبان ها و قلم های غرب زدگان و شرق زدگان آگاهانه یا نا آگاهانه و اساتید غرب زده و شرق زده دانشگاه ها در طول مدت تأسیس دانشگاه ها و خصوصا دهه های اخیر این خدمت بزرگ را برای غرب و شرق انجام دادند، هر چند در بین ارباب قلم و زبان و اساتید، اشخاص متعهد و موجهی بودند و هستند که برخلاف آن مسیر بودند و می باشند؛ لکن مع الأسف در اقلیت چشمگیر بودند.(صحیقه نور، ج 15، ص 160 )
امام به هنر جهت دار و همراه با تعهد معتقد بودند که انسان را به سوی کمال جویی و تعهد گرایی سوق دهد. ایشان جایگاه هنر و وظیفه هنرمند را در مسائل سیاسی و اجتماعی تبیین کرده و در ضمن پیام تجلیل از هنر و هنرمندان می فرماید:هنرمندان ما تنها زمانی می توانند بی دغدغه کوله بار مسئولیت و امانتشان را زمین بگذارند که مطمئن باشند مردمشان بدون اتکا به غیر، تنها و تنها در چارچوب مکتبشان به حیات جاویدان رسیده اند و هنرمندان ما در جبهه های دفاع مقدسمان این گونه بودند تا به ملأ اعلا شتافتند و برای خدا و عزت و سعادت مردمشان جنگیدند و در راه پیروزی اسلام عزیز تمام مدعیان هنر بی درد را رسوا نمودند. خدایشان در جوار رحمت خویش محشورشان گرداند. (مجله پاسدار اسلام، شماره 83، ص 47)
از این رو اهمیت این موضوع زمانی آشکار می شود که در شرایط کنونی نیز همین نگاه ها و رویکردهای فرهنگ نه تنها مبانی دینی و هویتی مردم ایران را مورد خدشه قرار می دهد بلکه این وضعیت آثار خود را در عرصه های اقتصادی و گره گشایی از مسائل معیشتی مردم نیز نشان می دهد. تفکری که هم اکنون در بخش حاکمیتی حضور دارد و معتقد است برای حل مسائل اقتصاد کشور به مثابه ورزش، از خارج مدیر وارد کشور نمائیم، ناشی از خود کمتر بیبنی و خودباختگی است و البته به توانمندی های درونی هم باور ندارد.
6- امام و موضوع استقلال سیاسی
می توان گفت استقلال سیاسی رکن رکین استقلال در همه ابعاد آن می باشد به گونه ای که استقلال اقتصادی یا فرهنگی نیز بدون استقلال سیاسی امری امکان ناپذیر می باشد و اساسا یکی از اهداف انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی ره ، به دست آوردن استقلال بود به گونه ای که استقلال سیاسی یکی از شاه بیت های فرمایشات حضرت امام خمینی ره در پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به شمار می آید چنانکه ایشان در این زمینه می فرمودند : « ما خواهان استقلال هستیم و روابط خود را با جهان غرب بر این اساس پى ریزى مىنماییم. ما مىخواهیم ملت ایران غربزده نباشد و بر پایههاى ملى و مذهبى خویش به سوى ترقى و تمدن گام بردارد. »(صحیفه امام ، ج4، ص 160)
1) امام و مسئله آزادی
آزادی از مقولاتی است که در دوران کنونی بسیار مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. درباره آزادی و حدود و ثغور آن در جامعه امروزی، اختلاف نظرهای گوناگونی وجود دارد. در اینکه برخی در صددند به صورت آشکار آزادی را به معنا و برداشت غربی در جامعه تئوریزه کنند تردیدی نیست و فعلا روی سخن با آنان نیست؛ بلکه سخن با کسانی است که دریافت ها و برداشت ها خود را از آزادی به نام امام در فضای عمومی کشور تبلیغ می نمایند؛ حال در این فرصت کوتاه آزادی را از نگاه امام بررسی می کنیم. از منظر امام خمینی، آزادی از مفاهیم بدیهی است که نیاز به تعریف ندارد. امام در این باره می فرمایند:«آزادی یک مسئله ای نیست که تعریف داشته باشد، مردم عقیده شان آزاد است، کسی الزامشان نمی کند که شما باید حتماً این عقیده را دانشته باشید، کسی به شما الزام نمی کند که حتما باید این راه را بروید، کسی الزام به شما نمی کند که باید این را انتخاب کنی، کسی الزامتان نمی کند که در کجا مسکن داشته باشی، یا در آن جا چه شغلی را انتخاب کنی، آزادی یک چیزِ واضحی است» ( صحیفه امام، ج 10، ص 95-94). از منظر امام خمینی آزادی در حدود اسلام و قوانین اسلامی است و هیچ کس نمی تواند به اسم آزادی از قانون تخلف کند.(همان) امام خمینی دربار? محدود? آزادی در نظام ولایت فقیه می فرمایند: «در هر مملکتی آزادی در حدود قانون است، در حدود قوانین آن مملکت است، مردم آزاد نیستند که قانون را بشکنند، معنای آزادی این نیست که هرکس بر خلاف قوانین، برخلاف قانون اساسیِ یک ملت، برخلاف قوانین ملت، هر چه دلخواهش می خواهد، بگوید آزادی در حدود قوانینِ یک مملکت است، مملکت ایران مملکت اسلامی است و قوانین ایران، قوانین اسلام است».(همان)
عوامل موثر در تغییر رفتار مردم:
* جنگ روانی و فرهنگی وتصرف اراده ملی مردم : « قصص . 38» « زخرف 56 »
* ایجاد اختلاف و شکاف در میان مردم : « ال عمران . 56» « دو قطبی کردن مردم »
* ترویج گناه و فساد : « اسرا . 16 »
بیانی? سالان? یهود : برای تسلیم کردن مسلمانان باید چند مسئله را رعایت کنید .
