»» شاخصه های خط امام (ره) « مردم در مکتب سیاسی و انقلابی حضرت امام(
انقلاب اسلامی یک تحول سیاسی اجتماعی بی بدیل است که «هم در نوع و ماهیت، هم در آرمانها و اهداف و هم در شیوه مبارزه» متمایز از همه انواع آن در تاریخ جهان به شمار می آید و به همین نسبت نیز نظام سیاسی برآمده از آن با سایر رژیمهای سیاسی موجود عالم متفاوت است. مردم در انقلاب اسلامی ایران نیز به عنوان یکی از سه رکن شکل دهی، محسوب می شوند اما انقلاب اسلامی، مدل و ادبیات جدیدی از جایگاه و نقش مردم هم در شکل دهی و هم در حفظ و بقای انقلاب و نظام سیاسی ارائه داد که مبتنی بر آموزه های دینی اسلام ناب، با ماهیتی دینی – الهی و رویکردی معنویت گرایانه و انقلابی به دنیا است. شاید یکی از دلایل دشمنی و خصومت ورزی علیه انقلاب اسلامی را باید همین خصوصیت آن دانست که الهام بخش ملتها و جنبشهای عدالت خواه و آزادیبخش شده است. رمز گشایی این ادبیات جدید و کشف چیستی این جایگاه و نقش را باید در کلام معمار بزرگ انقلاب جستجو کرد.
حضرت امام در طول یک دهه مدیریت و رهبری انقلاب و نظام و تلاش برای تثبیت آرمانها و دستاوردهای آن، در کنار توطئه های خارجی، با موجی از رویکردهای لیبرال منشانه و غرب گرایانه در سطحی از مسئولین، نخبگان و جریانات سیاسی تاثیرگذار مواجه بودند که همان نگاه ابزاری غرب را در مورد نقش و جایگاه مردم دنبال می کردند. ملی گراها در دوره دولت موقت و یا لیبرالها، مارکسیستها، سکولارها و التقاطیون دوره بنی صدر هیچ گاه از زاویه اسلام ناب، به مردم نگاه نکرده و نسبتی نیافتند.
البته در دوره های بعد نیز برخی با پیوستن به طبقه اشرافیت و همسو شدن با ارزش های لیبرالی در حالیکه خود را دموکرات می دانستند جایگاه مردم را صرفا به معنای نقش مردم در نظام های لیبرال دموکراسی تفسیر می کردند و مردم داری اسلامی را به پوپولیسم تعبیر می نمودند. فتنه 88 دقیقا نگاه سودجویانه این عده به مردم را نمایان ساخت. در منطق نظام اسلامی مردم از جایگاه مهمی برخوردارند که بازخوانی بیانات معمار بزرگ انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی(ره) بهترین شاخص در تبیین جایگاه و نقش مردم است.
جایگاه ملت انقلابی ایران در نزد امام(ره)
در نگاه امام، ملت انقلابی ایران در تاریخ جهان و اسلام نظیر ندارند: «من با جرات مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله - صلی الله علیه و آله - و کوفه و عراق در عهد امیرالمومنین و حسین بن علی - صلوات الله و سلامه علیهما می باشند. آن حجاز که در عهد رسول الله - صلی الله علیه و آله - مسلمانان نیز اطاعت از ایشان نمی کردند...اما امروز می بینیم که ملت ایران ...با کمال شوق و اشتیاق چه فداکاری ها می کنند و چه حماسه ها می آفرینند....انگیزه آنان ایمان و اطمینان به غیب است. و این رمز موفقیت و پیروزی در ابعاد مختلف است و اسلام باید افتخار کند که چنین فرزندانی تربیت نموده و ما همه مفتخریم که در چنین عصری و در پیشگاه چنین ملتی می باشیم.»(15/3/68)
بصیرت، شجاعت و شهامت، آمادگی و ایثار ملت و جوانان ایران در خلق حماسه های شکوهمند و ماندگار چنان است که امام در تکریم و تجلیل از آنها احساس خود را چنین بیان می کند: «تاریخ اسلام جز یک برهه از صدر اسلام، جوانانی مثل جوان های ایران ما سراغ ندارد و ملتی مثل ملت ایران در تاریخ ثبت نشده است. شما در کجای تاریخ، جز یک برهه در صدر اسلام آن هم نه به طور وسیع بلکه به طور محدود سراغ دارید که جوانان یک کشور اینطور عاشق جنگ باشند اینطور عاشق دفاع از کشور خودشان باشند ... من از این چهره های نورانی و بشاش شما و از این گریه های شوق شما حسرت می برم. من احساس حقارت می کنم، من وقتی با این چهره ها مواجه شوم و این قلب هائی که به واسطه توجه به خدای تبارک و تعالی اینطور در چهره ها اثر گذاشته است، احساس حقارت می کنم.»(16/9/59)
رمز دلدادگی ملت و امام(ره)
بی تردید آنچه که از ابتدا بین امام و ملت پیوند ناگسستنی ایجاد کرده است، معرفت دینی، آموزه های قرآنی- اسلامی و اعتقاد به انجام رسالت الهی و انسانی است. در بررسی وجوه تمایز انقلاب اسلامی ایران با انقلابهای دنیا، این خصوصیت به نحوی برجسته و منحصربه فرد در سه رکن اصلی انقلاب ایران (مردم مسلمان، ایدئولوژی اسلامی و رهبری دینی) مشاهده می شود. همانگونه که امام فرمودند: «همه اقشار کشور ما در انقلاب سهیم و شریکند و همه برای خدا و انجام وظیفه الهی خود وارد صحنه ها شده اند و مقصد خداست و هرگز آمال بلند و الهی خود را به مسائل مادی آلوده نمی کنند و با کمبودها از میدان بدر نمی روند، چرا که کسی که برای خدا جان و مال فدا می کند به خاطر شکم و دنیا از پا در نمی آید.»(6/5/66)
خشوع و بندگی امام در برابر ذات حق تعالی یکی دیگر از وجوه دلدادگی و رمز جاددانگی امام در دل ملت است. «ما می دانیم که از عهده شکر خدا نمی توانیم به در بیاییم. من خودم را عرض می کنم، من شهادت می دهم که خودم تاکنون دو رکعت نماز برای خدا نخوانده ام، هر چه بوده برای نفس بوده. دلیلش هم این است که اگر چنانچه جنت و ناری نباشد، آیا ما باز همان طور مشغول می شویم به دعا یا خیر دعای ما آنی که هست برای این است که خدای تبارک و تعالی به ما عنایت کند و به ما روزی کند بهشت را و محترز کند از جهنم.»(13/3/66)
صداقت، سلامت، سادگی، از جنس مردم و با مردم بودن، آرمان خواهی، عدالت طلبی، دفاع از محرومین و مستضعفین در مقابل زور مداران، صلابت و شجاعت در مقابله با دشمنان اسلام و انقلاب و تکلیف گرایی امام، از وجوه دیگر این دلدادگی است که در کلام امام محرز است:
«ما می خواهیم تکلیفمان ادا بشود، دنبال این نیستیم که یک منصبی به دست بیاوریم.» (13/3/66) «دل و دیدگان ملت ما را جز رضایت حق چیزی پر نخواهد کرد و به همین جهت از بذل مال و جان و فرزندان خویش در راه خدا لذت می برند و ملاک ارزش و برتری در نزد آنان تقوا و سبقت در جهاد گردیده است و از تفرعن ها و خودنمایی های جاهلیت قدیم و جدید متنفرند و من خودم را خادم یک چنین ملتی می دانم و به این خدمت افتخار می کنم.»(6/5/66)
رسالت مردم از منظر امام(ره)
از نگاه امام، بزرگترین رسالت مردم، مساله حفظ اسلام و اصول انقلاب است:«آن چیزی که همه مردم ما فراتر از آن را فکر می کنند، مساله حفظ اسلام و اصول انقلاب است. مردم ایران ثابت کرده اند که تحمل گرسنگی و تشنگی را دارند، ولی تحمل شکست انقلاب و ضربه به اصول آن را هرگز نخواهند داشت. ملت شریف ایران همیشه در مقابل شدیدترین حملات تمامی جهان کفر علیه اصول انقلاب خویش مقاومت کرده است.»(29/4/67)
خطاب دیگر امام به مردم اینکه «به تنها چیزی که باید فکر کنید، به استواری پایههای اسلام ناب محمدی صلیالله علیه وآله وسلم - است. اسلامی که پرچمداران آن، پا برهنگان و مظلومین و فقرای جهاناند و دشمنان آن، ملحدان و کافران و سرمایه داران و پول پرستان اند. اسلامی که طرفداران واقعی آن، همیشه از مال و قدرت بی بهره بودهاند و دشمنان حقیقی آن، زراندوزان حیلهگر و قدرت مداران بازیگر و مقدس نمایان بی هنرند.»(14/9/67)
چگونگی انجام رسالت مردم در حفظ انقلاب و نظام اسلامی در این جمله امام (ره) بیان شده است: «بی تردید رمز بقا انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی است و رمز پیروزی را ملت می داند و نسل های آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن اصلی آن انگیزه الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه برای همان انگیزه و مقصد. اینجانب به همه نسل های حاضر و آینده وصیت می کنم که اگر بخواهید اسلام و حکومت الله برقرار باشد و دست استعمار و استثمارگران خارج و داخل از کشورتان قطع شود، این انگیزه الهی را...از دست ندهید.» (15/3/68)
رسالت مسئولین در مقابل مردم
امام همه مسئولین را «مرهون زحمات و فداکاری های مردم» دانسته و تحقق آرمانهای بلند این ملت انقلابی را وظیفه آنها می داند:«ما آن مقصدی را که آنها داشتند موظفیم که دنبال کنیم. مقصد آنها در شعارهای آنها از اول انقلاب تا حالا و انشای الله بعدها هم شعارها محفوظ است، منعکس است. آنها استقلال می خواهند، آزادی می خواهند و جمهوری اسلامی می خواهند. جمهوری ای که باید اساسش بر احکام اسلام باشد.»(11/3/61)
پس از عبور از فتنه های سالهای اول انقلاب و خصوصا با پشت سرگذاشتن جریان ملی گراها و لیبرالها، روحانیون انقلابی مسئولیت اداره کشور و نظام و پیاده سازی آرمانهای انقلاب را برعهده گرفتند.حضرت امام در سال 67، با هشدار نسبت به آسیبها و تهدیدات، در مورد رسالت آنها به عنوان مسئولین و متولیان امور کشور فرمودند: «هیچ چیزی به زشتی دنیاگرایی روحانیت نیست، و هیچ وسیله ای هم نمی تواند بدتر از دنیاگرایی، روحانیت را آلوده کند، ... در این شرایط حساس و سرنوشت سازی که روحانیت در مصدر امور کشور است و خطر سوء استفاده دیگران از منزلت روحانیون متصور است، ... آن چیزی که روحانیون هرگز نباید از آن عدول کنند و نباید با تبلیغات دیگران از میدان به در روند، حمایت از محرومین و پابرهنه هاست، چرا که هر کسی از آن عدول کند از عدالت اجتماعی اسلام عدول کرده است. ...و در تحقق آن اگر کوتاهی بنماییم، خیانت به اسلام و مسلمین کرده ایم.»(29/4/67)
بی شک این فراز از سخنان امام برای روحانیون، مسئولین و مدیران در سطوح مختلف و برای همه عصرها و نسلها است. تجربه دو دهه اخیر و افت و خیزهای روحانیت و مدیران عالی نظام، حکایت از میزان انطباق آنان با این شاخص از امام است.
توجه به محرومین و مستضعفین، سرفصل عمده ای را در بیانات حضرت امام در طول دروان رهبری و مدیریت انقلاب و نظام داشته است. از نگاه امام، آنها ولی نعمت انقلاب و نظام هستند:«برای اینهائی که اولیای ما هستند، این پائین شهری ها و این پابرهنه ها به اصطلاح شما، اینها ولی نعمت ماها هستند. اگر اینها نبودند، ما یا در تبعید بودیم یا در حبس بودیم یا در انزوا.»(6/5/66)
از منظر امام، خدمت به مردم عبادتی بزرگ و فرصتی برای جلب رضای الهی است:«گمان نمی کنم عبادتی بالاتر از خدمت به محرومین وجود داشته باشد.» (6/5/66)
تأکید امام بر توجه مسئولین به طبقات پائین جامعه
در مکتب سیاسی امام، قشربندی و طبقات اجتماعی تعریف خاصی دارد که مبتنی بر رسالت و تکلیف دینی – انقلابی و تعامل مردم و مسئولین در ادای این تکلیف دارد. در کلام امام، آنکه مایه افتخار مسئولین نظام تلقی می شود خدمت به محرومین و طبقات پایینی است که چه در صدر اسلام و چه در دوران انقلاب اسلامی و پس از پیروزی آن کارنامه موفق و خوبی داشتند:«راستی وقتی که پابرهنه ها و گودنشینان و طبقات کم درآمد جامعه ما امتحان و تقید خود را به احکام اسلامی تا سر حد قربانی نمودن چندین عزیز و جوان و بذل همه هستی خود داده اند و در همه صحنه ها بوده اند - و انشاء الله خواهند بود - و سر و جان را در راه خدا می دهند، چرا ما از خدمت به این بندگان خالص حق و این رادمردان شجاع تاریخ بشریت افتخار نکنیم! ما مجددا می گوییم که یک موی سر این کوخ نشینان و شهید دادگان به همه کاخ و کاخ نشینان جهان شرف و برتری دارد.»(6/5/66) ملاک امتیاز و شایستگی مردم و مسئولین در نزد امام، در هر دوره ای، تقوا و جهاد در راه خدا است: «به همه مسئولان کشورمان تذکر می دهم که در تقدم ملاک ها، هیچ ارزش و ملاکی مهمتر از تقوا و جهاد در راه خدا نیست و همین تقدم ارزشی و الهی باید معیار انتخاب و امتیاز دادن به افراد و استفاده از امکانات و تصدی مسئولیت ها و اداره کشور و بالاخره جایگزین همه سنت ها و امتیازات غلط مادی و نفسانی بشود، چه در زمان جنگ و چه در حالت صلح، چه امروز و چه فردا.» (6/5/66)
امام که از گرفتار شدن مسئولین در محافظه کاری ها و مصلحت اندیشی های خودساخته و بی پایه نگران است و ظهور جریان اشرافی گری و حاکم شدن مرفهین بی درد و دنیازدگان بیگانه با اسلام و انقلاب و اصول و آرمانهای آن را مقدمه استحاله و انحراف از مسیر اصلی و مانع از انجام رسالت و تکلیف دینی- انقلابی می داند، به مسئولین هشدار می دهد که:«مصلحت زجرکشیده ها و جبهه رفته ها و شهید و اسیر و مفقود و مجروح داده ها و در یک کلام، مصلحت پابرهنه ها و گودنشین ها و مستضعفین بر مصلحت قاعدین در منازل و مناسک و متمکنین و مرفهین گریزان از جبهه و جهاد و تقوا و نظام اسلامی مقدم باشد و نسل به نسل و سینه به سینه شرافت و اعتبار پیشتازان این نهضت مقدس و جنگ فقر و غنا محفوظ بماند و باید سعی شود تا از راه رسیده ها و دین به دنیا فروشان، چهره کفرزدایی و فقرستیزی روشن انقلاب ما را خدشه دار نکنند و لکه ننگ دفاع از مرفهین بی خبر از خدا را بر دامن مسئولین نچسبانند و آنهایی که در خانه های مجلل، راحت و بی درد آرمیده اند و فارغ از همه رنج ها و مصیبت های جان فرسای ستون محکم انقلاب و پابرهنه های محروم، تنها ناظر حوادث بوده اند و حتی از دور هم دستی بر آتش نگرفته اند، نباید به مسئولیت های کلیدی تکیه کنند، که اگر به آن جا راه پیدا کنند چه بسا انقلاب را یک شبه بفروشند، و حاصل همه زحمات ملت را بر باد دهند، چرا که اینها هرگز عمق راه طی شده را ندیده اند.» (6/5/66)
امام که خودکامگی و دیکتاتورمنشی اولین رئیس جمهور را نظاره گر بود که به رای 11 میلیونی مغرور شده، با لبخند بیگانه و کف زدن چند عنصر التقاطی و گروهک منفعت طلب ضدانقلاب، مسرور گردیده و در مقابل اسلام، انقلاب، ولایت و رهبری، ملت هوشیار و سلحشور و اصول و آرمانها صف آرایی کرد، به مسئولین وقت که خطابی به همه مسئولین در ادوار مختلف است، می فرماید: «باید ملتفت باشید که آقا شما همان آدمی هستید که توی حبس بودید و شما همان آدمی هستی که در تبعید بودی و شما همان آدمی هستی که در انزوا بودی. این مردمند که آمدند ما را آوردند بیرون از همه اینها و ما اگر تا آخر عمرمان به اینها خدمت کنیم، نمی توانیم از عهده خدمت اینها برآئیم.»(6/5/66)« شما باید توجه به این معنا بکنید که ما را اینها آورده اند و وکیل کرده اند، آورده اند و وزیر کرده اند، رئیس جمهور کرده اند، اینها ولی نعمت ما هستند.»(19/11/60) « همه چیزهائی که ما داریم از این مردم است خصوصا از این مستضعفین، آن بالائی ها به مردم کاری ندارند، آنها مشغول کار خودشان هستند، آنها ناراضی می خواهند درست کنند(23/8/60)
خط قرمز امام در حمایت مردم از مسئولین
امام خط قرمز حمایت مردم از مسئولین و نظام را اسلام دانسته، تاکید می کنند که مرز مدارا و طرفداری، مادامی است که مسئولین نظام، مجلس و دولت «در طریق اسلام باشد» «هر کدامتان بلغزید، مردم دیگر از شما طرفداری نمی کنند، برای اینکه مردم اسلام را می خواهند. ... امر دائر می شود بین شما و اسلام، کدام مسلمان است که شما را بر اسلام ترجیح بدهد....کارهای ما هم هرکدام فاسد است، می گویند کار تو فاسد است، ولی ما جمهوری اسلامی را می خواهیم.»(6/3/60)«ملت با اسلام است، نه با من است و نه با شما و نه با دیگری. من اگر یک کلمه ای بر خلاف اسلام بگویم، همین ملت می ریزند و من را از بین می برند.»(6/3/60)
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد مهدی ممشلی ( جمعه 93/12/1 :: ساعت 5:23 عصر )
»» تبیین شاخصه های خط امام (ره) « رویکرد امام در مواجهه با آمریکا»
سابقه و ماهیت آمریکا در منظر امام
قدرت یابی آمریکا در تحولات قرن بیستم و روند رو به رشد حوزه نفوذ و سلطه این ابرقدرت در دهه های پایانی قرن بیستم، توهمی را در نزد محافل و مقامات غربی پدید آورد که نظام تک قطبی عملی بوده و آمریکا قدرت بلامنازع جهان خواهد بود. پیروزی انقلاب اسلامی پایانی بر این اوهام بود. برهمین اساس و با توجه به نقش بی بدیل انقلاب اسلامی و معمار بزرگ آن در تغییر روند تحولات جهانی و شکستن هیمنه آمریکا، جمهوری اسلامی ایران در کانون دشمنی، تهدیدات و اقدامات خصمانه آمریکا قرار گرفت.
اما حضرت امام از همان ابتدای نهضت اسلامی ایران، ماهیت آمریکا را برای مردم شرح داده و نقش آن را در عقب ماندگی کشور بر ملا می نمودند: «دنیا بداند که هر گرفتاریی که ملت ایران و ملل مسلمین دارند، از اجانب است، از آمریکاست. ملل اسلام از اجانب عموما از آمریکا خصوصا متنفر است... دیروز ممالک اسلامی به چنگال انگلیس و عمال آن مبتلا بودند امروز به چنگال آمریکا و عمال آن. آمریکاست که از اسرائیل و هواداران آن پشتیبانی می کند، آمریکاست که به اسرائیل قدرت می دهد که اعراب مسلم را آواره کند، آمریکاست که اسلام و قرآن مجید را به حال خود مضر می داند و می خواهد آنها را از جلوی خود بردارد، آمریکاست که روحانیون را خار راه استعمار می داند و باید آنها را به حبس و زجر و اهانت بکشد.»(4/8/43)
در بیانات امام زوایای دقیق سلطه گری آمریکا تشریح شده است: «امریکا دشمن شماره یک مردم محروم و مستضعف جهان است. امریکا برای سیطره سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و نظامی خویش بر جهان زیر سلطه، از هیچ جنایتی خودداری نمی نماید. او مردم مظلوم جهان را با تبلیغات وسیعش که به وسیله صهیونیسم بین الملل سازماندهی می گردد، استثمار می نماید. او با ایادی مرموز و خیانتکارش، چنان خون مردم بی پناه را می مکد که گوئی در جهان هیچ کس جز او و اقمارش حق حیات ندارند.»(21/6/59)
امام و موضوع تسخیر لانه جاسوسی
ادامه توطئه های آمریکا علیه انقلاب و نظام اسلامی سبب شد تا در 13 آبان 58 دانشجویان پیرو خط امام، لانه جاسوسی آمریکا در تهران را تسخیر کنند. این اقدام مورد تأیید حضرت امام قرار گرفت و آن را «انقلاب دوم» نامیدند و طی فرمانی به آقای موسوی خوئینی ها و دانشجویان مستقر در لانه جاسوسی در مورد آزادی زنان و سیاهپوستان گروگان فرمودند:«مرکز توطئه و جاسوسی به اسم سفارت آمریکا و اشخاصی که در آن بر ضد نهضت اسلامی ما توطئه نموده اند، از احترام سیاسی بین المللی برخوردار نیستند، تهدیدات و تبلیغات دامنه دار دولت امریکا به قدر پشیزی نزد ملت ما ارزش ندارد، نه تهدید نظامی او عاقلانه است و نه تهدید اقتصادی او واجد اهمیت.»(24/8/58)
امام در واکنش به تهدید و مداخله نظامی احتمالی آمریکا در ایران با اشاره به اهمیت اقدام جوانان و دانشجویان در تسخیر جاسوسخانه می فرماید:«جوان ها...آن لانه فساد را به دست آوردند و آمریکا هم هیچ غلطی نمی تواند بکند و جوان ها مطمئن باشند که آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند. بیخود صحبت اینکه اگر دخالت نظامی، مگر آمریکا می تواند دخالت نظامی در این مملکت بکند ...غلط می کند دخالت نظامی بکند.»(16/8/58)
مسئله تحریم ها و تهدیدها و رویکرد امام
با وقوع انقلاب اسلامی و قطع منافع آمریکا از ایران، ایالات متحده آمریکا از انواع تهدیدات سخت، نیمه سخت و نرم برای مقابله با جمهوری اسلامی بهره گرفت. در این میان تحریم اقتصادی که طی سالهای اخیر به بهانه موضوع هسته ای ایران، محوری عمده در غوغاسالاری و تهدیدات آمریکا علیه ایران بوده است، یک سناریوی تکراری و شکست خورده است که از ابتدای پیروزی انقلاب و به ویژه در دوران جنگ تحمیلی با عنوان طرح محاصره اقتصادی دنبال می شد. امام در مواجهه با این راهبرد آمریکا می فرماید:«این محاصره اقتصادی را که خیلی از آن می ترسند، من یک هدیه ای می دانم برای کشور خودمان، برای اینکه محاصره اقتصادی معنیش این است که مایحتاج ما را به ما نمی دهند، وقتی که مایحتاج را به ما ندادند خودمان می رویم دنبالش. ممکن است یک ده سالی زحمت بکشیم، ده سالی گرفتاری داشته باشیم، اما نتیجه آخرش این است که بعد از ده سال خودمان هستیم.»(12/11/59)
امام که با تأسی به فرهنگ عاشورا، پایه گذار تمدن اسلام ناب و الهام بخش فرهنگ ایستادگی در مقابل ظلم و بی عدالتی در جهان معاصر است در مواجهه با تحرکات و تهدیدات آمریکا می فرماید:«ما را می ترسانند از کشتی هایشان که آمدند در آب های نزدیک آب های خلیج و از طیاره هاشان و از اینها. ما از چه می ترسیم ما از طیاره های اینها می ترسیم ما از کشتی های اینها می ترسیم ما اشخاصی هستیم که در این راه، شهادت را سعادت برای خودمان می دانیم. ملت ما...شهادت را شرف خودشان می دانند،... اگر آمریکا بخواهد یک غلطی بکند، مردم بنشینند همین طور نگاه کنند که آقا بیایند و چتربازهایشان بیایند و امتحان کنند، ...تمامشان را از بین خواهیم برد و خودمان هم کشته می شویم، آنها را هم از بین می بریم . »(3/9/58)
موضوع برقراری رابطه با آمریکا
موضع امام در قبال آمریکا از آغاز نهضت در سال 42 کاملا مشخص بود؛ اما از همان روزهای انقلاب، موضوع رابطه ایران و آمریکا مورد توجه محافل سیاسی و رسانه ای قرار گرفت. امام در آبان 57 در پاسخ به سئوال خبرنگار کانال 2 تلویزیون آلمان که پرسیده بود«رابطه یک دولت اسلامی و دولت امریکا در آینده چگونه خواهد بود؟» فرمودند: «باید ببینیم آمریکا خودش در آینده چه نقش دارد. اگر آمریکا بخواهد همانطور که حالا با ملت ایران معامله می کند با ما رفتار کند، نقش ما با او خصمانه است و اگر چنانچه آمریکا به دولت ایران احترام بگذارد، ما هم با همان احترام متقابل عمل می کنیم و با او به طور عادلانه که نه به او ظلم کنیم و نه به ما ظلم کند، رفتار خواهیم کرد.»(15/8/57)
این سخنان نشان می دهد که استراتژی امام، مبارزه با مستکبران عالم و روحیه استکباری است. با این حال تحولات سه دهه گذشته از افت و خیزهایی در نگرش و رفتار برخی افراد و جریانها وجناح های سیاسی کشور برای نادیده گرفتن اصول، اهداف و آرمانهای انقلاب و خط امام و به فراموشی سپردن ماهیت و سیاستهای امریکا به منظور ایجاد نزدیکی با شیطان بزرگ حکایت داشته است؛ چیزی که از دوره دولت موقت و در فتنه های دهه اول به نوعی رخ نمود؛ اما در دهه دوم در قالب سناریوی های استحاله و براندازی نرم از سوی برخی گروههای سیاسی تا سطح عناصری از کارگزاران نظام پیش رفت. از این دوره تلاشهایی صورت گرفت تا رویکرد و مواضع امام در موضوعات خارجی مورد تردید، فراموشی و یا تحریف قرار گیرد. وقوع فتنه سال 88 حکایت دیگری از یک صف آرایی جدید، بسیار پیچیده و تکامل یافته بود که از سوی برخی نشان دارها و کسانی که چند صباحی خود را همراه انقلاب و امام می نمایاندند، شکل گرفت. آنها منافقانه و بی پرده بر دستاوردهای انقلاب و آرمانهای روشن خط امام و انقلاب تاختند و با قرار گرفتن در جبهه شیطان بزرگ، نشان دادند که این خطر با اقتضائات جدید و پیچیدگی های نوشونده، همچنان قابل احیا است. این درحالی است که رویکرد و مواضع امام از چنان صراحت و وضوحی برخوردار است که نمی توان با رویکردی منافقانه آنها را مصادره به مطلوب کرد.