1. توسع? فساد 2 . توسع? مشروبات الکلی 3 .توسع? مواد مخدر 4 . توسع? اباحه گری
همفر می گوید : ما مسلمانان را با زن و شراب از جنگ با اروپا بیرون کردیم .
* تأویل مبانی قرآن بر اساس چار چوب دموکراسی غربی : « انعام . 116 » « اکثریت ملاک حق نیست »
* بی تفاوت کردن مردم نسبت به مسائل و وظائف دینی « حج . 41 »
* گمراه سازی مردم با پوشاندن حق در باطل : « ال عمران . 71 »
عوامل و عناصر تغییر رفتار و تغییر محاسبات مسئولین :
* عدم همراهی و هم سوئی و هم فکری مسئولین با رهبری انقلاب در تمام ابعاد « فرهنگی ؛ سیاسی ؛ اقتصادی ؛ ... »
* تلاش برای کاهش اقتدار رهبری : « اگر رهبری نظام اقتدار لازم و کافی را نداشته باشد در مسئولین تغییر رفتار و تغییر محاسبات حاصل می شود .»
* ترس کارگذاران از قدرتهای خارجی به خاطر تحریم اقتصادی و معیشت مردم : « توبه . 28 »
گفتند اقتصاد ؛ منابع ؛ سرمایه و پول در دست غرب است .« اعراف . 96 » « سبأ . 15 و 16 »
* توقف و از بین بردن دانش هسته ای و کُند شدن حرکت علمی کشور . « نمل . 15 »
العلم سلطان . « دانش قدرت آفرین است »
* به رسمیت شناختن امریکا بعنوان کدخدا : « ال عمران . 28 »
* دو قطبی کردن فضای عمومی جامعه و ایجاد شکاف و تفرقه : « توبه . 17 »
مسجد ضرار موجب تضعیف نظام و کاهش اقتدار نظام خواهد شد .
* دوستی با دشمنان نظام : « مائده 57 »
* عدم حمایت از بیداری اسلامی : « بیداری اسلامی نابودی غرب را به دنبال دارد . » « منافقون . 7 »
الزامات : ما باید چکار کنیم ؟
* ایجاد نگرش و سبک و گفتمان واحد در بین گروه های مرجع : « فرماندهان ؛ اساتید ؛ معلمان ؛ هادیان ؛ روحابیان ؛...»
* ایجاد یک صدائی در گروه های مرجع در چار چوب عمل به توصیه های مرجع فکری و سیاسی ولایت .
* توسعه و تعمیق اطاعت پذیری در مأ موریتهای سخت و نرم :
* شناخت خلاء ها و آسیب ها :
* تقویت و حفظ تنفّریت از استکبار و امریکا و صهیونیسم جهانی و اسرائیل .
* جلوگیری از ایجاد ترس و خود باختگی از قدرت های بزرگ .
* جلوگیری از هر گونه اقدامی که موجب تضعیف و تخریب استحکامات دفاعی و عوامل بازدارندگی و نهادهای مدافع دست آوردهای نظام .
* شناخت فتنه های آینده و عمق بخشی داخلی برای افزایش قدرت بسیج کنندگی نظام .
* عمق بخشی خارجی « سوریه ؛لبنان ؛ یمن ؛ حمایت و تقویت از آنان .
* آرمان خواهی واقع نگرانه در هم? صحنه ها :
* افزودن تمام ظرفیتهای علمی فرهنگی سایبری برای دشمن شناسی و استکبار ستیزی و بصیرت افزائی .
* تولید قدرت برای ولایت فقیه با ایستادگی در تمام مواضع اسلامی :
گفتمان های لازم :
* گفتمان اقتصاد مقاومتی .
* گفتمان استکبار ستیزی .
* گفتمان مقابله با جنگ نرم .
* گفتمان اندیشه های امام خمینی .
* گفتمان اتحاد اسلامی .
* گفتمان بیداری اسلامی .
* گفتمان عبرتهای عاشورا .
عاشورا :
* عاشورا زیباترین و جامع ترین تابلوئی است که به طور دقیق و جامع تمام ابعاد اسلام ناب محمدی « ص » را به تصویر کشیده است . همانطور که قرآن تابلوی علمی و نظری اسلام ناب هست ؛ عاشورا هم تابلوی عملی و عینی دین و اسلام ناب هست .
اصل داستان: دیالکتیک فتنه و تحریم
با وجود ظاهرسازی بی سابقه امریکا، اروپا و اسراییل درباره هدف قطعنامه 1929 و تلاش به ظاهر وسیع برای مرتبط نشان دادن آن با سیاست هسته ای ایران، مرور روند تحولات و مطالعه مجموعه اظهارات و تحلیل های منابع و مقام های غربی در فاصله زمانی فروردین 89 تا روز تصویب قطعنامه، حاوی نشانه های بسیار روشنی است در این باره که هدف اصلی این قطعنامه ایجاد نوعی دیالتیک (رفت و برگشت/ بده بستان) با جریان فتنه در ایران بوده است. این موضوعی نیست که غربی ها آن را پوشیده نگه داشته باشند، اگرچه تاکنون طی فرآیندی که می توان آن را نوعی سانسور سیستماتیک حقیقت خواند، هیچ یک از تاریخنگاران برنامه هسته ای ایران در اروپا و امریکا، به اندازه کافی برای استخراج حقایق مرتبط با این موضوع کوشش نکرده اند. قطعنامه 1929و تحریم های یک جانبه پس از آن، برجسته ترین سند در تاریخ هماوردی و رقابت راهبردی ایران و امریکاست که نشان می دهد عامل اصلی شکل دهنده به سیاست امریکا درباره ایران ارزیابی آن از موقعیت جریان غربگرا در ایران، و تنگناها، نیازمندی ها و فرصت های آن است. این اصل بنیادینی است که می توان آن را از همین حالا به عنوان نتیجه این پژوهش تلقی کرد.