امام که خباثت و خصومت امریکا با انقلاب اسلامی و ملت بزرگ ایران را به دلیل ماهیت شیطانی و رفتار سلطه جویانه و استکباری این کشور، ذاتی و دائمی می داند در پیامی به مناسبت قطع رابطه آمریکا می فرماید: «ملت شریف ایران! خبر قطع رابطه بین آمریکا را دریافت کردم اگر کارتر در عمر خود یک کار کرده باشد بتوان گفت به خیر و صلاح مظلوم است، همین قطع رابطه است. رابطه بین یک ملت به پاخاسته برای رهائی از چنگال چپاولگران بین المللی با یک چپاولگر عالم خوار، همیشه به ضرر ملت مظلوم و به نفع چپاولگر است. ما این قطع رابطه را به فال نیک می گیریم چون که این قطع رابطه دلیلی بر قطع امید آمریکا از ایران است...من کرارا گوشزد نموده ام که رابطه ما با امثال آمریکا، رابطه ملت مظلوم با جهانخواران است.»(19/1/59)
امام اصولا برقراری رابطه با آمریکا را به ضرر ملت و در جهت تامین خواسته آمریکا می داند: «ما روابط با آمریکا می خواهیم چه بکنیم، روابط ما با آمریکا، روابط یک مظلوم با یک ظالم است. روابط یک غارت شده با یک غارتگر است. ما می خواهیم چه کنیم. آنها میل دارند، که با ما روابط، آنها احتیاج دارند که با ما روابط داشته باشند، ما چه احتیاجی به آمریکا داریم»(2/2/58)
نگاهی به نحوه برخورد آمریکا با موضوع گفتگو با ایران طی سالهای اخیر این سخن امام را تأیید می کند. آمریکائیها مذاکره را فقط برای رهایی خود از مشکلات دنبال می کنند. به همین خاطر سعی می کنند تا شرایط حاکم بر مذاکره را آنها معین کرده و نتیجه را هم به نفع خود مصادره کنند.
بر همین اساس سازش با مستکبران در مکتب سیاسی امام جایی ندارد. ایشان در مواجهه با زمزمه های برقراری رابطه و سازش با آمریکا می فرمایند: «اینهایی که می گویند باید سازش کرد، اینها می فهمند که ما اگر سازش کنیم، له می شویم، اینها راضی اند به این که سازش بشود. اینها می گویند مطیع باشید، هر چه ما گفتیم عمل کنید، خودتان دیگر قدغن است که فکر کنید، فکر خودتان را باید غلاف کنید. آنها می خواهند که آرامش حاصل بشود در دنیا، آرامش وقتی حاصل می شود پیش آنها، که همه تابع باشند. ملت ها باید به فکر باشند، ملت ایران باید به فکر باشد، اگر لحظه ای سستی کند تا ابد له است.»(8/3/66) .
همسویی با سیاستهای امریکا و جلب رضایت و خشنودی شیطان بزرگ، یک شاخص بسیار روشن برای ارزیابی مواضع و رفتار کشورها، سازمانها و نهادهای منطقه ای و بین المللی و همچنین اشخاص، احزاب و گروههای سیاسی داخلی و حتی کارگزاران نظام در فاصله گرفتن از گفتمان انقلاب و امام راحل(ره) محسوب می شود. کافی است که باردیگر به یاد آوریم که امام فرمودند: «اگر چنانچه آمریکا از ما تعریف کند و روزنامه ها از ما تعریف کنند، آنوقت است که باید مردم بگویند که این چه است قضیه، قضیه ای است که دارند تعریف می کنند.»(23/6/58)
از دیدگاه امام «آمریکا هر چه به حکومت ما فحش بدهد و به مجلس ما فحش بدهد یا به افراد فحش بدهد، پیش مردم، آنها معتبرتر می شوند و از آن طرف دیگران، منحرفین هر چه شما را بدگوئی کنند برایتان بهتر است. مصیبت آنوقت بود که از شما تعریف کنند. اگر چهار دفعه تعریف کنند از یک کسی، تعریف کنند از یک چیزی، وقتی تعریف کردند، مردم می فهمند این عیبی دارد که اینها تعریف می کنند از او.»(4/11/61)
« آن روزی را که آمریکا از ما تعریف کند باید عزا گرفت. آن روز که کارتر و ریگان از ما تعریف کنند معلوم می شود در ما اشکالی پیدا شده است.»(20/9/62)
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد مهدی ممشلی ( جمعه 93/12/1 :: ساعت 5:15 عصر )
»» شاخصه های خط امام (ره) « امام و ایجاد جریان سازش ناپذیر مبارزه ب
سرزمین حاصل خیز فلسطین و قدس شریف، بر اساس یک نقشه استعماری از سوی انگلیسیها و صهیونیستها اشغال شد و رژیم جعلی صهیونیستی که اکنون بالغ بر 60 سال سایه شوم خود را بر این سرزمین، مردم آن و امت اسلامی انداخته است، شکل گرفت. هدف اصلی استعمارگران از اشغال این سرزمین مقدس و استراتژیک، تشکیل دولت صهیونیستی و ایجاد یک پایگاه نظامی قدرتمند در قلب خاورمیانه و در میان کشورهای اسلامی برای مواجهه با اسلام و مسلمانان بود. صهیونیستها همچنین استراتژی توسعهطلبی خود را بر پایه «نیل تا فرات» دنبال میکردند.
وقوع انقلاب اسلامی ایران معادلات استعمارگران وصهیونیستها را نیز به هم زد. اعتراف موشه دایان وزیر امور خارجه وقت رژیم صهیونیستی تنها سه روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی مبنی بر این که: «انقلاب ایران همچون زلزلهای است که آثار آن بعدا بر اسرائیل وارد خواهد شد»، حکایت از درک این واقعیت دارد که مسئله فلسطین و قدس شریف و مقابله سازشناپذیر با صهیونیستها، در اصول و آرمانهای ملت انقلابی ایران و مواضع صریح و خدشهناپذیر معمار بزرگ انقلاب حضرت امام(ره) جای گرفته است.
به رغم صراحت اصول و آرمانهای انقلاب اسلامی و سیاست جمهوری اسلامی در قبال موضوع فلسطین و رژیم اشغالگر قدس، در طول سه دهه گذشته شاهد تلاشها و ابراز قرائتهایی جدید بودیم که با این اصل و آرمان انقلاب و نظام نیز زاویه داشت. شکلگیری فتنهها، بستر مناسبی برای آشکارسازی این رویکرد واگرایی و مخدوش کردن اصول و آرمان بود. در جریان فتنه ملی گراها در سال 59 و 60، مواجهه با این اصل انقلابی در ادبیات و شعارهای محوری فتنهگران قرار گرفت. این موضوع به نحوی در فتنه 78 و نیز با صراحت بیشتر در فتنه 88 تکرار شد. موضع و واکنش نظام و ملت انقلابی با این حرکتهای کور استکباری و صهیونیستی همواره کاملاً روشن بوده است. جدای از این اقدام ضد انقلابی، هر از چندی با اظهارنظرهایی روبهرو میشویم که درپی تحریف همان اصول و آرمان های انقلاب اسلامی در مورد فلسطین، برآمده و به نوعی تغییر و یا عبور از آنها را تداعی میکند. تعجبانگیزتر آن است که این اظهارات بعضاً از سوی کسانی مطرح شده که مدعی پیروی از خط امام هستند (نظیر آنچه که در سالهای دهه 70 رخ داد) و یا کسانی که خود را در دولت اصولگرا تعریف میکنند که از وجوه برجسته امتیاز این دولت، آرمانخواهی و پایبندی به عناصر جوهری خط امام و انقلاب و داشتن موضع شفاف در قبال ملت فلسطین و محو رژیم صهیونیستی محسوب میشود.
از این رو ضرورت دارد تا با بازخوانی شاخصههای خط امام و مواضع بنیانگذار انقلاب و نظام جمهوری اسلامی در مورد فلسطین و ماهیت رژیم صهیونیستی، اندیشه های انحرافی را که قصد دارد این مسئله مهم جهان اسلام را کم رنگ و از متن خارج کند، شناخت و دیدگاه اسلام ناب محمدی را در این باره مطرح کرد:
سابقه مواجهه امام با رژیم صهیونیستی
سابقه مواضع رسمی امام در برابر رژیم صهیونیستی به سالهای ابتدای شکلگیری نهضت بزرگ امام باز میگردد. امام در سال 41 در مصاحبه ای فرمودند: «یکی از جهاتی که ما را در مقابل شاه قرار داده است، کمک او به اسرائیل است.»
اهتمام به مسئله قدس شریف، اتحاد مسلمانان و مبارزه با صهیونیسم غاصب، یکی از اولویتهای مهم امام در طول دوران مبارزات قبل از پیروزی انقلاب محسوب میشود. امام دفاع از اسلام و قرارگرفتن در کنار مسلمانانی که در خط مقدم مبارزه با استکبار و صهیونیسم هستند را ضروری دانسته، میفرماید: «پس از گردن نهادن به احکام مقدس اسلام هیچ امری را بر مسلمانان واجب تر از این نمی دانم که با جان و مال خویش در راه گرامی داشتن اسلام به دفاع بپردازند. هنگامی که میبینید خونهای برادران و خواهران بیگناه شما در سرزمینهای مقدس فلسطین جاریست و هنگامی که مشاهده میکنید سرزمینهای ما به دست صهیونیستهای تبهکار ویران گشته، در این شرائط هیچ راهی جز ادامه جهاد نمیماند و بر همه مسلمانان واجب است که کمکهای مادی و معنوی خود را در این جهاد مقدس صرف کنند و خداوند پشتیبان این اراده است.»(مهر1347)
امام در سال 46 طی پیامی در مورد خطر اسرائیل و وظائف دول اسلامی، میفرماید: «کراراً دولتها را به خصوص دولت ایران را از اسرائیل و عمال خطرناک آن تحذیر نمودم، این ماده فساد که در قلب ممالک اسلامی با پشتیبانی دول بزرگ جایگزین شده است و ریشههای فسادش هر روزی ممالک اسلامی را تهدید میکند، باید با همت ممالک اسلامی و ملل بزرگ اسلام ریشه کن شود. اسرائیل قیام مسلحانه بر ضد ممالک اسلامی نموده است و بر دول و ملل اسلام قلع و قمع آن لازم است، کمک به اسرائیل چه فروش اسلحه و مواد منفجره و چه فروش نفت حرام و مخالفت با اسلام است، رابطه با اسرائیل و عمال آن چه رابطه تجاری و چه رابطه سیاسی حرام و مخالفت با اسلام است، باید مسلمین از استعمال امتعه اسرائیل خودداری کنند.» (21/3/47)
اهمیت موضوع درنزد امام و اقدام عملی ایشان را میتوان دراین حکم وجوب کمک مالی به جهاد ملت فلسطین مشاهده نمود: «اکیداً شایسته و بلکه واجب است که قسمتی از وجوه شرعی مانند زکات و سایر صدقات را به مقدار کافی به این مجاهدان راه خدا اختصاص داد، به مجاهدانی که در صفوف نبرد و فداکاری به منظور از بین بردن صهیونیسم کافر ضد بشری میجنگند و برای احیا و اعاده مجد و شرف اسلامی از دست رفته میکوشند.» (مهرماه1347، مصاحبه با نماینده الفتح)
ماهیت رژیم صهیونیستی
از نظر امام «اسرائیل با تباهی و همفکری دولتهای استعماری غرب و شرق زائیده شد و برای سرکوبی و استعمار ملل اسلامی به وجود آمد و امروز از طرف همه استعمارگران حمایت و پشتیبانی میشود.» (22/4/51)
امام در مورد اهداف استکبار و رژیم صهیونیستی میفرماید: «سران کشورهای اسلامی باید توجه داشته باشند که این جرثومه فساد را که در قلب کشورهای اسلامی گماشتهاند تنها برای سرکوبی ملت عرب نمیباشد بلکه خطر و ضرر آن متوجه همه خاورمیانه است. نقشه، استیلا و سیطره صهیونیسم بر دنیای اسلام و استعمار بیشتر سرزمینهای زرخیز و منابع سرشار کشورهای اسلامی میباشد» (16/8/52)
خط بطلان امام بر محور سازشپذیر
همانگونه که در بخش «سابقه رویکرد امام» در این باره اشاره شد، مواجهه امام با این رژیم غاصب از همان ابتدا مبتنی بر محو آن بود: «ما میگوییم اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود و بیتالمقدس مال مسلمین و قبله اول مسلمین است.»(17/6/61)
کوتاه آمدن و سازش در مکتب امام جایی ندارد. اعتراف هفته گذشته هیلاری کلینتون وزیر خارجه امریکا مبنی بر اینکه «چالش اصلی ما در منطقه، وجود یک جریان سازش ناپذیر است که از ایران هدایت میشود» را باید در مکتب سیاسی امام و طول دوران مبارزه قبل از انقلاب ایشان و سیاستهای اصولی و آرمانی جمهوری اسلامی در سه دهه گذشته جستوجو کرد. امام میفرماید: «اینجانب بیش از 15 سال است که خطر اسرائیل غاصب را گوشزد کردهام و به دول و ملل عرب این حقیقت را اعلام نمودهام.... ایران صلح سادات و اسرائیل را خیانت به اسلام و مسلمین و برادران عرب میداند.» (5/1/58) «باید برای آزادی قدس از مسلسلهای متکی بر ایمان و قدرت اسلام استفاده و بازیهای سیاسی را که از آن بوی سازش کاری و راضی نگه داشتن ابرقدرتها به مشام میرسد کنار گذاشت. باید ملتهای مسلمان خصوصاً ملت فلسطین و لبنان، کسانی را که با مانورهای سیاسی وقتگذرانی میکنند، تنبه نموده و زیربار بازیهای سیاسی که نتیجهای جز زیان و ضرر برای ملت مظلوم ندارد نروند.»(10/5/60)
بر همین اساس امام در واکنش به پیمان ننگین مصر و اسرائیل، طی فرمانی به ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه وقت ایران، دستور قطع رابطه با مصر را صادر کرد و فرمودند: «با در نظر گرفتن پیمان خائنانه مصر و اسرائیل و اطاعت بی چون و چرای دولت مصر از آمریکا و صهیونیست، دولت موقت جمهوری اسلامی ایران قطع روابط دیپلماتیک خود را با دولت مصر بنماید.» (11/2/58)
انتفاضه و تغییر در شیوه مبارزه فلسطینی ها
امام که سالهای مبارزه مسلحانه بینتیجه گروههای فلسطینی را شاهد بود، با هدایت رهبران فلسطینی به استفاده از مدل مبارزاتی انقلاب اسلامی، الهامبخش شیوه جدیدی شد که هویتیابی واقعی جریان مقاومت، شکستن اسطوره صهیونیسم و هیمنه استکبار در خاورمیانه از پیامدهای آن است. معظم له در مورد انتفاضه فلسطینی ها می فرماید: «شکی نیست که این آوای الله اکبر است، این همان فریاد ملت ماست که در ایران شاه را و در بیتالمقدس غاصبین را به نومیدی کشاند....آری، فلسطینی راه گم کرده خود را از راه برائت ما یافت و دیدیم که در این مبارزه چطور حصارهای آهنین فرو ریخت و چگونه خون بر شمشیر و ایمان بر کفر و فریاد بر گلوله پیروز شد و چطور خواب بنیاسرائیل در تصرف از نیل تا فرات آشفته گشت و دوباره کوکب دریه فلسطین از شجره مبارکه لاشرقیه و لاغربیه ما برافروخت.»(29/4/67)
امام و ابتکار روز قدس
امام برای جهانی نمودن جریان مبارزه با صهیونیسم و استمرار، ماندگاری و اثربخشی آن، در سال 58 طی پیام به مسلمانان جهان میفرماید: «جمیع مسلمانان جهان را دعوت میکنم آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را که از ایام قدر است و میتواند تعیینکننده سرنوشت مردم فلسطین نیز باشد به عنوان روز قدس انتخاب و طی مراسمی همبستگی بینالمللی مسلمانان را در حمایت از حقوق قانونی مردم مسلمان اعلام نمایند.»(16/5/58)
تمایز جامعه یهود از صهیونیستها در نگاه امام
در مکتب سیاسی امام، حساب جامعه یهود از صهیونیستها جداست: «حساب جامعه یهود غیر حساب جامعه آنهاست و ما با آن ها مخالف هستیم و مخالفتمان برای این است که آنها با همه ادیان مخالف هستند، آنها یهودی نیستند، آنها یک مردم سیاسی هستند که به اسم یهودی یک کارهایی را میکنند.» (24/2/58) بر این اساس از منظر امام، شهروندان سرزمینهای اشغالی به دو دسته قابل تفکیک اند: «یهودی هایی که بازی خوردند و از اقشار عالم جمع شدند آنجا،... و نمیخواهند غیر تعالیم عالیه موسی را داشته باشند پشیمان باشند از اینکه رفته اند آنجا.» (24/2/58) و آنهایی که «اصلاً یهودی نیستند». این عده همان افرادی هستند که به گفته حضرت امام، یک حزب و تشکل سیاسی محسوب میشوند و در تأیید سیاستها و تقویت بنیانهای رژیم غاصب صهیونیست تلاش میکنند. این افراد که با بهانه قراردادن دین موسی(ع) صرفا برای به بازی گرفتن ادیان الهی، شکل دادن یک جریان دین ستیزی در جهان و تلاش برای انهدام اسلام و مسلمانان از هیچ فرصت و ابزاری دریغ نمی کنند، در منطق و مکتب امام، صهیونیستهایی هستند که نام و لباس یهودی پوشیدند و به مثابه سران این رژیم در همه جنایات این جرثومه فساد و تباهی شریک بوده و شایسته برخوردند. بنابراین مسلمانان باید با افرادی که در ظاهر یهودی هستند، اما به صهیونیسم کمک میکنند برخورد کنند. چه اینکه حضرت امام در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی که یهودیان ایران با رژیم صهیونیستی رابطه ویژه داشتند، فرمودند: «اگر یهود ایران برای کمک به اسرائیل مشغول فعالیت باشند بر ملت ایران است که از آن جلوگیری کنند» (23/6/52)
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد مهدی ممشلی ( جمعه 93/12/1 :: ساعت 5:11 عصر )
»» شاخصه های خط امام (ره) « امام و مسئله صدور انقلاب»
در روند تحولات جهان اسلام، انقلاب اسلامی ایران نقطه عطفی در احیای تمدن اسلام و پیاده سازی آموزه های مترقی اسلام ناب محمدی(ص) محسوب می شود. از آنجا که حاکمیت دین خاتم پیامبران(ص) بر جهان از مبانی فلسفی انقلاب و مکتب سیاسی امام به شمار می رود، راهبرد صدور انقلاب، سرفصل خاصی در مکتب سیاسی و استراتژی سیاست خارجی معمار بزرگ انقلاب پیدا کرده است که برای اجرای آن ناگزیر به رویارویی با جبهه باطل با همه گستردگی و بازیگران آن و درهم شکستن حصارهای مستکبرانه و قواعد ناعادلانه نظام موجود بین الملل و مواجهه با مبانی اومانیستی و مادیگرایانه آن شد.
با وجود مواضع روشن امام، بحث صدور انقلاب اسلامی، هم در حوزه منطقه ای و جهانی و هم در حوزه داخلی از سوی افراد، گروهها و جریانهای سیاسی با واکنش هایی همراه بود. چه در زمان حیات حضرت امام و چه در دهه های پس از رحلت ایشان، برخی در مقام تخطئه آن برآمده و برخی نیز با نادیده انگاری این اصل مهم و بیان قرائت های موهوم و التقاطی، تلاش کردند در شاخصه های مسلم خط امام، تشکیک و انحراف ایجاد کنند. مواضع افراد و جریانهای سیاسی در این دوران به ویژه در جریان دو فتنه 78 و 88 و شعارهای جریان فتنه، نمونه بارز امام ستیزی آنان است و آنچه که بیش از هرچیزی مایه تحیر همگان شده است این است که برخی با ادعای ارتباط و وفاداری به امام، در مقام ستیز با امام و شاخصه های غیر قابل انکار و روشن خط و مکتب سیاسی او قیام کردند.
در سالهای دهه 70 و 80، نقاب از چهره مزورانه گروههایی در پوشش جریان دوم خرداد کنار رفت و آنها که به واسطه امام هویتی در عرصه سیاست و قدرت یافتند و مدتی نیز بر میراث امام تکیه زدند، آشکارا بر اندیشه، مواضع و دستاوردهای امام تاختند. تا جایی که فتنه بزرگ 88 را آفریدند. این رونمایی از چهره نفاق تنها متوجه گروههای چون سازمان مجاهدین انقلاب و بازمانده های منحرفین دهه اول نظیر بهزاد نبوی و یا نورسیده هایی چون مشارکت و منورالفکران آن نمی شود که در لایه پنهان شده خود، هرگز با امام و خط او نسبتی نداشتند؛ بلکه گروههای چون مجمع روحانیون مبارز که خود را سینه چاک امام و راه امام دانسته و می دانند تا لیبرال منشان موسوم به کارگزاران که اشرافی گری آنها نقطه مقابل مکتب سیاسی امام است، را در بر می گیرد. بررسی پرونده افراد و گروههای سیاسی در جریان انتخابات دهم و حوادث بعد از آن - که تا لغزیدن و وادادگی و یا انحراف برخی خواص نیز پیش رفت- نشان داد که انتخابات و نتیجه آن صرفا فرصت و بهانه ای برای اجماع همه آنها بود تا به زعم واهی خود، خط امام و میراث او را پایان دهند. وقاحت تا آنجا پیش رفت که از حمایت کاروان ضد انقلابیون، استکبار و صهیونیست ها نیز استقبال کردند. تاثیر منطقه ای و جهانی اندیشه سیاسی امام و انقلاب اسلامی یکی از محورهای عمده معارضه این جریان بود که در مواضع گروههای منتسب و تبلیغات انتخاباتی نامزدهایی چون موسوی و کروبی تا شعارهای "نه غزه- نه لبنان"، "مرگ بر روسیه و چین به جای مرگ بر شیطان بزرگ" و... نمود پیدا کرد.
این روند به ویژه عمق فتنه 88 نشان می دهد که بازخوانی شاخصه های خط امام به خصوص در موضوع "صدور انقلاب اسلامی" یک ضرورت جدی است. برای بررسی این موضوع، باید بدانیم که مفهوم صدور انقلاب در نزد امام چه بود؟ امام چه اهدافی را از صدور انقلاب مدنظر داشت؟ راهبردهای امام در صدور انقلاب چه بودند؟
مفهوم صدور انقلاب
در مکتب سیاسی امام، اسلام و پیاده سازی تعالیم حیات بخش آن، مرز جغرافیایی نمی شناسد. لذا امام تاکید می کند که:«ما که نهضت کردیم، برای اسلام نهضت کردیم؛ جمهوری، جمهوری اسلامی است؛ نهضت برای اسلام نمیتواند محصور باشد در یک کشور، و نمیتواند محصور باشد در حتی کشورهای اسلامی. نهضت برای اسلام، همان دنباله نهضت انبیاست. نهضت انبیا برای یک محل نبوده است. پیغمبر اکرم اهل عربستان است؛ لکن دعوتش مال عربستان نبوده؛ محصور نبوده به عربستان؛ دعوتش مال همه عالم است.»(11/8/58)
در مکتب سیاسی الهی امام، قلب و باور ملتهای جهان مورد هدف پیام اسلام و انقلاب اسلامی است و مرزها و جغرافیای طبیعی مورد توجه قرار ندارند. امام در بیان تمایز "صدور انقلاب" با استراتژی های توسعه طلبانه و تجاوزگرانه قدرت های زورگو می فرماید:«ما اینکه می گوئیم باید انقلاب ما به همه جا صادر بشود، این معنی غلط را از او برداشت نکنند که ما می خواهیم کشورگشائی کنیم. ما همه کشورهای مسلمین را از خودمان می دانیم. همه کشورها باید در محل خودشان باشند. ما می خواهیم این چیزی که در ایران واقع شد و این بیداری که در ایران واقع شد ...این در همه ملت ها و در همه دولت ها بشود. آرزوی ما این است.»(28/7/59) به بیان امام «معنی صدور انقلاب ما این است که همه ملت ها بیدار بشوند و همه دولت ها بیدار بشوند و خودشان را از این گرفتاری که دارند و از این تحت سلطه بودنی که هستند... نجات بدهد.»(28/7/59).