مقام ها، تحلیلگران و رسانه های غربی به اندازه کافی درباره هدف این قطعنامه صریح بوده و اطلاعات در اختیار ما گذاشته اند. نگاه به سرجمع ادبیات تولید شده حول و حوش این قطعنامه، تردیدی در این باره باقی نمی گذارد که غربی ها وقتی در آغاز سال 1389 به فکر بازنگری راهبرد خود در قبال ایران افتادند و سپس در چارچوب این بازنگری راهبردی، قطعنامه 1929 و به دنبال آن سیلی از تحریم های یک جانبه کاملا بی سابقه در جهان را علیه ایران اعمال کردند، در واقع محیط داخلی ایران را هدف گرفته بودند نه برنامه هسته ای ایران را. اگرچه این قطعنامه به طور کامل از هدفگذاری های خلع سلاح و عدم اشاعه خالی نیست، ولی این هدف ها در واقع هدف های ثانوی آن محسوب می شود. هدف اولی و ذاتی 1929:
1- تقویت جریان فتنه در ایران
2- افزایش اقبال اجتماعی به سمت آن
3- کاهش توان مقاومت نظام در مقابل این جریان
بوده است. این خلاصه ترین بیان ممکن از نتیجه ای است که تفحص در نیات واقعی امریکا از طراحی پروژه تحریم های فلج کننده علیه ایران به ما نشان می دهد ولو اینکه می دانیم تحلیل دیالتیک میان جریان فتنه و قطعنامه 1929 در واقع بسیار پیچیده تر از آنی است که ممکن است در ابتدا به نظر برسد.
دسته بندی زیر، یکی از چند روش متنوعی است که می تواند ابعاد این بده بستان متقابل را روشن کند.
1- هدایت فشار تحریم به سمت زندگی روزمره مردم؛ موثرترین روش احیای فتنه
نخستین و مهم ترین استدلالی که حامیان تحریم های جدید در امریکا مطرح و با تکیه بر آن نتیجه گرفتند که ضرورت دارد در آن مقطع تحریم های بی سابقه اقتصادی علیه ایران اعمال شود، این بود که حامیان تحریم عقیده داشتند اگر فشارهای اقتصادی روی زندگی روزمره مردم در ایران متمرکز شود، نارضایتی ناشی از آن می تواند بدل به سرمایه اجتماعی برای جریان فتنه شود. رویگردانی مردم از جریان فتنه و خالی شدن محسوس خیابان ها به طرز عجیبی امریکایی ها را آزار می داد. روش های رسانه ای و عملیات روانی نیز نتوانسته بود تاثیری بر بی اعتنایی و بلکه تنفر مردم نسبت به این جریان که پس از 9 دی روز به روز تشدید شد، بگذارد. در نتیجه امریکایی ها به این جمع بندی رسیدند که وارد کردن فشار اقتصادی بسیار شدید و بی سابقه تنها روشی است که می تواند مردم را مجددا به خیابان ها کشانده و سبد خالی شدن سرمایه اجتماعی فتنه را پر کند. تغییر ماهیت رژیم تحریم ها از تحریم های عدم اشاعه به سمت تحریم های اقتصادی، دقیقا ناشی از این تحلیل بود که جریان فتنه در ایران به رنج کشیدن اقتصادی مردم نیاز دارد. روزنامه وال استریت ژورنال این موضوع را اینگونه روایت کرده است:
رهبران مخالفان دولت جمهوری اسلامی می گویند دامنه اعتراض های مردمی را فراتر برده و بر سیاست های غلط اقتصادی محمود احمدی نژاد و دولت او متمرکز خواهند کرد. مهدی کروبی که در انتخابات خردادماه سال جاری حضور داشت، ضمن ادامه انتقاد به انتخابات مخدوش، سیاست های ضعیف اقتصادی محمود احمدی نژاد را هم زیر سوال برد. میرحسین موسوی، دیگر رهبر مخالفان ایران هم خواهان گسترش دامنه نارضایتی به تمامی اقشار جامعه شد و به ویژه بر سیاست های غلط اقتصادی احمدی نژاد تاکید کرد.[1]
نویسنده این مقاله ادامه می دهد:
تحلیلگران می گویند با توجه به سرکوب خشن و مرگبار حاکمیت بر معترضان، رهبران مخالفان تلاش می کنند سیاست های خود را تغییر داده و آن را به فازی دیگر تبدیل کرده و به ویژه بر سیاست های اقتصادی تاکید کنند. تئودور کاراسیک[2]، مدیر بخش تحقیق و گسترش موسسه تحلیل نظامی خاورمیانه و خلیج فارس در دبی می گوید: «موضوع اقتصاد همیشه در بحث مخالفان بوده است اما حالا تلاش دارند بیشتر از آن حرف بزنند».[3]
این تحلیل به خوبی نشان می دهد امریکا نیاز سران فتنه به اینکه مردم به لحاظ اقتصادی تحت فشار قرار بگیرند را به خوبی درک کرده و تلاش کرد در قطعنامه 1929 به آن پاسخ بدهد. در واقع در آن مقطع روشن بود که شعارهای پیشین این جریان از جمله ادعای تقلب به کلی خاصیت و کارایی خود را از دست داده و اگر فتنه گران نتوانند راهی جدید برای جلب توجه افکار عمومی پیدا کنند، دیگر شانسی برای بقا نخواهند داشت. به این ترتیب بود که راهبردی شکل گرفت که می توان آن را بازگشت از دریچه اقتصاد خواند، منتها این بار امریکایی ها بودند که به نیابت از دوستان داخلی شان بار اجرای این راهبرد را به دوش کشیدند:
اقتصاد بیش و بیشتر دولتی شده ایران، زیر تحریم های سازمان ملل و آمریکا به شدت متزلزل و منزوی خواهد شد. کارشناسان اقتصادی بالا رفتن نرخ تورم را ناشی از ولخرجی های شدید اخیر دولت[4] ارزیابی می کنند. آنها هشدار داده اند سوبسید های سنگین بر روی مواد غذایی و بنزین که قرار است در 5 سال آینده کم شود، می تواند به افزایش شدید تورم منتهی شود و این می تواند راهی برای ورود مخالفان باشد.[5]
در واقع ایده اصلی امریکا این بود که تحریم موثرترین کمکی است که می توان به فتنه سبز در ایران کرد:
توان گروه های اپوزیسیون ایران برای تغییر رفتار مقامات این کشور کافی نیست. به همین علت است که غرب باید همزمان تهدیدهای چند باره خود در اعمال تحریم های سخت علیه ایران را نیز به منصه ظهور بگذارد. در واقع، تنها با اتخاذ این سیاست است که می توان باور کرد غرب در زمینه شکل گیری صلح و استیفای حقوق بشر در منطقه خاورمیانه جدی است. با این همه انقلاب سبز ایران می تواند در این ارتباط انگیزه جدیدی ایجاد کند. اپوزیسیون ایران در این میان در تلاش است به اصول خود پایدار بماند. برخلاف آن دسته از ایرانیان -از جمله ایرانی های تبعیدی به خارج- که همواره و امیدوارانه بر این باورند رژیم فعلی ایران در زمانی قابل پیش بینی سرنگون خواهد شد اما این امید برای اپوزیسیون داخل کشور بیشتر به یک یاس و ناامیدی می ماند.[6]
نویسنده مجله تایم تصریح می کند که دولت اوباما ایجاد شکاف میان مردم و حاکمیت را هدف اصلی خود از قطعنامه 1929 قرار داده است:
اگرچه تحریمها چندان موثر نبودهاند، اما دولت اوباما امیدوار است اقدامات جدیدی که منافع طبقه حاکم ایران را هدف قرار داده، منجر به بروز شکاف عمیقی میان مردم و حاکمیت شود، بهخصوص اینکه جنبش مخالفان -که اعتراضات خیابانی آنها با سرکوب گسترده نیروهای نظامی وابسته به دولت مواجه شد- درصدد است تا از معضلات رو به افزایش اقتصادی، برای فربهتر کردن و منسجمتر ساختن بدنه مخالفان رژیم بهره بگیرد و این چالش را تبدیل به فرصت کند.[7]
عباس میلانی هم در بحبوحه تصویب تحریم ها، این موضوع را تایید می کند:
به نظر من این مشکل هیچ راه حل نظامی ندارد. به نظر من کوته فکری است که تصور کنیم این مسئله راه حلی نظامی دارد. تنها راه حل این مسئله زمانی است که رژیمی دمکراتیک در ایران بر سر کار بیاید. خوشبختانه بیشتر عناصر برای تحقق این مسئله در داخل ایران موجود است و اوضاع بین المللی مطلوب و حمایت های بین المللی می تواند کمک کند تا این عناصر قوی تر ظاهر شوند.[8]
جان بولتون که تا زمان صدور قطعنامه 1835 نماینده امریکا در سازمان ملل و مذاکره کننده ارشد در تدوین تحریم ها بود، به روشنی می گوید این فتنه 88 در ایران بود که گزینه تحریم ایران را که بیش از دو سال از دستور کار خارج شده بود، مجددا به روی میز برگرداند. بولتون می گوید:
ما باید درک کنیم که این مسابقه بین ایران است که می خواهد به توانایی تسلیحات هسته ای دست یابد و تحریم هایی که می خواهد این روند را آهسته کند. رئیس جمهور امریکا گفته است که می خواهد فشارها به ایران افزایش یابد تا گام به گام اتفاقی که می افتد ملاحظه شود. ایرانی ها منتظراین افزایش فشار نیستند. آنها در دو سال گذشته زیاد تحت فشار قرار نگرفتند. ایرانی ها بسیار به خط انتهای دستیابی به تسلیحات هسته ای نزدیک شدند و تحریم ها نیز در پشت سر جا مانده است.[9]
اشاره جان بولتون به روند طی شده بین سال های 1387 تا 1389 است. شورای امنیت، آخرین قطعنامه تحریم علیه ایران با نام 1835 را در سال 1387 صادر کرد. 1835 پنجمین قطعنامه ای بود که با صحنه گردانی دولت امریکا در فاصله 84 تا 87 علیه ایران صادر شد. در بهار 1387 (یک سال مانده به انتخابات ریاست جمهوری در ایران) ارزیابی امریکا این بود که رژیم تحریم ها در کند کردن روند برنامه غنی سازی ایران ناموفق بوده است. روزی که اولین قطعنامه در فوریه 2007 علیه ایران صادر شد، ایران تنها 164 ماشین در نطنز داشت اما روزی که پنجمین قطعنامه صادر می شد ایران حدود 8000 ماشین در نطنز نصب کرده بود. معنای این اتفاق از دید استراتژیست های امریکایی این بود