امام حیات و پویایی انقلاب وآرمانهای بلند آن را در صدور انقلاب دانسته و نادیده انگاری این راهبرد را مترادف با شکست قطعی انقلاب می داند: «ما باید در صدور انقلابمان به جهان کوشش کنیم و تفکر اینکه ما انقلابمان را صادر نمیکنیم کنار بگذریم؛ زیرا اسلام بین کشورهای مسلمان فرقی قائل نمیباشد و پشتیبان تمام مستضعفین جهان است. از طرفی دیگر تمام قدرتها و ابرقدرتها کمر به نابودی مان بستهاند، و اگر ما در محیطی دربسته بمانیم قطعا با شکست مواجه خواهیم شد. ما باید حسابمان را صریحا با قدرت ها و ابرقدرت ها یکسره کنیم و به آنها نشان دهیم که با تمام گرفتاریهای مشقتباری که داریم، با جهان، برخوردی مکتبی مینماییم.» (1/1/59)
ملی گراها و همفکران آنها در سالهای اول پس از پیروزی که در مسند قدرت سیاسی کشور نیز قرار داشتند، تلاشهایی را برای عادی سازی روابط با غرب و حتی شیطان بزرگ و کنار زدن روحیه انقلابی در سیاست خارجی دنبال کرده و در مقابل امام ایستادند. یک نمونه آن به تلاش دولت موقت باز می گردد که بعد از آن توسط بنی صدر دنبال شد. این موضوع پس از رحلت امام، در سالهای پس از جنگ تحمیلی، در ادبیات جدیدی و تحت گرایشات سکولاریستی اصلاح طلبان رادیکال نیز تکرار شد. امام در مواجهه با این گرایش های انحرافی و برای روشن نمودن اهداف و راهبردهای سیاست خارجی ایران و موضوع صدور انقلاب می فرماید: «ملی گراها تصور نمودند ما هدفمان پیاده کردن اهداف بین الملل اسلامی در جهان فقر و گرسنگی است. ما می گوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم ما بر سر شهر و مملکت با کسی دعوا نداریم ما تصمیم داریم پرچم لااله الاالله را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآوریم...»(29/4/67)
آرمان و اهداف امام از صدور انقلاب
1- تحقق حاکمیت اسلام ناب و پیاده سازی احکام و آموزه های آن در جهان، آرمان و هدف اصلی امام از صدور انقلاب محسوب می شود: «ما با صدور انقلابمان که در حقیقت صدور اسلام راستین و بیان احکام محمدی (ص) است به سیطره و سلطه و ظلم جهان خواران خاتمه می دهیم.» (6/5/66)
امام با شجاعت و صراحت تمام و بی اعتنا به هر تشکیک و تردید آفرینی داخلی و خارجی اعلام می کند: «ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجی و بینالملل اسلامیمان بارها اعلام نمودهایم که درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم. حال اگر نوکران آمریکا نام این سیاست را توسعهطلبی و تفکر تشکیل امپراتوری بزرگ میگذارند، از آن باکی نداریم و استقبال میکنیم.» (29/4/67)
2- امام که انقلاب اسلامی ایران را الهام گرفته از انقلاب پیامبر گرامی اسلامی(ص) و قیام تعالی بخش کربلا و عاشورا می داند، هدف از صدور انقلاب اسلامی را بستر سازی انقلاب جهانی حضرت حجت(عج) عنوان نموده، می فرماید: «ما با خواست خدا دست تجاوز و ستم همه ستمگران را در کشورهای اسلامی میشکنیم و با صدور انقلابمان که در حقیقت صدور اسلام راستین و بیان احکام محمدی - صلی الله علیه و آله - است، به سیطره و سلطه و ظلم جهانخواران خاتمه میدهیم و به یاری خدا راه را برای ظهور منجی مصلح و کل و امامت مطلق حق امام زمان - ارواحنا فداه - همواره میکنیم.» (6/5/66)
3- امام بیدار شدن ملتها و داشتن درک درست از شرایط ظالمانه حاکم بر جهان را مقدمه تحول و انقلاب جهانی می داند، لذا ایجاد موج بیداری در میان ملتهای مسلمان و تمامی مستضعفین جهان را یکی از اهداف صدور انقلاب و رسالت بدیهی و اولیه آن عنوان می کند:«آرزوی ما این است و معنی صدور انقلاب ما این است که همه ملّت ها بیدار بشوند و همه دولت ها بیدار بشوند و خودشان را از این گرفتاری که دارند و از این تحت سلطه بودنی که هستند...نجات بدهد.»(28/7/1359)
این فراز امام به روشنی چگونگی صدور انقلاب را بیان می کند: «این وظیفه اولیه ما و انقلاب اسلامی ماست که در سراسر جهان صلا زنیم ای خواب رفتگان! ای غفلت زدگان بیدار شوید و به اطراف خود نگاه کنید که در کنار لانه های گرگ منزل گرفته اید برخیزید که اینجا جای خواب نیست و نیز فریاد کشیم سریعاً قیام کنید که جهان ایمن از صیاد نیست! آمریکا و شوروی در کمین نشسته اند و تا نابودی کاملتان از شما دست برنخواهند داشت.» (29/4/67)
4- هدف دیگر امام از صدور انقلاب اسلامی، توجه به عنصر الهام بخشی آن و انتقال تجربه به سایر ملتها و دولتهای مسلمان و مستضعف جهان است:«ما به تمام جهان تجربههایمان را صادر میکنیم و نتیجه مبارزه و دفاع با ستمگران را بدون کوچکترین چشمداشتی، به مبارزان راه حق انتقال می دهیم و مسلما محصول صدور این تجربهها، جز شکوفههای پیروزی و استقلال و پیاده شدن احکام اسلام برای ملتهای دربند نیست.» (6/5/66)
5- دفاع از حقانیت و تکریم روح آزادیخواهی یکی دیگر از اهداف امام در صدور انقلاب بود. امام که چشم انداز صدور انقلاب و موج بیداری ملتها را برافراشته شدن پرچم اسلام بر جهان می داند، با صراحت تمام از جنبش های آزادی بخش حمایت می کند: «ما از تمام نهضت های آزادی بخش در سراسر جهان که در راه خدا و حق و حقیقت و آزادی مبارزه می کنند پشتبیانی می کنیم.» (15/11/58) ایشان به روشنی اعلام می کنند: «من بار دیگر پشتیبانی خودم را از تمام نهضت ها و جبهه ها و گروه هائی که برای رهائی از چنگال ابرقدرت های چپ و راست می جنگند اعلام می کنم. من پشتیبانی خود را از فلسطین رشید و لبنان عزیز اعلام می دارم.» (1/1/59)
حد و مرز صدور انقلاب اسلامی
امام در تعریفی از حد و مرز ایستادگی و مبارزه و صدور انقلاب می فرماید: «ما انقلابمان را به تمام جهان صادر میکنیم؛ چرا که انقلاب ما اسلامی است. و تا بانگ لاالهالاالله و محمد رسولالله بر تمام جهان طنین نیفکند مبارزه هست. و تا مبارزه در هر جای جهان علیه مستکبرین هست ما هستیم.»(22/11/58)
راهبردهای امام در صدور انقلاب
1- یکی از راهبردهای امام، فرهنگ ایستادگی، مقاومت و شهادت طلبی است: «من به تمام دنیا با قاطعیت اعلام می کنم که اگر جهانخواران بخواهند در مقابل دین ما باشند ما در مقابل همه دنیای آنان خواهیم ایستاد تا نابودی تمام آنان از پای نخواهیم نشست، یا همه آزاد می شویم و یا به آزادی بزرگتری که شهادت است، می رسیم.»(6/5/66)
2- راهبرد دیگر امام در صدور انقلاب، تشکیل هسته های مقاومت و بسیج جهانی با الگوی بسیج در انقلاب اسلامی بود:«باید بسیجیان جهان اسلام در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامی باشند و این شدنی است، چرا که بسیج تنها منحصر به ایران اسلامی نیست، باید هسته های مقاومت را در تمامی جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ایستاد.»(2/9/67)
حضرت امام در ادامه می فرمایند: «من امیدوارم که این بسیج عمومی اسلامی، الگو برای تمام مستضعفین جهان و ملت های مسلمان عالم باشد و قرن پانزدهم قرن شکستن بت های بزرگ و جایگزینی اسلام و توحید به جای شرک و زندقه و عدل و داد به جای ستمگری و بیدادگری و قرن انسان های متعهد به جای آدمخواران بی فرهنگ باشد.»(21/12/58)
در مقابل کسانی که- چه در زمان امام و چه در دو دهه اخیر- استراتژی صدور انقلاب را دشمن تراشی و انزوای ایران می دانند و ادبیات صریح امام در مواجهه با جبهه باطل و صلابت و عزم راسخ ایشان برای نابودی مظاهر سلطه، استکبار و صهیونیسم جهانی را بر نمی تابند این راهبرد امام که مقابله با جبهه باطل و نابودی همه مظاهر آن در دوران معاصر حتی با توسل به شیوه های قهرآمیز را ضروری می داند، همواره زنده و شاخصی برای همه نسلها است:«ما درصدد خشکانیدن ریشههای فاسد صهیونیزم، سرمایهداری و کمونیزم در جهان هستیم، ما تصمیم گرفتهایم، به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظامهایی را که بر این سه پایه استوار گردیدهاند نابود کنیم؛ و نظام اسلام رسول الله - صلی الله علیه و آله و سلم - را در جهان استکبار ترویج نماییم ....ما با تمام وجود از گسترش باج خواهی و مصونیت کارگزارن آمریکایی، حتی اگر با مبارزه قهر آمیز هم شده باشد، جلوگیری میکنیم....از خدا میخواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبه مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ آمریکا و شوروی را به صدا درآوریم. (پیام به ملت ایران در سالگرد کشتار خونین مکه 29/4/67)
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد مهدی ممشلی ( جمعه 93/12/1 :: ساعت 5:0 عصر )
»» قدرت نرم آمریکا و ایران
کسب وجهه و اعتبار بین المللى و نفوذ در افکار عمومى جهانیان یا به تعبیر برخى اندیشمندان دستیابى به قدرت نَرم به موازات و حتى فراتر از کسب همین نتیجه در سطح ملى از جمله اهداف مهم و در عین حال تصریح نشده دیپلماسى کشورها در ارتباطات فیمابین است. این مهم به تناسب موقعیت و جایگاه و امکانات و فرصتهاى هر کشور در عرصه بین الملل به شیوههاى مختلف و از مجارى و کانالهاى متعدد، تعقیب مىشود.
دفاع از ارزشهاى مقبول همگانى، صدور اقلام و مصنوعات فرهنگى و مادى با کیفیت، اتخاذ مواضع منطقى و ظاهرپسند، تحرک جدى در عرصههاى دیپلماتیک، مشارکت فعّال در اقدامات بین المللى، میزبانى نشستها و مسابقات بین المللى، اعطاى کمکهاى بشردوستانه، جذب گردشگر، تبلیغات برون مرزى و ... بخشى از سیاستهاى رایج و تجربه شدهاى است که معمولاً هر کشور به فراخور حال، در جهت نیل به این مقصود از آن بهره مىگیرد. در این نوشتار، سیاستهاى اجرایى دو کشور ایران و امریکا در منطقه خاورمیانه، در راستاى تأمین این مهم به اجمال مورد بررسى قرار گرفته است.
واژههاى کلیدى: قدرت نرم، پرستیژ فرهنگى، تصویرسازى مطلوب، دیپلماسى فرهنگى، محبوبیت بینالمللى.
مقدمه
قدرت نرم، امپریالیسم فرهنگى و به تعبیر گرامشى «هژمونى فرهنگى» سه مفهوم نزدیک و داراى حوزه معنایى کم و بیش مشترکى هستند. آن چه از فحواى کلمات اندیشمندان در توضیح واژه نسبتاً جدید «قدرت نرم» برمىآید این است که قدرت نرم، محصول و برآیند تصویرسازى مثبت، ارایه چهره موجه از خود، کسب اعتبار در افکار عمومى داخلى و خارجى، قدرت تأثیرگذارى غیر مستقیم توأم با رضایت بر دیگران، اراده دیگران را تابع اراده خویش ساختن و مؤلفههایى از این سنخ است. این قدرت معمولاً در مقابل قدرت نظامى و تسلیحاتى و در مواردى قدرت اقتصادى و به عبارتى قدرت سخت و خشن به کار مىرود. بارزترین نمونه قدرت نرم در سطح خرد و شخصى تصویرى است که ماکس وبر، جامعهشناس مشهور آلمانى از نفوذ و اقتدار بلامنازع شخصیتهاى بزرگ و چهرههاى متنفذ و کاریزما به دست داده است. «کیفیت استثنایى شخصى که به نظر مىرسد واجد یک قدرت فوق طبیعى، فوق بشرى یا دستکم غیر عادى است که از گذر آن چونان مرد مقتدر و سرنوشتساز جلوه مىکند و بدین دلیل، مریدان یا هوادارانى گرد او جمع مىشوند. رفتار کاریزمایى ویژه فعالیت سیاسى نیست، زیرا مىتوان آن را در زمینههاى دیگرى چون دین، هنر، اخلاق و حتى اقتصاد ملاحظه کرد... مبناى این سلطه عاطفى است نه عقلانى، چرا که تمام نیروى یک چنین سلطهاى بر اعتماد، آن هم غالباً بر اعتمادى بىچون و چرا متکى است».2
از جمله مظاهر قدرت نرم توام ساختن دیپلماسى با اخلاق است که در دوران پس از استعمار کهن مورد توجه سیاستمداران قرار گرفته است: «در دیپلماسى کنونى، اخلاق براى خود جایگاهى هر چند صورى یافته است و تقریباً همه کشورها سعى مىکنند دیپلماسى خود را متصف به آن نشان دهند».3
توام ساختن دیپلماسى معمول با روابط فرهنگى گسترده نیز از جمله عوامل مولد قدرت نرم است:
روابط فرهنگى، زمینهساز و حامى روابط رسمى میان دولتها هستند. زبانِ فرهنگ، زبان ملایمى است که مىتواند روابط رسمى را همراه با تفاهم همچنان زنده نگه دارد. روابط میان کشورها چنان چه به عرصههاى فرهنگى کشیده شود نه تنها در سطح رسمى باقى مىماند بلکه پیوندهاى گستردهترى را میان ملتها ایجاد مىکند.4
عوامل ایجاد و تقویت کننده قدرت نرم
عوامل ایجاد کننده یا تقویت کننده این نوع قدرت بر حسب تعاریف ارایه شده عبارتند از:
موقعیت ایدئولوژیک، ارتباطات دیپلماتیک مطبوع و گسترده، مناسبات و مبادلات فرهنگى، ترویج زبان و ادبیات، تبلیغ آرمانها، ارزشها و اهداف متعالى، ارایه تصویر مثبت و مطلوب از خود،
ایجاد و ابراز صمیمیت، بهرهگیرى مناسب از اطلاعات و فرهنگ در راستاى مقاصد دیپلماتیک، طراحى و اتخاذ سیاستهاى استراتژیک مقبول، زدودن ذهنیتهاى تاریخى منفى، مبادلات دانشگاهى و آکادمیک و سرمایهگذارى در تربیت نخبگان سایر کشورها، فعالیتهاى آموزشى و آگاهى بخش برخوردارى از اطلاعات زیاد و کارآمد، کسب جایگاه و موقعیت علمى پیشرفته و فنآورىهاى تکنولوژیکى، توانمندى اقتصادى بالا، مبادلات تجارى و اقتصادى گسترده در بخشهاى سختافزارى و نرمافزارى، قدرت نظامى و تسلیحاتى (به عنوان هالهاى از توانمندى و اقتدار بالقوه براى رویارویى با بحرانهاى محتمل)، قدرت شکلدهى و کنترل افکار عمومى، قدرت نفوذ در باورها و نگرشها، ظرفیت پذیرش گردشگر و جذب مهاجر خارجى، برخوردارى از شبکههاى خبرى جهانگستر و قدرت تولید و توزیع محصولات رسانهاى متنوع به کشورها و به زبانهاى مختلف، نفوذ در رسانههاى بین المللى، التزام به رعایت معاهدات و قراردادهاى بین المللى، ایفاى رسالت تاریخى متناسب با موقعیت جهانى و سطح انتظار در شرایط مختلف، برخورد مناسب و اتخاذ مواضع مقبول در برخورد با بحرانهاى بین المللى، ارائه خدمات بشردوستانه، القاى توهم بىطرفى در بحرانهاى بین المللى، بهرهگیرى از سازمانها و مؤسسات غیر دولتى، بین الدولى و بین المللى، نفوذ در سازمانها و مجامع بین المللى، بهرهگیرى مناسب از نیروها و شبکه گسترده بازار جهانى و تبلیغ خود از طریق صدور اقلام، رعایت استاندارهاى حقوق بشر، توان رویارویى سریع و در خور در برخورد با توطئهها و تهدیدات تضعیف کننده داخلى و خارجى، قدرت خنثى سازى تبلیغات مسموم، کاهش دشمنىها و مخالفتهاى موجود و محتمل داخلى و خارجى، حمایت از جنبشهاى سبز، مشارکت در جنبشهاى صلحطلب و نیروهاى حافظ صلح، تشکیل انجمنهاى دوستى با کشورهاى مختلف، اعطاى کمکهاى خارجى به کشورهاى نیازمند، تأسیس موسسات غیر انتفاعى، میزبانى کنفرانسهاى بین المللى، برگزارى و مشارکت در نمایشگاههاى بین المللى، توان استفاده از عملیات روانى مناسب در جنگها و بحرانها و ... .5
برخى از اندیشمندان سیاسى، عوامل و عناصر دیگرى را نیز در عداد عوامل تشکیل دهنده و مؤثر در قدرت، اعم از نرم و سخت برشمردهاند که اهم آنها عبارتند از:
وضعیت جغرافیایى (شامل: آب و هوا، نوع زمین، وسعت خاک، موقعیت سرزمین از نظر دسترسى به دریا یا مجاورت با سایر کشورها)؛ جمعیت و نیروى انسانى؛ ظرفیت صنعتى؛ ترابرى و ارتباطات؛ استعدادهاى علمى و اختراعات و ابتکارات؛ سیستم اقتصادى؛ سازمان ادارى و دولتى؛ موقعیت استراتژیک؛ ایدئولوژى و اخلاق اجتماعى؛ اطلاعات و آگاهى؛ تأسیسات نظامى و انتظامى؛ خرد رهبرى و روحیه ملى.6
یکى از اندیشمندان در توصیف قدرت نرم با محوریت کشور امریکا مىنویسد: «قدرت نرم یک نیروى فرهنگى - اقتصادى است و از همتاى نظامى خود کاملاً متفاوت است. آمریکا پیشرفتهترین - نه بزرگترین - نیروى جهان را در اختیار دارد و پیشرفت آن با گامهاى سریع و بلند ادامه دارد و این را در جنگ افغانستان شاهد بودیم. اما از لحاظ «قدرت نرم» نیز کلاس خاصى دارد. در این زمینه هیچ کشورى داراى امکانات امریکا نیست، مک دانلد، مایکرو سافت، هالیوود و هاروارد نمونههایى از این دست مىباشند. این نوع قدرت؛ یعنى فرهنگى که از خود شعاع نور را به اطراف مىپراکند و بازارى که مغزها را جذب مىکند بر جذابیت و جاذبه خود تکیه مىکند، نه هل دادن و دافعه. اتکاى آن به پذیرش است نه به تحمیل. در این جا هم کمیت زیاد کارى انجام نمىدهد. در این زمینه، اروپا، ژاپن، چین و روسیه نمىتوانند مانند اتحادهاى گذشته، علیه آمریکا به پا خیزند. کل استودیوهاى فیلم سازى آنان هم نمىتواند با هالیوود مقابله کند، زیرا اگر حجم تولید مهم باشد، هندوستان که بیشترین تولیدات سینمایى در جهان را دارد باید تا کنون از آن پیشى گرفته باشد. همچنین کلیه دانشگاهها روى هم رفته نمىتوانند هاروارد یا استنفورد را شکست دهند. زیرا تعداد زیاد نمىتواند کیفیت را مغلوب سازد و همواره بهترین و درخشانترین مغزهاى خارجى در رقابت براى ورود به بهترین دانشگاههاى آمریکا مىباشند».7
سى رایت میلز جامعهشناس منتقد امریکایى نیز در قالب نقد موقعیت جهانى امریکا به بیان این نوع قدرت پرداخته و نوشته بود:
ایالات متحده امریکا در حال حاضر، با دیگر ملل، مخصوصاً با شوروى، درگیر یک رقابت تمام عیار به خاطر پرستیژ فرهنگى مبتنى بر ملىگرایى خود است. در این رقابت موضوعات موسیقى، ادبیات و هنر امریکا، و در بعد وسیعترى شیوه زندگى آمریکایى وجود دارند. قدرت اقتصادى، نظامى و سیاسى آمریکا به طور چشمگیرى از قدرت فرهنگى آن پیشى گرفته است. آن چه آمریکا در خارج از مرزها دارد، قدرت است و آن چه در داخل و خارج ندارد وجهه فرهنگى است. این واقعیت بسیارى از لیبرالها را به سوى باز تکریم آمریکا سوق داده است، تکریمى که نه تنها مبتنى بر احساس نیاز چپ براى دفاع ناسیونالیستى از خود در مقابل راست بلکه مبتنى بر الزام فورى حفظ وجهه فرهنگى امریکا در خارج مىباشد.8
برخوردارى امریکا از امکانات عظیم رسانهاى با توجه به کارویژه متنوع آنها در دیپلماسى فرهنگى، نقش بسیار مهمى در تأمین قدرت نرم براى این کشور به دنبال داشته است: «اثرات نقش برتر امریکا در آموزش جهانى، با سلطه رسانههاى جمعى آمریکایى تقویت و تشدید مىگردد. هر چند سایه گسترده فرهنگ امریکا گاهى موجب واکنشهاى تهاجمى مىشود، اما این عنصر «قدرت نرم» ایالات متحده و یک سلاح توانا و غیر تهدیدآمیز در کوشش براى تسلط بر قلوب و اذهان نخبگان خارجى است. بیشتر قدرت نرم آمریکا بر اساس امکانات و ابزارهایى است که تحت کنترل سیاسى نیستند (و نباید باشند). دیپلماسى فرهنگى زمانى مؤثر است که بخشى از یک برنامه تبلیغاتى صریح نبوده و اگر قرار بود دولت آمریکا اثرات اجتماعى آموزش خارجیان در این کشور را به منظور تطابقپذیرى آنان به شکل صریح سازماندهى مىکرد، این اثرات نابود و محو مىشد».9
چند فرهنگى بودن هویت سیاسى آمریکا نیز به تقویت مبانى سیاست خارجى بین المللى و چند جانبهگرایى این کشور و بالطبع به ارتقاى موقعیت آن کمک کرده است. «جامعه آمریکایى به طور فزایندهاى از نظر نژادى، قومى و مذهبى چندگانگى دارد. این مىتواند به جهتگیرى فعالیتگرا و کلى در سیاست خارجى و طرفدارى از روشهاى چند سویه و قانونمند در سازماندهى قدرت هژمونیک کمک کند. بالاخره، هویت ملى آمریکایى توانسته به آمریکا توانایى غیر عادى در جذب و یکپارچهسازى مهاجران در یک سیستم سیاسى با ثبات ولى چند سویه بدهد. این ظرفیت یکپارچهسازى اهمیت بیشترى پیدا خواهد کرد».10
قدرت برقرارى ارتباطات گسترده و عمیق و همکارى متقابل و تأثیرگذارى بر اراده دیگران از جمله وجوه برترى موقعیت آمریکا قلمداد شده است: «بنابراین به نظر ناى، قدرت نرم زمانى اعمال مىشود که یک کشور سایر کشورها را وا دارد چیزى را بخواهند که خود مىخواهد... توانایى تأثیرگذارى بر آن چه دیگر کشورها مىخواهند با منابع نامحسوسى مثل فرهنگ، ایدئولوژى و نهادها ارتباط دارد... ایالات متحده بیشتر از سایر کشورها قدرت همکارى دارد، این قدرت سلطه امریکایى در زمینه ارتباط با عامه عمومى است و به بخش عمده منابع اطلاعات جهان نظارت مىکند که ناى آن را به عنوان عامل عمده تشکیل دهندههاى قدرت در دهه 1990 و بعد از آن مورد توجه قرار مىدهد».11
قدرت اقتصادى و کنترلى عظیم:
«ایالات متحده یک اقتصاد تقریباً 6 تریلیونى را، اگر چه به شکل نامتعادل، سامان مىدهد و یک دستگاه الکترونیکى جهانگیر را اداره مىکند که نظارت و استراق سمع یا شنودانى و مداوم جهان را بر عهده دارد. قدرت نرم این کشور ترسآور است، اگر چه به شکل فزایندهاى در دسترس رقیبان اصلى آن هم قرار مىگیرد».12
موقعیت امریکا در منطقه
تردیدى نیست که امریکا تقریباً از همه ارکان فوق براى اعمال «قدرت نرم» برخوردار است و پیروزى
در جنگ سرد، فروپاشى شوروى و تک قطبى شدن جهان نیز بر این اعتبار افزوده است. حضور بلند مدت در منطقه، نیاز شدید کشورهاى عربى به حمایت مستمر امریکا، وابستگى شدید کشورهاى منطقه به آن، تأمین امنیت صورى منطقه، انعقاد پیمانهاى مختلف با کشورهاى منطقه، پایان دادن به اشغال کویت، اشغال عراق و سرکوب صدام، حضور نظامى جدى در منطقه، نقش تعادلبخشى در منطقه، نفوذ بلامنازع در سازمانهاى بین المللى، روابط گسترده سیاسى، اقتصادى، نظامى و فرهنگى با بیشتر کشورهاى منطقه، تلقى این کشور به عنوان مأمن و تکیهگاه نظامهاى استبدادى و غیر دموکراتیک حاکم بر بیشتر کشورهاى منطقه، نقش محورى آن در فرایند جهانى شدن، کمکهاى اقتصادى و بعضاً بلاعوض به برخى کشورهاى نیازمند منطقه، طرح شعارهاى فریبنده همچون حقوق بشر و مبارزه با تروریسم، قدرت زیاد در جعل اتهامات، بحرانآفرینى و ایجاد رعب و هراس در میان مردم و رهبران کشورها و خوف دولتهاى منطقه از ناهمسویى با سیاستهاى این کشور، نفوذ در میان رهبران و نخبگان بیشتر کشورهاى منطقه، تلاش گسترده فرهنگى براى انتشار ارزشها و الگوهاى مورد قبول خود در جهان اسلام، به ویژه در میان نسل جوان و کسب محبوبیت و ... به اعتبار و نفوذ بیش از پیش این ابر قدرت در منطقه افزوده است. لازم به ذکر نیست که در یکى دو دهه اخیر به دلیل اعمال آشکار برخى سیاستهاى خشن توجیهناپذیر همچون حمایت صریع و قاطع از اسرائیل، یکجانبهگرایى، توسعهطلبى، اشغال عراق و افغانستان، مخالفت با سوریه و لبنان، حمایت از برخى گروههاى تروریستى همچون القاعده و ... اعتبار و وجاهت آن افول یافته و قدرت نرم آن تا حد زیاد تحلیل رفته است. این معادله احتمالاً در خصوص ایران سیرى معکوس طى کرده است. در هر حال، هر چند پاسخ قطعى به این سؤال در قالب برآورد موقعیت این دو کشور از حیث برخوردارى از قدرت نرم و سخت و جایگاه استراتژیک آنها در منطقه بسیار مشکل است و نیاز به بررسى و کاوش افکار عمومى مردم و نخبگان منطقه دارد؛ اما ظواهر امر چنین نشان مىدهد که امریکا از حیث قدرت نرم و سخت هنوز هم نه تنها در خاورمیانه که در کل جهان موقعیتى نسبتاً ممتاز و برجسته دارد. جمهورى اسلامى ایران نیز هر چند از حیث قدرت سخت موقعیتى نازل دارد اما شواهد عینى چنین نشان مىدهد که موقعیت معنوى و فرهنگى و به اصطلاح قدرت نرم این کشور تدریجاً رو به فزونى نهاده و در حال تبدیل شدن به یک قطب فرهنگى مؤثر در منطقه و جهان است.