که اگر هدف تحریم ها کند کردن برنامه هسته ای ایران بوده، در تحقق این هدف ناکام مانده است. در واقع، در آن مقطع کارآمدی گزینه تحریم عمیقا زیر سوال رفته بود. این ارزیابی، هم زمان بود با افزایش شدید نیاز منطقه ای امریکا به ایران (که منجر به مذاکرات مستقیم ایران و امریکا درباره عراق شد) از یک سو، و از سوی دیگر، اطمینان نسبی نسبت به اینکه وضعیت داخلی ایران کاملا باثبات است. نتیجه ترکیب این عوامل با هم این شد که درسال 87 نوعی چرخش راهبردی در استراتژی امریکا درباره ایران ایجاد شد. نخست خاویرسولانا در بهار 87 به ایران آمد و طرحی به ایران ارائه کرد که در آن برای اولین بار تعلیق غنی سازی از فهرست پیش شرط های مذاکره با ایران حذف شده و در خواست فریز (عدم گسترش تاسیسات) جای آن را گرفته بود. دوم، امریکایی ها که تا آن زمان به دلیل عدم تعلیق تاسیسات غنی سازی در مذاکرات با ایران شرکت نمی کردند، تصمیم گرفتند برای اولین بار مستقیما در مذاکرات با ایران حاضر شوند. در واقع مقاومت حدودا 2/5 ساله ایران، امریکا را وادار کرد راهبرد یک مسیره فشار را موقتا کمرنگ کرده و یک راهبرد تعاملی تر را به جای آن بنشاند. مذاکرات ژنو 1 در اول اکتبر 2008 (پاییز 1387) در چارچوب این راهبرد جدید انجام شد و ویلیام برنز معاون وزیر خارجه امریکا به نمایندگی از این کشور –برای اوین بار- مستقیما در آن شرکت کرد. دیپلمات هایی که با موضوع مرتبط بوده اند مکررا برای نویسنده گفته اند که نماینده امریکا در آن مذاکرات مودب ترین عضو جلسه بود. در مذاکرات ژنو 1 که بر اساس طرح خرداد 87 سولانا انجام شد تصمیم گرفته شد که دور بعدی مذاکرات یک ماه دیگر یعنی اول نوامبر برگزار شود. اینجا بود که همه چیز ناگهان دگرگون شد. تیم غربی که تا آن زمان حریصانه در پی مذاکره و توافق با ایران بود، به یکباره میز مذاکره را ترک کرد و تا یک سال بعد از آن بازنگشت. مذاکرات ژنو 2 که قرار بود یک ماه بعد برگزار شود، یک سال بعد در اول اکتبر 2009 برگزار شد. آن زمان این پرسش به طور جدی وجود داشت که چه چیز به یکباره رفتار مذاکراتی غربی ها را تغییر داد و مذاکرات را در زمانی چنین طولانی به تعطیلی کشاند؟ پاسخ این پرسش را محمد علی ابطحی در اعترافاتش (پس از دستگیری در فتنه 88) داده است. ابطحی از قول مهدی هاشمی می گوید این اصلاح طلبان بودند که به اوباما پیغام دادند تا زمان انتخابات ریاست جمهوری در ایران صبر کند و مطمئن باشد که در این انتخابات دوستانش در ایران به جای دولت محمود احمدی نژاد سر کار خواهند آمد. ظاهرا امریکا که سخت احساس ضعف می کرد و در حال گرفتن یک تصمیم تاریخی برای کوتاه آمدن در مقابل ایران بود، این پیام را عمیقا جدی گرفت و تلاش کرده با کمک به پروژه تبدیل انتخابات به کودتا از فروغلطیدن در باتلاق امتیازدهی به ایران اجتناب کند. تعبیری که من همواره در این باره به کار برده ام این است که امریکایی ها به مدت یک سال مذاکراتی را که عمیقا به آن نیاز داشتند تعطیل کردند تا به فتنه 88 در ایران زمان بدهند و انرژی را که باید در این مدت صرف مذاکره با ایران می شد صرف تقویت فتنه بکنند. فتنه 88 یک گزینه بسیار مهم به نام «بی ثباتی داخلی» در سبد خالی شده گزینه های امریکا علیه ایران قرار داد و طبیعی بود که امریکایی ها به هیچ وجه نمی خواستند بدون امتحان کردن این گزینه، به دیپلماسی در مقابل ایران ادامه بدهند. وقتی جان بولتون درباره از روی میز کنار رفتن گزینه تحریم به مدت دو سال سخن می گوید، در واقع به این رویدادها اشاره دارد. نگاهی به این روند تاریخی، هیچ تردیدی در این باره باقی نمی گذارد که فتنه اولا گزینه تحریم را که از روی میز برداشته شده بود مجددا به روی میز آورد و ثانیا ماهیت تحریم ها را از حوزه های هسته ای و عدم اشاعه دور کرده و به سمت تحریم های فلج کننده ناظر به زندگی اقتصادی روزمره مردم نزدیک کرد. در واقع ساده اندیشی محض است اگر کسی تصور کند که خیانت فتنه 88 صرفا آتش زدن تعدادی سطل آشغال در یکی دو شهر ایران بوده است. خیانت اصلی فتنه آن بود که استراتژی فشار بر ایران را که ناکارآمدی آن اثبات شده و تا حد قابل توجهی از روی میز برداشته شده بود، مجددا هم احیا کرد و هم به سمت خطرناک ترین حوزه های اقتصادی سوق داد.
کنث کاتزمن کارشناس ارشد تحریم ها و مشاور کنگره امریکا موضوع را اینگونه جمع بندی کرده است:
این اجماع وجود دارد که تحریم ها درتقویت کردن کسانی که همچنان فکر می کنند رژیم ایران باید روابط خود را با جهان خارج حفظ کند اینکه ایران نباید خود را منزوی سازد اینکه نباید به کشوری مطرود تبدیل شود نقش دارند. اختلاف نظری که وجود دارد بر سر این موضوع است که آیا باید ایده تعامل را کنار گذاشت و فقط تحریم مجازات و محدود ساختن را دنبال کرد یا اینکه همزمان با تحریم ها باید به دنبال راه هایی برای تعامل با رژیم کنونی بود.[10]
[1] چیپ کامینز، وال استریت جورنال (26/12/1389)
[2]Theodore Karasik
[3] چیپ کامینز، وال استریت جورنال (26/12/1389)
[4] اشاره به طرح هدفمندی یارانه ها و پرداخت نقدی به مردم
[5] چیپ کامینز، وال استریت جورنال (26/12/1389)
[6] ریچارد هرتسینگر، روزنامه آلمانی ولت (14/1/1389)
[7] اندرو لی باترز، مجله تایم (19/4/1389)
[8] عباس میلانی، مدیر مطالعات ایران در دانشگاه استنفورد امریکا در گفت وگو با گزارش شبکه تلویزیونی الجزیره انگلیسی (3/3/1389)
[9] جان بولتون، نماینده سابق امریکا در سازمان ملل متحد در گفت و گو با شبکه تلویزیونی فاکس نیوز (14/1/1388)
[10] گفت وگوی کنت کاتزمن با پایگاه اینترنتی شورای روابط خارجی امریکا (15/1/1389)
2- جلوگیری از رکود فتنه سبز با ابزار تحریم های اقتصادی علیه مردم
در فاصله فروردین تا خرداد 1389، همزمان با شروع و تقویت گفتمان تحریم در محافل غربی، یکی از نگرانی هایی که آشکارا ابراز می شد این بود که جنبش سبز در ایران در حال افول است و باید برای جلوگیری از این موضوع راهی پیدا کرد. این امر به تدریج به یکی از قدرتمند ترین انگیزه های اعمال تحریم های اقتصادی شدید علیه ایران تبدیل شد. کاتزمن می گوید:
اکنون بخشی از مشکل ممکن است درگیر شدن ایران با جنبش اپوزیسیون داخلی باشد. موقعیت سیاسی داخلی ایران به دنبال انتخابات جنجالی ژوئن گذشته اکنون عاملی جدید در محاسبات به شمار می رود. این مسئله زمانی که مراسم تحلیف باراک اوباما برگزار شد و او این رویکرد تازه را مطرح کرد وجود نداشت گرچه جنبش اپوزیسیون در چند ماه گذشته تا حدودی خاموش شده است این مسئله هنوز یک عامل تعیین کننده است و شما در لایحه کنگره علیه ایران قطعا شاهد آن هستید.[11]
بویژه، یکی از روش هایی که غربی ها درباره کارآمدی آن در احیای جنبش رو به موت سبز تقریبا هیچ تردیدی نداشتند این بود که دولت در ایران در حالی که مجبور به پرداخت یارانه نقدی به ملت است دچار بحران درآمد شود؛ و این به نوبه خود جنبش سبز را در موقعیت بهتری برای انتقاد از نظام قرار قرار داده و به این ترتیب به احیای آن کمک کند. یک پژوهشگر ارشد اروپایی در این باره گفته است:
مسئله حذف یارانه ها حوزه سیاسی در ایران را مورد حمله قرار داده است. محافظه کاران میانه رو از پیامدهای تورمی چنین سیاستی نگران هستند و این درحالی است که سبزها بدون شک امیدوارند این تدابیر به جنبش های اعتراضی بیشتر که بتواند آنها را بار دیگر احیا کند منجر شود. در این شرایط است که کشورهای غربی به تحریم های جدید اقتصادی علیه ایران فکر می کنند.[12]
یکی از روش هایی که امریکایی ها تصور می کردند با ضریب اطمینان بالا در احیای فتنه موفق خواهد بود، چیزی است که خود آن را تشدید به هم ریختگی داخلی ایران می خواندند. پیش از صدور قطعنامه 1929 منابع امریکایی این موضوع را فاش کردند که امریکا قصد دارد بلافاصله پس از صدور قطعنامه، تحریم های یک جانبه بسیار شدیدی را علیه ایران اعمال کند که قطعا محیط داخلی ایران را درگیر التهابی جدی خواهد کرد. این منابع تشدید این به هم ریختگی را یکی از هدف های اصلی این قطعنامه اعلام کردند:
تحریم های خصوصی و یکجانبه است واقعا گزنده و آزار دهنده خواهد بود. فرار ایران از این فشارها هم فضا را برای فشارهای بعدی آماده می کند. یک مقام رسمی می گوید: «اگر فقط روی اجرای بد تحریم ها تمرکز کنید، شاید نتوانید تاثیر آن را ببینید ولی به هر حال، برهم زده شدن رفتار طرف تحت فشار و محیط داخلی آن را می توانید ملاحظه کنید».[13]
بر این اساس، تحریم ها به گونه ای برنامه ریزی شده بود که امریکا از تاثیر شدید آنها تقریبا به طور کامل مطمئن شود:
تحریم های جدید علیه ایران در صورت اجرایی شدن تاثیر قابل ملاحظه ای بر جمهوری اسلامی ایران بر جای خواهد گذاشت.[14]
3- فتنه 88؛ کمک راهبردی به امریکا برای اجماع سازی جهانی علیه ایران