موقعیت ایران در منطقه
نویسنده بر این باور است که جمهورى اسلامى به دلایل عدیدهاى که به برخى از آنها در زیر اشاره خواهد شد، زمینهها و شرایط لازم را براى کسب قدرت معنوى و ارتقاى نصاب محبوبیت خود در میان
کشورهاى منطقه فراهم ساخته است و به برخى از سیاستها و خط مشىهاى سادهانگارانه وناسنجیدهاى که به ویژه در سالهاى اولیه پیروزى انقلاب به سردى روابط و کاهش اعتبار بینالمللى او به ویژه در منطقه منجر شده بود؛ تدریجاً پایان داده است. دیپلماسى فعال کشور در چند سال اخیر به اتخاذ، احیا و تثبیت سیاستهاى خاصى دامن زده است که مجموعاً به خروج کشور از انزوا و تصویرسازى مثبت از آن در افکار عمومى بین المللى و زدودن برخى ابهامات و در یک کلام کسب هژمونى فرهنگى کمک شایان کرده است. برخى از این سیاستها عبارتند از:
تلاش در جهت:
- کسب موقعیت برتر به عنوان بزرگترین کشور منطقه، با پیشینه و غناى تاریخى کهن و موقعیت استراتژیک
- اتحاد سیاسى، اقتصادى و فرهنگى جهان اسلام
- تشنجزدایى و پیشبرد صلح و امنیت در سطح منطقه و جهان
- ایجاد درهمآمیختگىهاى فرهنگى، اقتصادى و دینى وسیع با بسیارى از کشورهاى منطقه
- حسن همجوارى با همسایگان و ارتقاى اعتماد فیمابین از طریق اجراى اقدامات اعتمادساز
- اعلام خاورمیانه به عنوان منطقهاى عارى از سلاحهاى کشتار جمعى
- تحرک دیپلماتیک و حضور موفق در مجامع بین المللى
- التزام عملى به رعایت معاهدات و پیمانهاى بین المللى
- طرح و ترویج ایده گفت و گوى مذاهب، فرهنگها و تمدنها
- حل و فصل مسالمتآمیز بحرانهاى منطقهاى و بین المللى
- محکومیت مستمر اسرائیل به عنوان کانون شرارت در منطقه
- احقاق حقوق ملت مظلوم فلسطین
- نفى جهانى ذهنیت جنگ سرد و دشمن سازى توهمى
- مشارکت فعال در اعطاى کمکهاى بشردوستانه به جامعه بینالملل
- فعالیت دیپلماتیک گسترده در جهان اسلام در دوره ریاست کنفرانس اسلامى (اجلاس هشتم)
- شکلگیرى و فعالیت سازمان همکارى اقتصادى (اکو)
- مبارزه با کشت، تولید، توزیع و ترانزیت مواد مخدر
- تأمین ملاحظات زیست محیطى
- پذیرش بیش از دو میلیون آواره افغانى و عراقى در بیش از دو دهه
- مبارزه جدى با تروریسم
- قطع رابطه با رژیم آپارتاید (افریقاى جنوبى)به عنوان یک افتخار تاریخى در سالهاى اولیه بعد از پیروزى انقلاب
- مخالفت صریح با حضور نیروهاى خارجى در منطقه
- زمینهسازى براى اجراى اعلامیه جهانى حقوق بشر اسلامى
- اتخاذ تدابیر عینى در جهت رفع تنشها و بحرانها همچون بحران بوسنى، آسیاى مرکزى، قفقاز، افغانستان و عراق
- مخالفت با جریانات افراطى و بنیادگرایانه در جهان اسلام
- صدور فیلمهاى داراى محتواى غنى فرهنگى و تلاش در جهت گسترش زبان فارسى
- کمکهاى اقتصادى به برخى از کشورهاى فقیر منطقه و جهان اسلام
- مشارکت فعال در احیاى سنت حج ابراهیمى و کسب وجهه به ویژه در میان تودههاى مسلمان
- تحرک جدى در برخورد با اهانتهاى دشمنان به اسلام همچون قضیه سلمان رشدى
لازم به ذکر است که جمهورى اسلامى به دلیل طرح برخى اتهامات به ویژه از سوى امریکا همچون: تلاش براى صدور انقلاب اسلامى به سایر کشورهاى اسلامى، حمایت از جریانات افراطى و تندروانه، حمایت از تروریسم، دشمنى قاطع با اسرائیل، نقض حقوق بشر، حمایت جدى از حزب اللَّه و انتفاضه ملت فلسطین، تلاش براى دستیابى به سلاح اتمى، دامن زدن به برخى اختلافات تاریخى میان مسلمین، انتقامگیرى به خاطر جنگ هشت ساله با عراق به ویژه از کشورهاى کمک کننده به عراق، مالکیت عدوانى بر جزایر سهگانه مورد ادعاى امارات، تلاش در جهت احراز رهبرى جهان اسلام، نامشروع نمایاندن برخى حاکمیتهاى موجود در جهان اسلام، تلاش در جهت تضعیف موقعیت امریکا در منطقه و مسایلى از این دست؛ همواره در تحقق این هدف؛ یعنى کسب و ارتقاى قدرت و اعتبار معنوى با مشکلات و موانع جدى مواجه بوده است و در این راه هزینههاى سنگینى متحمل شده است. اما روند موفقیت کشور در کسب این مهم همواره صعودى بوده است.
پىنوشتها
1.دانشجوى دکترى دانشگاه امام صادقعلیه السلام.
2. ژولین فروند، جامعهشناسى ماکس وبر، ترجمه: عبدالحسین نیکگهر، (انتشارات رایزن، 1368)، ص 244.
3. محمدرضا، البرزى، ارزیابى تحول دیپلماسى در قرن بیستم، (نشر سفیر، 1368)، ص 17.
4. حسین سلیمى، فرهنگگرایى، جهانى شدن و حقوق بشر، (دفتر مطالعات سیاسى و بین المللى، 1379)، ص 69.
5. ر.ک: جوزف ناى، کاربرد قدرت نرم، ترجمه: سید رضا میرطاهر، 1383.
6. علىاصغر کاظمى، نقش قدرت در جامعه و روابط بین الملل، (نشر قومس، 1369)، ص 138.
7. ام استفان والت، جوزف و جى جان ایکنزى، تنها ابرقدرت، تدوین: جى. جان ایکنبرى، ترجمه: عظیم فضلىپور، (انتشارات مؤسسه فرهنگى مطالعات و تحقیقات بین المللى ابرار معاصر تهران، 1382)، ص 255.
8. سى رایت میلز، نخبگان قدرت، ترجمه: بنیاد فرهنگى پژوهشى غربشناسى، (انتشارات فرهنگ مکتوب، 23، 1383)، ص 435.
9. همان، ص 219.
10. همان، ص 422.
11. هربرت شیلر، وسایل ارتباط جمعى و امپراتورى امریکا، ترجمه: احمد میرعابدینى، (سروش، 1377)، ص 100.
12. همان، ص 100.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد مهدی ممشلی ( جمعه 93/12/1 :: ساعت 4:45 عصر )
»» 25 دلیل برای دشمنی با آمریکا
مرگ بر آمریکا فریاد و دعایی است که از آه دل مظلومان عالم به خصوص مردم مظلوم ایران در طول تاریخ برخاسته و بر می خیزد این شعار نماد نفرت از هر گونه جنایات بی شمار و زورگویی ها، چپاولگری ها و خود برتربینی های آمریکا بر مردم مظلوم ایران است و خاطرات دردناک آن هنوز هم برای مردم ایران آزار دهنده است، در حقیقت نفرت و بی اعتمادی مردم ایران به آمریکا عمیق تر و تاریخی تر از آن است که به سادگی و با لبخندهای دیپلماتیک قابل حل و فصل باشد.
چرا مرگ بر آمریکا؟ چون آزادی در آمریکا یعنی تایید اعمال و کردار اسرائیل در فروختن اعضای بدن نوجوانان فلسطینی در بازار سیاه و اگر آمریکا در این موارد سکوت میکند به خاطر حرمت گذاشتن به زندگی انسانی است که با این پیوند زندگی دوباره ای به دست می آورد و این یعنی حقوق بشر امریکایی.
چرا مرگ بر آمریکا؟ چون آزادی در آمریکا یعنی اینکه بگویند ما فقط زبان و چماق داریم و گوشی برای شنیدن نداریم و بقیه کشورها باید فقط گوشی برای شنیدن و دستی برای گرفتن هویچ داشته باشند و داشتن زبان برای آنها را سلاحی تروریستی می دانند که اگر این زبان سخن از مقاومت علیه سلطه گری آمریکا بگوید اول باید تحریم اقتصادی شود و بعد هم طبق بند هفتم منشور سازمان ملل باید پرونده آنها به شورای امنیت برود برای انجام حمله نظامی احتمالی به آن کشور.
چرا مرگ بر آمریکا؟ چون آزادی در آمریکا یعنی بمب های خوب پهبادهای آمریکا باید بر سر آدم های بد جهان سوم فرود آید که مخالف سلطه آمریکائی ها بر کشورشان هستند و این همان نظم نوین جهانی است که وعده اش را داده اند.
چرا مرگ بر آمریکا: چون آزادی در آمریکا یعنی زمانی که اعلام میکند سیاست ما مذاکره نکردن با تروریستهاست عیبی ندارد و این خیلی هم خوب است ولی اگر به صورت علنی در کشورهای حوزه خلیج فارس مثل قطر با تروریست های طالبان به گفتگو می نشینند باید مردم جهان بدانند این از تبصره های آزادی و حقوق بشر آمریکا برای مردم افغانستان و ملت های منطقه و جهان است و منعی ندارد.
چرا مرگ بر آمریکا؟ چون آزادی و حقوق بشر در آمریکا یعنی اگر فقط تشخیص دادند صدام سلاح هسته ای در عراق تولید میکند خود را مجاز بدانند که به آن کشور حمله کرده و یک میلیون عراقی بی گناه را با بمب های ده تنی به کشتن بدهند هر چند تشخیص آنها غلط بوده باشد یا عمدا دروغ گفته باشند حتی کشتن خود صدام را که منبع جنایت های فاش نشده آمریکا در منطقه بود را یکی از ارزش های والای آزادی و دموکراسی می دانند چرا که در نظر امریکائیان دموکراسی و آزادی و حقوق بشر یعنی تحریک صدام به جنگ با ایران و حمایت از او در به دست آوردن سلاح شیمیایی و اجازه استفاده از سلاح های شیمیایی به صدام علیه مردم ایران و مردم عراق و این از جذابیت های حقوق بشر و آزادی آمریکایی برای مردم جهان است.
چرا مرگ بر آمریکا؟ چون آزادی و حقوق بشر در آمریکا یعنی سرنگون کردن عمدی هواپیمای مسافربری ایران و کشتن سیصد زن و بچه بی گناه و اگر هم بگویند این یک اشتباهی راداری بوده و به فرض هم برای اشتباه به فرمانده آن ناو، برای کشتن290 نفر انسان بی گناه مدال افتخار می دهند به این خاطر است که در محاسبات خودشان ملت ایران را تحقیر کنند و گرنه از روی زمین هم مشخص بود که آن هواپیما مسافربری است نه جنگی، و این همان لیاقتی است که برای داشتن رهبری جهان از آن دم می زنند.
چرا مرگ بر آمریکا؟ چون آزادی در آمریکا یعنی اگر کسی هولوکاست را نقد کند مثل گالیله او را تهدید به سوزاندن میکنند ولی اگر به همه مقدسات و شخصیت ها و ادیان الهی توهین کنند خوشحال هم میشوند و مگر میشود چیزی که اسرائیل را خوشحال کند بگویند این حقوق بشر و دموکراسی و آزادی نیست.
چرا مرگ بر آمریکا؟ چون آزادی در آمریکا یعنی ازدواج مرد با مرد و یا زن با زن و دادن بچه به آنها از پرورشگاه برای بزرگ کردن یک بچه در خانه ای که دو زن و یا دو مرد همجنس باز به عنوان زن و شوهر در آن خانه زندگی میکنند و از بین بردن کانون خانواده که محل اصلی پرورش یک انسان است، و آنها این را ارزشی برای آزادی امروزی میدانند ولی داشتن حجاب برای زنان را عقب ماندگی و عملی تروریستی می دانند که باعث عقب افتادگی ملت ها شده است و این همان آزادی غربی است که به آن بسی هم افتخار می کنند.
چرا مرگ بر آمریکا؟ چون آزادی در آمریکا یعنی دخالت و جنایت و چپاولگری در کشورهای دیگر برای منافع نامشروع خودشان به بهانه های واهی و در حالی که امریکائیان منابع کشورهای دیگر را به تاراج می برند با رسانه های خودشان برای آزادی و حقوق بشر مردم آن کشور دل هم می سوزانند و اگر عوامل مزدورشان رئیس جمهور برگزیده و مردمی مصر را محاکمه می کنند و یا خودشان میلیون ها نفر را در ویتنام با گازهای سمی می کشند مانعی ندارد و این موارد است که جذابیت های آزادی و حقوق بشر آمریکا را چندین برابر می کند.
چرا مرگ بر آمریکا؟ چون آزادی در آمریکا یعنی اینکه جهانیان باید بفمند که آزادی در آمریکا در لوله اسلحه ای است که به طرف مخالفان امریکا نشانه رفته است، آزادی و حقوق بشر در آمریکا یعنی همین بس که در سازمان ملل به ملت های دیگر اجازه بدهند فقط حرف بزنند هر چند با قانون آزادی حق وتو و با تهدید و تطمیع نمی گذارند به شخصیت جناب آقای آزادی و حقوق بشر و دموکراسی امریکایی در دنیای آزاد توهین بشود و این هم یکی دیگر از جذابیت های دموکراسی و حقوق بشر برای جهان آزاد است که از آن دم می زنند.