در حین تلاش برای کشف دیالکتیک متقابل فتنه و تحریم، به سرعت روشن می شود یکی از مهم ترین کمک هایی که فتنه 88 به استراتژی خصمانه امریکا علیه ایران کرد این بود که امریکا را در موقعیت بسیار بهتری برای توطئه چینی علیه ایران در سطح بین المللی قرار داد. امریکایی ها این فرصت را کاملا مغتنم شمردند و از آن برای متقاعد کردن بسیاری از کشورهای جهان برای اعمال تحریم هایی که برخی از آنها آشکارا ضد انسانی بود استفاده کردند. هیچ تردیدی وجود ندارد که اگر فتنه 88 به معنای متهم کردن دروغین نظام به تقلب و همچنین اردوکشی غیر قانونی خیابانی رخ نداده بود امریکا هرگز در موقعیتی قرار نمی گرفت که بتواند تحریم هایی حتی شبیه به آنچه در قطعنامه 1929 و تحریم های یک جانبه آن آمده را علیه ایران اعمال کند. این فتنه 88 بود که به امریکا جرئت و توان چنین جنایتی را علیه ملت ایران اعطا کرد. هیلاری کلینتون وزیر خارجه وقت امریکا یکی از کسانی است که به صراحت و در همان مقطع درباره این موضوع سخن گفته است. کلینتون در گفت وگو با روزنامه انگلیسی فایننشال تایمز در دفتر بزرگش در واشینگتن شرح می دهد که فتنه 88 چگونه به امریکا مجال داده تا استراتژی خصمانه خود علیه ایران را بر تکیه گاهی جدید استوار کند:
انچه طی سال گذشته در ایران شاهد آن بوده ایم این است که تعداد هر چه بیشتری از کشورها به همان نتیجه ای می رسند که امریکا رسیده است و آن اینکه ایران مجهز به تسلیحات هسته ای برای منطقه و فراسوی ان بسیار خطرناک بر هم زننده ثبات است. هدف از تحریم ها متقاعد ساختن ایران به آغاز مذاکرات واقعی مبتنی بر حسن نیت درباره برنامه هسته ای آن است. [15]
4- کاهش توان مقاومت ایران؛ نتیجه گیری راهبردی امریکا از فتنه 88
درک امریکا از تغییرات در وضعیت قدرت ملی ایران در اثر فتنه سال 88 از جمله مهم ترین عواملی بود که امریکا را متقاعد کرد باید اعمال تحریم های فلج کننده اقتصادی علیه ایران را در دستور کار خود بگذارد. ارزیابی امریکا در ابتدای سال 1389 این بود که تحولات سال 88 روابط مردم و نظام را به شدت بحرانی کرده و در نتیجه دیگر حمایت سابق از برنامه هسته ای در میان مردم وجود ندارد. کاهش حمایت مردم از تصمیمات نظام در حوزه های امنیت ملی بویژه موضوع هسته ای از نظر امریکا به این معنا بود که توان مقاومت ایران در مقابل فشارها هم افت کرده و در نتیجه اگر فشارها تشدید شود می توان امتیازهای بسیار بزرگی از ایران گرفت. مارک والاس از مقام های وزارت خارجه امریکا در دوره ریاست جمهوری جرج بوش که در آن تاریخ ریاست پروژه «اتحاد علیه ایران هسته ای» را به عهده داشت، می گوید فتنه 88 ایران را در سراشیبی قرار داده که امریکا باید از آن استفاده کند:
تشدید تحریم ها می تواند ایران را منزوی کند. ما با روندی تدریجی روبرو هستیم که در حال شدت گرفتن است. ما شاهد آن هستیم که حکومت ایران بر روی سراشیبی تندی ایستاده است و اگر شرکت های بیشتری روابط خود را قطع کند ایران به خدمات بین المللی کالا و سرمایه دسترسی نخواهد داشت و با مشکلی واقعی روبرو خواهد شد.[16]
روزنامه سعودی الشرق الاوسط با ذوق زدگی در استقبال از یکی از بیانیه های میرحسین موسوی که بی نهایت شبیه یکی از اظهارات جو بایدن معاون اول رییس جمهور امریکا بوده، می نویسد:
به طور قطع ایران در داخل و خارج رو به ضعف و تحلیل است. نظام ایران منزوی است و برای ایستادگی زمینه داخلی محکمی ندارد. جو بایدن معاون رئیس جمهور امریکا چه خوب گفت که نظام تهران شکننده شده است و بیش از هر زمان دیگری در مقابل ملتش و در منطقه منزوی شده است. میر حسین موسوی هم گفته است نظام در بحران قرار دارد.[17]
عباس میلانی یکی از مشاوران دولت امریکا در امور ایران، حتی بیانیه تهران را ناشی از تلاش کشور برای کاستن فشارها خارجی ارزیابی می کند؛ آن هم در حالی که ایران از حیث داخلی تحت فشار است:
اینکه ایران برای اولین بار پیشنهاد مبادله سوخت را سال گذشته پس از قیام گسترده مردم داد تصادفی نبود، زیرا ایران خود را بسیار مستاصل می دید و می خواست تا با این کار و پیشنهاد قراردادی برای تبادل سوخت هسته ای از فشارهای بین المللی علیه خود بکاهد. حال که ایران به سالگرد انتخابات 12 ژوئن نزدیک می شود و رژیم ایران سرکوب جنبش سبز را افزایش داده است و می خواهد دوباره با طرح توافق تبادل سوخت دوباره چهره ای مثبت از خود در سطح بین المللی نشان دهد و از فشارهای بین المللی بکاهد و مجبور نباشد هم در جبهه داخل و هم در جبهه بین المللی تحت فشار باشد.[18]
در واقع، اگر از منظر مذاکراتی به موضوع بنگریم فتنه 88 کاملا به امریکا اطمینان داد که قدرت چانه زنی ایران عمیقا کاهش پیدا کرده است. وقتی این ارزیابی شکل گرفت دو اتفاق به دنبال آن رخ داد. اول اینکه امریکا پیشنهادهای جذابی را که در انتهای سال 87 رسما به ایران ارائه کرده بود با عجله از روی میز برداشت و دوم، به سمت اعمال فشارهایی حرکت کرد که تا قبل از آن بسا حتی در مخیله اش هم نمی گنجید.
ماریو لیولا، تحلیلگر امور ایران از واشنگتن در این باره به تلویزیون الجزیره می گوید:
معتقدم نظام ایران در حال حاضر در وضعیت چانه زنی بسیار ضعیفی به سر می برد و اگر با آنها برخورد نکنیم انها تصور خواهند کرد که از طریق بلوف زدن پیروز خواهند شد و البته این شیوه بسیار خطرناکی برای جهان است در صورتی که در برابر ایران در پیش بگیرد. [19]
یک منبع دیگر می گوید امریکا به این نتیجه رسیده است که پشتوانه مردمی سابق درباره برنامه هسته ای ایران دیگر وجود ندارد:
حمایت مردمی از برنامه هسته ای ایران رو به کاهش است. هر وقت که ایران در گذشته با بلندپروازی های هسته ای خود زنگ خطر را در غرب به صدا در اورده قادر بوده است از حمایت گسترده داخلی در این خصوص برخوردار شود. حتی منتقدان و مخالفان دولت محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران از حق ایران برای توسعه فناوری هسته ای دفاع کرده اند. اما اینک این نارضایتی فزاینده وجود دارد که برنامه هسته ای که در گذشته مورد حمایت مردم بود در مواجهه با سوءمدیریت اقتصادی و تحریم ها مردم را از نیازهای اولیه و ضروری انها دور می سازد.[20]
یک ارزیابی بسیار رادیکال هم که نقش مهمی در سرمایه گذاری امریکا روی پروژه تحریم های فلج کننده داشت این بود که برخی در امریکا می گفتند مردم ایران به جایی رسیده اند که بیش از آنکه غرب را مقصر مشکلات اقتصادی بدانند، دولت و نظام را مقصر خواهند دانست. دیلی تلگراف می نویسد:
ایرانی ها بیش از آنکه تحریم های امریکا را ریشه مشکلات اقتصادی بدانند دولت را مقصر می دانند.[21]
[1] چیپ کامینز، وال استریت جورنال (26/12/1389)
[2]Theodore Karasik
[3] چیپ کامینز، وال استریت جورنال (26/12/1389)
[4] اشاره به طرح هدفمندی یارانه ها و پرداخت نقدی به مردم
[5] چیپ کامینز، وال استریت جورنال (26/12/1389)
[6] ریچارد هرتسینگر، روزنامه آلمانی ولت (14/1/1389)
[7] اندرو لی باترز، مجله تایم (19/4/1389)
[8] عباس میلانی، مدیر مطالعات ایران در دانشگاه استنفورد امریکا در گفت وگو با گزارش شبکه تلویزیونی الجزیره انگلیسی (3/3/1389)
[9] جان بولتون، نماینده سابق امریکا در سازمان ملل متحد در گفت و گو با شبکه تلویزیونی فاکس نیوز (14/1/1388)
[10] گفت وگوی کنت کاتزمن با پایگاه اینترنتی شورای روابط خارجی امریکا (15/1/1389)
[11] گفت وگوی کنت کاتزمن با پایگاه اینترنتی شورای روابط خارجی امریکا (15/1/1389)
[12] تیه ری کوویل از پژوهشگران موسسه روابط بین الملل و راهبردی فرانسه، پایگاه اینترنتی فرانسوی زبان افر استراتژیک (7/2/1389)
[13] دیوید ایگناتیوس، واشنگتن پُست (21/04/2010)
[14] ماتیو چانس، سی ان ان (3/3/1389)
[15] دنیل دامبی، فایننشال تایمز (30/1/1389)
[16] پیتر بیکر، نیویورک تایمز (4/2/1389)
[17] الشرق الاوسط (7/2/1389)
[18] عباس میلانی، مدیر مطالعات ایران در دانشگاه استنفورد امریکا در گفت وگو با گزارش شبکه تلویزیونی الجزیره انگلیسی (3/3/1389)
[19] گفت وگوی محمد کریشان مجری برنامه ماوراء شبکه تلویزیونی الجزیره با کارشناسان درباره بیانیه گیتس (30/1/1389)،
[20] دامین مک الروی، دیلی تلگراف (31/1/1389)
[21] دامین مک الروی، دیلی تلگراف (31/1/1389)