چرا مرگ بر آمریکا؟ چون انتقاد از زرادخانه ها و بمب های اتمی اسرائیل یعنی مخالفت با دنیای آزاد و این یعنی عدالت، حقوق بشر، آزادی و دموکراسی آمریکایی برای همه مردم جهان و هر کس که مخالف این چیزی بگوید و حرکتی انجام بدهد یعنی بی عدالتی و زیر پا گذاشتن قانون و این اعمال برای امریکا خیلی هم عادلانه و افتخار آفرین است.
چرا مرگ بر آمریکا؟ چون حرف حساب آمریکا در جهان یعنی اینکه وقتی که آنها بگویند که ما با تروریست ها می جنگیم هر کسی که با آنها نباشند تروریست است و در محور شرارت قرار می گیرد هر چند خودشان این گروههای تروریست را بوجود آورده باشند، و آزادی آمریکایی یعنی استفاده کردن از بمب های اتمی در ژاپن و کشتن دویست هزار نفر در یک ثانیه و بگویند ما باعث پایان جنگ شده ایم و این را برای خود افتخار بدانند هر چند خودشان هم خوب می دانند هیچ جنگی در دنیا با انفجار بمب اتم به پایان نرسیده و نمی رسد چرا که ژاپن بعد از شکست آلمان شکست را پذیرفته بود و تسلیم شده بود و این ره آورد آزادی آمریکا برای انسان امروز است.
چرا مرگ بر آمریکا؟ چون آزادی در آمریکا یعنی اینکه درست است که اسرائیلی ها بی ریشه دارترین و سفیه ترین انسان های روی زمین هستند که از طرف همه پیامبران و ادیان الهی مطرود گشته اند و پیامبرشان هم آنها را نفرین کرده و تبعید شدگانی که اسکان دائمی در هر زمینی و عبادت بر هر قبله ای بر آنها حرام گشته است ولی در نظر آمریکا جهانیان باید بدانند که آزادی و حقوق بشر یعنی تایید تمام جنایات اسرائیل در غصب کشور فلسطین و مهر تاییدی بر همه اعمال و کردار اسرائیل به خاطر نشاندن سران آمریکا روی صندلی ریاست.
چرا مرگ بر آمریکا؟ چون آزادی در آمریکا یعنی اینکه هر چه آمریکا بگوید عین حقیقت است و باید قانون شود همچون قانون کاپیتالسیون و یا حق وتو و یا انکار هولوکاست و غیره …… و بقیه باید گوش کنند و فرمان ببرند، چون آزادی در آمریکا یعنی همین قدر که اسرائیل اجازه بدهد فلسطینیان مظلوم و رانده شده از سرزمن شان نفس بکشند کافی است و از سرشان هم زیاد است و بی عدالتی در آمریکا یعنی اگر فلسطینیان بخواهند علیه رژیم غاصب اسرائیل انتقاد کنند تروریست های افراطی محسوب می شوند و باید کشته و یا زندانی شوند و هزاران جنایت ها و جنگ های دیگر که به اسم آزادی و حقوق بشر که به عنوان وسیله ای برای توهین و چپاول حقوق انسان امروزی به کار می برند.
چرا مرگ بر آمریکا؟ چون هنوز ادبیات سردمداران امریکا و مسئولان دستگاه دیپلماسی این کشور نسبت و ایران و ملت های جهان همان ادبیات قرون وسطایی است که با بی شرمی و گستاخی هر چه تمام تر و فقط با رنگ و بویی مدرن تر بر ملت ها تحمیل می کنند و از موضع برتری جویانه و توهین آمیز با مردم عزتمند ایران حرف می زنند.
چرا مرگ بر آمریکا؟ چون چه چیزی در اعمال و کردار و سخنان آمریکا تغییر کرده که رفتار ما نیز مطابق آن در ایران تغییر کند؟ زمانی که دولت امریکا همچنان فقط در جهت حفظ امنیت و تأمین منافع نامشروع اسرائیل و منافع نامشروع خودش جنایت می کند و جنگ ها راه می اندازد و این است که خلاف مصالح بشریت و امنیت عمومی برای صلحی پایدار در جهان امروز به حساب می آید و مرگ بر آمریکا را برای همه انسانها واجب کرده است.
چرا مرگ بر آمریکا؟ چون تاکنون هیچ ملت و دولتی نتوانسته اعتماد امریکا را به خود جلب کند چرا که امریکا هر موقع که احساس خطر کند و یا منافعش تهدید شود و یا بخواهد به چپاول گری های بیشتری دست بزند مثل آب خوردن و به راحتی همه دوستی ها و قراردهای امضا شده بین المللی را پا گذاشته و در لحظه ای تبدیل به دشمن می شود و در جهت حفظ امنیت و منفعت خود مجاز است دست به هر کاری بزند حتی جاسوسی از دوستان و متحدان خودش در اروپا و جهان و مهم تر این که پیشرفته ترین کشورها و متمدن ترین ملت ها نیز اذعان دارند که آمریکا شیطان است و از سفارتخانه های خود به عنوان مراکز جاسوسی استفاده می کند.
چرا مرگ بر آمریکا؟ چون که نابودی اسرائیل در گرو شعار مرگ بر آمریکا ست و امروزه اگر رژیم صهیونیستی هر جنایتی که بر علیه مسلمانان در جهان اسلام مرتکب می شود با حمایت و پشتیبانی آمریکا است که صورت می گیرد بنابراین هر گونه تغییر در سیاست های استراتژیک آمریکا ضربه مهلکی بر پیکر رژیم صهیونیستی تلقی می شود و به عبارت دیگر تحقق شعار مرگ بر آمریکا در واقع تحقق نابودی رژیم منحوس اسرائیل را در پی دارد و روز سیزده آبان روز برائت از کفار است با فریاد مرگ بر آمریکا که تداعی کننده نابودی اسرائیل است.
چرا مرگ بر آمریکا؟ چون ثروت اندوزی و زیاده خواهی های سیری ناپذیر، سردمداران نظام سلطه آمریکا را به این نتیجه رسانده تا با خلق بهانه های متفاوت بستر بی ثباتی و نا امنی ذهنی و عینی را برای افکار عمومی مردم ایران و ملت های منطقه و در اقصی نقاط جهان فراهم کنند به عنوان نمونه حمله نظامی به افغانستان و عراق که هیچ دلائل منطقی و استدلال دارای وجاهت حقوقی را در مورد هیچ کدام از این دو کشور ارائه نکردند.
چرا مرگ بر آمریکا؟ چون تفرقه اندازی در بین ملتها به ویژه جهان اسلام یکی از دلائلی است که امریکا را مستحق نفرت مردم ایران و مسلمانان جهان و آزادیخواهان در عرصه جهانی کرده است و مهم تر اینجاست که آمریکا با سنگر گرفتن در پشت مفاهیم حقوقی سازمان ملل انگیزه های سیاسی خود را برای سرنگونی نظام اسلامی ایران و کشورهای آزادیخواه جهان تعقیب می کند.
چرا مرگ بر آمریکا؟ چون که دولتمردان و سران مستکبر امریکا دستیابی به منافع ملی و امنیت ملی خود را در تفرقه و اختلاف افکنی و ایجاد جنگ های خونین میان کشورها و گروهها و قومیت ها می بینند و این را حق خود می دانند که با بوجود آوردن جنگ ها بتوانند کارخانه های اسلحه سازی خود را سر پا نگه دارند و سلاح های از رده خارج خود را به اسم ایران هراسی به دیکتاتورهای منطقه بفروشند و بوجود آوردن جنگها و به خاک و خون کشیدن میلیونها نفر انسان بی گناه هم ذره ای ناراحتی وجدان برایشان ایجاد نمی کند و تازه اعمال ننگین خود را به اسم حفظ منافع توجیه کرده و خود را محق هم می دانند.
چرا مرگ بر آمریکا؟ چون آمریکا همواره تلاش کرده است که مردم شیعه ایران را با نگاه خرده فرهنگ قومیتی و سیاه نمائی علیه حاکمیت نسبت به نظام مقدس اسلامی بدبین کند و همه اینها سازوکار هایی است که در اتاق بیضی شکل کاخ سفید تئوریزه شده ولی به لطف خدا و اراده مردم ایران در عرصه عملیاتی شدن با مشکل مواجه می شود.
چرا مرگ بر آمریکا؟ چون به فرموده مولای متقیان حضرت علی (ع) ظالم و مظلوم هر دو گناهکارند ظالم چرا ظلم کرد و مظلوم چرا زیر بار ظلم رفت، در ثانی این بسیار تهوع آور است که آمریکا با صهیونیست های افراطی جهود بخواهند به امت پیامبر خاتم به خصوص دوستان و پیروان اهل بیت پیامبر خاتم صلوات اله علیه بیش از این ستم کنند و ایران و جهان اسلام ساکت بماند.
چرا مرگ بر آمریکا: چون شهیدان ما شهادتشان تاکید بر عدالت داشت و گواهی بر کرامت و به همه ما آموختند در این دنیا جز خدا کس دیگری حاکم نیست و حاکمیت هیچ کس جز خدا را نباید بپذیریم، و امروز ما وقتی می توانیم از فلسفه نهضت امام حسین (ع) صحبت کنیم که از قسط و عدل و ظلمستیزی آن بزرگوار سخن بگوییم و گرنه سخنانمان ربطی به قیام امام حسین (ع) نخواهد داشت و این درس فرهنگ عاشورا ست که از آن یگانه عالم به ما رسیده است و ما امنیت در این کشور و همه دستاوردهای مادی و معنوی خود را مدیون شهدا و فرهنگ ایثار و شهادت در راه پیشوایمان آقا حسین بن علی (ع) می دانیم.
چرا مرگ بر آمریکا؟ چون مرگ بر امریکا اراده ای راسخ ، درایتی عمیق و بینش سیاسی آگاهانه و به دور از حب و بغض دنیوی می خواهد، باوری عمیق به عدالت خواهی و عشق به حریت و آزادگی می خواهد، عشق به خدا و میهن را همراه با پاکی و یک رنگی به حقیقت طلبی می طلبد، شور و شعور توحیدی و شور و شوق حسینی می خواهد، و عشقی والا به عدالت طلبی علی (ع) و لبیکی مخلصانه به امام حسین (ع) می خواهد که با عطشی کوتاه در عاشورا و با عشقی راستین به هدایت انسانها در یک نیم روز تاریخ را وام دار خویش کرد.
چرا مرگ بر آمریکا؟ چون فریاد برائت مردم ایران و جهان به خاطر سیاست های ظالمانه دولت آمریکاست و تا آمریکای صهیونیست پرور هست مرگ بر آمریکا هم هست و تا مردم ایران و آزادیخواهان جهان هستند مرگ بر آمریکا هم هست و در روز سیزده آبان یک بار دیگر میزان مکتبی بودن مردم ایران به نمایش گذاشته خواهد شد، مردم ایران نشان خواهند داد که هرگز نفرت انقلابی خود را نسبت به امریکا فراموش نمی کنند و فریاد برائت مسلمانان در روز سیزده آبان شعار مرگ بر آمریکا ست که اصلی ترین و مهمترین شعار مردم ایران در تظاهرات ضد استکباری مردم ایران است و بسیار پر شور تر و متفاوت تر از سال های گذشته فریاد زده خواهد شد و مردم ایران این روز را به روز برائت از مشرکین و کفار و روز اعتراض به جبهه استعمارگرانه آمریکا به عنوان نماد استکبار ستیزی بدل خواهند کرد.
چرا مرگ بر آمریکا؟ چون ملت شهید پرور و استکبارستیز ایران همچنان آمریکا را شیطان بزرگ و دشمن شماره یک خود و بلکه جامعه بشری و مخل صلح و امنیت جهانی می دانند که بر اساس ادامه یافتن خوی ظالمانه و مستکبرانه امریکا، همچنان شعار مرگ بر آمریکا به عنوان اصلی ترین و مهم ترین شعار مردم در تظاهرات ضد استکباری یوم الله سیزدهم آبان فریاد زده خواهد شد.
پس چرایی مرگ بر امریکا برای این است که آمریکائیان از کلمه دموکراسی و حقوق بشر و آزادی هر طوری که دوست دارند استفاده می کنند، آنها صلاحیت ندارند که در مقوله هایی همچون حقوق بشر ، آزادی، دموکراسی و امثالهم اظهار نظر کنند، والله که آزادی و حقوق بشر شرم میکند که این انسانهای شیطان صفت نام او را به زبان بیاورند و به راستی که اگر سران کاخ سفید آمریکا و سران جهود رژیم صهیونیستی و کودک کش اسرائیل در روی زمین وجود نمی داشتند جهان خیلی زیباتر از این و جایی بهتر برای زندگی کردن بود و اینک مردم مسلمان ایران و رهروان راستین حسین بن علی علیهم السلام با اقتداری که هزار و چهارصد سال از داشتنش محروم بودند امریکا و اربابان صهیونیست شان را همراه با این آزادی و حقوق بشر و دموکراسی رذالت گونه و جنایت بارشان را به زباله دانی تاریخ می سپارند پس قرار ما همه با هم در روز سیزده آبان، مرگ بر آمریکا.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد مهدی ممشلی ( جمعه 93/12/1 :: ساعت 4:37 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
انا قتیل العبرات « شاید این باشد که امام علیه السلام بفرمایندکهقتیل العبره :حقیقت عبودیت:حقیقت عبودیت را باید در کنیه ی امام حسین علیه السلام جستجو کرد.فرق عشق و هوس ( در امر ازدواج )ویژگی های عرفان امام خمینی قدس سره،:الزامات جهاد کبیر:توجه :اصطلاح جهاد کبیر در قرآن کریم :شرائط تحقق جهاد کبیر کدام است؟باز خوانی اندیشه های املم خمینی[عناوین آرشیوشده]